دکتر پژمان دادخواه این گونه درباره نمایش سهروردی گفت:”با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی/ تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
مفاخر ملی هر سرزمینی همواره موضوعی الهامبخش برای نویسندگان و هنرمندان بوده و در هر دورهاي آثاری متناسب با زندگی و احوال این مفاخر خلق شدهاست. سهروردی از مفاخر برجسته حکمت، فلسفه و عرفان ایرانی-اسلامی است که رسالهها و آثار ارزشمندی را از خود به یادگار گذاشته که تاثیرات عمیق آن نیز بر فیلسوفان و جریانهای فکری بعد از خود مشهود است. شکرخدا گودرزی نویسنده و کارگردان نمایش سهروردی مقطعی از زندگی سهروردی تا مرگش را روایت می کند و تلاش کرده تا ضمن پرداختن به داستان زندگی این فیلسوف، آموزهها و اندیشههایش را در جایجای نمایش بیان کند. این نمایش که اثری روان، منسجم، پخته و قصه گو است، تلاش دارد تا یکی از مهمترین مفاخر سرزمین ایران را در نهایت عظمت و زیبایی معرفی نماید و تمامی ارکان نمایش تلاش خود را تا حد ممکن به درستی انجام داده اند. مبحث نور در نظام تفکر سهروردی جایگاه ویژهای دارد تا جایی که میگوید: «در عالم چیزی کاملتر و زیباتر از نورالانوار نبود». همین مساله و تقابل نور و ظلمت که در نظر او جایگاه ويژهای دارد، سنگ بنای این نمایش شده و روایت داستان و تقابل شخصیتهای این نمایش را میتوان بر پایه این مبنا و آموزه بررسی کرد. به عبارتی میزان تمایل و گرایش آدمها به نور و ظلمت و ساحت شرق و غرب وجود در این نمایش مورد مداقه قرار گرفتهاست. سیر حرکت به سمت شروق انوار الهی و مشرق وجود و رسیدن به نور معرفت و حقیقت در این اثر به خوبی متجلی شده که در نهایت امر موجب محاکمه ناعادلانه و کشتهشدن سهروردی میشود؛ چون آن-ها که او را نفهمیدند، غرق در ظلمت و گرفتار در غربت و تاریکی بودند و چشمان خود را بر نور حقیقت بستند. علاوه بر مبحث نور، بحثهایی مثل خیال، عشق، حسن، حزن و وحدت در طول نمایش به شکلهای مختلف بیان شده و این مفاهیم در جایجای اثر تنیده شده است. نمایش سهروردی اثری شریف و ارزشمند است، چراکه پرداختن به مفاخر ملی هر سرزمینی امری مهم و ضروری است. به عبارتی مواجهه مخاطب با چنین آثاری نه از سر تفنن و سرگرمی است و نه رویارویی با تکنیکهای هنری و مهارت صرف. در واقع چنین نمایشهایی با موضوع مفاخر ملی، رهآوردی است مغتنم و ارزشمند جهت آشنایی با تاریخ اندیشه سرزمینمان.”
اهمیت سهروردی و تئاتر ملی
رضا آشفته منتقد و مورخ تئاتر در این نشست گفت:”چرا باید نمایش سهروردی را تولید کرد و چرا باید تماشاگر ایرانی این نمایش را ببیند؟ درباره اهمیت این نمایش باید آن را به تئاتر ملی پیوست کرد؛ همان آرزو و رویای اهل فرهنگ و هنر که از ساخت و راه اندازی سالن تئاتر دارالفنون و سپس راه اندازی تکیه دولت خیلی ها به دنبالش بودند اما نمی دانستند که راه را به درستی یافته اند اما قشریون مذهبی و روشنفکران هر دو پدیده را در برهه هایی متلاشی کردند؛ تئاتر دارالفنون در همان زمان قاجار از بین رفت که متون غربی را به شکل آدابتاسیون اجرا میکردند و تکیه دولت نیز پس از تخریب توسط دولت رضاخانی تبدیل به بانک ملی شد. به گفته بهرام بیضایی اگر تکیه دولت از بین نمی رفت تعزیه ایرانی امروز تئاتر ما را جهانی میکرد.
بعدها تئاتر ملی تبدیل به حسرت عبدالحسین نوشین شد که واقعه ترور شاه و خروج او از ایران به مسکو مانع از تحقق آن شد. در دهه سی و پس از گذر از دوره رخوت و شکست کودتای ۳۲ هنرمندان و روشنفکرانی در خانه شاهین سدرکیسیان تصمیم گرفتند که تئاتر ملی را برپا کنند اما دقیقا نمی دانستند چطور؟! تا اینکه با اقتباس از متون صادق هدایت مثل مرده خوارها و محلل این داستان شروع شد و بعد نصیریان افعی طلایی را نوشت و سر آخر با نوشتن بلبل سرگشته به کارگردانی عباس جوانمرد این راه به گونه ای هموار شد و بعد بهرام بیضایی در این مسیر نمونه و الگویی بی بدیل شد و بودند دیگرانی چون اکبر رادی و غلامحسین ساعدی که به گونه ای دیگر در شکل یافتن تئاتر ملی در تالار سنگلج تلاش هایی کردند. علی حاتمی نیز این مسیر را از تئاتر به سینما برد که از بانیان شکل گیری سینمای ملی در ایران شد… به هر تقدیر نمایش سهروردی در تداوم اینمسیر است و شکرخدا گودرزی سالها متون دیگران را با چنین رویکردی کار می کرد. بعدها با کشف خویشتن متونی را نوشت که از آن متون دیگران یک سر و گردن بالاتر بود.