عصرآزادی آنلاین/ دکتر میلاد محقق
امور فرهنگی و اجتماعی، یکی از دغدغه های مدیریتی حاکمیتی و مردمی در جوامع انسانی بشمار می رود و در زمینه چگونگی اداره امور این دو بخش مهم، هر یک از ممالک جهان، شیوههای بخصوصی را بکار میگیرند تا بتوانند مانع از بروز بحرانهای فرهنگی و اجتماعی گردند و جمعیت انسانی تحت پوشش خود را با رشد و بالندگی مواجه سازند.
میزان جمعیت و رشد روزافزون آن در دهههای اخیر، محور بحثهای برنامهریزان این حوزهها بوده و آنان سعی دارند تا با در نظر داشتن جنبههای کمی و کیفی، چالشها و فرصتهای پیش رو را مورد مطالعه قرار دهند و از مناظر مختلف، پیش بینیهای لازم را در مورد نیازهای فرهنگی و اجتماعی مردم خود داشته باشند.
واژه های فرهنگ و اجتماع همواره در کنار هم و گاهی نیز در مقابل هم قرار میگیرند و دلیل این مسئله، شکل گیری فرهنگ در بستر اجتماع است و از سوی دیگر؛ هر گاه اجتماع به سکون و عدم تحرک و یا کم تحرکی دچار شود، فرهنگ نیز کمرنگ و یا بی رنگ خواهد شد و افراد جامعه نسبت به مبانی فرهنگی خود بیتفاوت و یا کمتفاوت میشوند.
جنب و جوش و تحرک اجتماعی باعث میشود تا عناصر هویت بخش فرهنگ، مانایی خود را حفظ کنند و در گذر زمان، عناصر دیگری نیز بوجود آید و رفته رفته آداب و رسوم مردم به دلایل مختلف دستخوش تغییرات و تحولات مثبت و یا منفی گردند و هر چقدر مدیران و برنامهریزان این امور، از توانمندیهای مثبت بیشتری برخوردار باشند، تحولات در مسیر مثبت و مفید پیش خواهد رفت و در غیر اینصورت جامعه به نقاط منفی کشیده خواهد شد.
ایجاد تحرک به قصد پویایی جامعه در امور فرهنگی موضوعی است که نیاکان ما در زمانهای گذشته توجه زیادی به آن داشته اند و به همین دلیل بود که در طول سال، رویدادهای فرهنگی و اجتماعی زیادی را طراحی و اجرا می کردند که از جمله میتوان به جشنهایی مانند تیرگان، مهرگان و غیره اشاره داشت.
آنان دریافته بودند که برای داشتن جامعهای سالم و بدور از پلیدیهای جسمی و روحی باید نشاط اجتماعی ایجاد کنند و جمعیت تحت پوشش خود را بدور از افسردگی و غم زدگی و در طرب، شادی و نشاط نگهدارند و برای همین منظور با استفاده از عناصر مختلف فرهنگی که در زندگی روزمره آنان نقش محوری را ایفا مینمود مراسم شاد و نشاط بخش را به اجرا در میآوردند تا بهداشت روحی و روانی افراد جامعه را در سطح مطلوبی ارتقاء دهند.
جشنوارهها و سوگوارههایی که در بستر تاریخ کشورمان به ظهور و ثبوت رسیدهاند، جنب و جوش و تحرک فرهنگی و اجتماعی را هدف قرار دادهاند تا مفاهیم نهفتهای را آشکار سازند و به جنبههای عملی زندگی روزمره مردم و حاکمیت انتقال دهند.
در تاریخ ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام موارد اینچنینی را میتوان به تعداد قابل توجهی استخراج کرد، بعنوان مثال حفظ نام و خاطره حماسه عاشورا و زنده نگهداشتن ابعاد مختلف این واقعه بزرگ تاریخی از طریق طراحی و اجرای برنامه های فرهنگی و اجتماعی، رشد روزافزون یافت و هرساله مردم با حضور در مساجد، تکایا و دستجات دینی و مذهبی، شعاعر آن را زنده نگه میدارند و اگر اینگونه نبود، شاید آثار امروزی از واقعه عاشورا هرگز وجود نداشت هرچند عقیده بر این است که اینگونه امور در دل زمان رخنه کرده و مردم را مجذوب مفاهیم خود میسازد.
ایجاد آمادگی در جامعه برای زنده نگهداشتن عناصر هویت بخش فرهنگی و کارکردهای اجتماعی همسو با فرهنگ اصیل و ارزشهای تعریف شده، نکتهای است که امروزه همه جوامع نیازمند آن هستند و دستگاههای مختلفی در این زمینه فعالیت میکنند اما آنچه بیش از هر چیزی اهمیت دارد، ایجاد و برقراری تکانش اجتماعی برای حفظ و توسعه داشته های فرهنگی است که باید مورد توجه ویژه مردم و حاکمیت قرار گیرد.
در این باره بهتر است از یک مثال استفاده کنیم:
آیا تا کنون دوغ خریدهاید؟ و اگر پاسخ مثبت است آیا دقت داشتهاید که بطری دوغ در صورتی که مدتی بدون حرکت در نقطهای قرار گیرد، مواد اصلی دوغ در کف بطری تهنشین شده و در قسمت بالای آن آب میماند؟ و اگر چیزی مابین نقطه دید شما و بطری دوغ قرار داشته باشد به نحوی که قسمت تهنشین شده را نبینید و تنها قادر به دیدن بخش فوقانی بطری باشید، بطور طبیعی چنین به نظر میرسد که در درون بطری آب است نه دوغ؛ بنابراین ممکن است افراد زیادی با چنین زاویه دیدی نتیجه گیری مشابه شما را داشته باشند و حتی بودن دوغ در درون بطری را نپذیرند.
در این حالت اگر تکانشی در بطری ایجاد شود و دوغ تهنشین شده با آب درون بطری مخلوط شود، دیگر نمیتوان گفت که درون بطری دوغ نیست و هر کسی با اولین مشاهده، تنها دوغ را میبیند.
جامعه امروزی ایران نیز چنین شرایطی دارد و ما در محافل مختلف از کسانی میشنویم که فرهنگ از جامعه رخت بر بسته و افراد جامعه دچار بیفرهنگی شدهاند و در بیان مردم و مسئولان به دفعات میشنویم که باید فرهنگسازی کرد و این در حالی است که فرهنگسازی در جامعهای باید بکار گرفته شود که فاقد فرهنگ باشد و حال آنکه افتخار ما این است که ایران در اعماق تاریخ، دارای فرهنگ و تمدنی بزرگ می باشد.
نکته ظریف و قابل توجه اینجاست که جامعه ما همچون بطری دوغی میماند که بر اثر سکون و کم تحرکی؛ فرهنگ و عناصر فرهنگی آن ته نشین شده و در فضای جامعه دیده نمیشود و برای آنکه فرهنگ را در ابعاد عمق، سطح و ارتفاع جامعه نظارهگر باشیم لازم است تکانش اجتماعی صورت گیرد تا شاهد کارکرد اجتماعی فرهنگ و عناصر هویت بخش فرهنگی در لایه های مختلف جامعه باشیم.
ظهور و سقوط فرهنگ با جنبش و تنبلی اجتماع رابطهای نزدیک دارد و هرگاه جنبشهای اجتماعی بر محور فرهنگ قرار گیرند، جنبه های کمی و کیفی عناصر هویت بخش فرهنگی نیز در حد قابل توجهی نمایان میشوند و اما در حالت معکوس؛ شاهد افول مبانی فرهنگی در جامعه خواهیم بود.
در اینجا لازم است نکته ای دیگر یادآوری گردد که بکار بردن واژه فرهنگ سازی توهین به ملتی است که بخاطر داشتن فرهنگ غنی در جهان مشهور است و بهتر است بجای آن از “الگوسازی فرهنگی” استفاده شود چراکه ما دارای فرهنگ هستیم ولی بخاطر نداشتن تکانش اجتماعی بر حول محور فرهنگ؛ اثری از فرهنگ و محتوای آن در رفتارهای فردی و اجتماعی ما دیده نمیشود و برای رسیدن به هدف و مقصود، “الگوسازی فرهنگی” صورت گیرد و تکانش های اجتماعی با هدف پیروی از مفاهیم و مصادیق اصیل فرهنگ ایران زمین جریان یابد.
فرهنگ ایران تا لحظه ورود دین اسلام به این کشور روشن است و پس از آن نیز شفافیت لازم را دارد، بنابراین نیازی به فرهنگ سازی نیست بلکه تکانش اجتماعی لازم است تا داشته های فرهنگی خود را در عرصه های نظری و عملی نشان دهند.