آرزو مرادی نیا: ادبیات به اندازه ی زن، زیبا و مقدس است

عصرآزادی آنلاین/ سرویس فرهنگی:

کتاب زن دو حرف ساده با قلم شیوای آرزو مرادی نیا پس از چاپ اول با استقبال مخاطبان، تجدید چاپ شد. آرزو مرادی نیا جوانی است که قطعا حرف های زیادی در عرصه فرهنگ خواهد داشت. گفتگوی ما با ایشان حاوی نکته های جذابی بود.

با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.

به عنوان سوال اول آرزو مرادی نیا کیست؟

آرزو فرزند پاییز و هم درد شعر است.

خب کمی بیشتر درباره اش توضیح دهید‌. تا جایی که ما میدانیم کاراکتری پر انرژی دارد، علت نویسنده شدن آرزو مرادی نیا چه بود؟

هنر یک موضوع کاملا درونی است و اصلا ربطی به رشته، موقعیت، سیاست و مذهب ندارد و حتی به رشته تحصیلی و آکادمیک هر شخص هم مربوط نیست. خب من هم از دبیرستان عاشق هنر بودم و همچنان می نوشتم تا اینکه اولین دست نوشته هایم به شکل کتاب چاپ شد.

چه شد سمت نوشتن گرایش پیدا کردید؟

یکی از بزرگترین سرگرمی های شخصی من مطالعه است. چیزی که فکر میکنم همیشه ماندگار است چه در بود و چه در نبود صاحب قلم همان نوشته و متن است و خیلی وقت ها هدایت گر انسانهاست. به نظر من ماندگارترین هنر، هنر نویسندگی است.

خودتان برای مطالعه، چه سبک هایی را انتخاب می کنید؟

روانشناسی و رمان.
آثار بزرگان ادبیات وطن.

وارد جزئیات کتاب زن دو حرف ساده شویم. از اینجا شروع کنیم، چرا به بحث زنان توجه کردید و چرا برای اسم کتابتان زن دو حرف ساده را انتخاب کردید؟

جنس خود من زن است که این باعث شده تا آشنایی بیشتری از هم جنس خودم داشته باشم و این آشنایی باعث شده تا به درک بهتری از آسیب های زنان امروز دست یابم. طبیعتا تک تک واژه هایی که در این داستان آورده شده لمس کرده ام و خب این ها سبب شده تا به درک بهتری از شرایط امروزی زن در جامعه برسم.

خب شاید اینطوری به نظر برسد که دارید از دید یک خانم به این قضیه نگاه میکنید آیا ممکن است که در کتاب های بعدی از دید یک مرد نیز به داستان هایتان نگاه کنید و یا چون وارد مبحث زن ها و پیچیدگی های دنیای زنان شده اید شما را باید یک فمینیست نویس ببینیم؟

اینکه دیده نشدن یک زن و شنیده نشدن فریاد ها و مشکلاتش در جامعه وجود دارد بله در جامعه همیشه بوده است و همواره باید به آن پرداخته شود و نیاز به مطالعه و در بین زنان بودن و دیدن مشکلات آنها دارد. شاید در کار بعدی ام از دیدگاه یک مرد بنویسم ولی همیشه پای یک زن در میان است.

شاید در نگاه اول وقتی به اسم کتاب کسی نگاه کند و نام زن دو حرف ساده را ببیند اولین چیزی که به ذهنش فارغ از جنسیت زن و مرد این گونه برسد که زنان به شدت موجودات پیچیده و ناشناخته ای هستند، در مورد ساده بودن زنان در دوحرف یک پارادوکس وجود دارد. در این باره توضیح میدهید؟

هدفم از انتخاب این عنوان، یک پارادوکس بوده تا جذابیت داشته باشد اما از طرفی هم واقعا اینگونه نیست. به واقع زن در عین حال که از زیبایی های آفرینش است، پیچیده نیست فقط گاهی آقایان در شناخت یک خانم دچار مشکل می شوند، زن دو حرف ساده قطعا اشاره به خود زن بوده که در پشت آن پیچیدگی ها و موضوعات خاص خود را دارد.

معمولا در هر کتابی بخشی به نام مقدمه وجود دارد در این کتاب بدون مقدمه وارد جریان اصلی داستان شده اید، این موضوع تعمدی بوده یا سعی کرده اید که مقدمه را حذف کنید تا مخاطب یکدفعه در جریان موضوع اصلی کار قرارگیرد؟

خیر خودم مقدمه را نگذاشتم به دلیل اینکه اثر اولم است واین اثر داستان نیمه بلندی است که چنین داستانی مقدمه خاصی لازم ندارد.

در مورد خود داستان با توجه به اینکه نمی خواهیم داستان را هم لو دهیم تا برای مخاطب نیز جذابیت های آن باقی بماند، آیا برای کارکتر اصلی داستان ما به ازای بیرونی وجود دارد یا کاملا زاییده تخیل نویسنده است؟

اتفاقا چند وقت قبل در فضای مجازی، مشابه موضوعی را که درباره اش نوشته ام، شاهد بودم البته نه عین و کاملا همان موضوع. در جامعه ای که ما حضور داریم قطعا چنین اتفاقاتی هست، به واقع برخی از فیلم ها وسریال ها، کتاب هایی را که میخوانیم مابه ازای بیرونی برای آنها وجود دارد اما اینکه من دیده، شنیده و یا لمس کرده باشم خیر، داستان این کتاب زاده تخیل و ذهنم بوده است.

با مطالعه رمان ها و کتابهایی که چاپ میشوند برخی از نویسندگان را شاهد هستیم که از یک جریان خاص و یا یک رویداد تاثیر می پذیرند آيا قلم آرزو مرادی نیا نیز چه در این اثر و چه در اثرهای پیش رو از جریان خاصی و اتفاقی نشات میگیرد؟

خیلی ممنونم که مرا به عنوان یک نویسنده پذیرفته اید و تلاش میکنم تا در این عرصه نهایت تلاشم را بکنم، طبیعتا نویسنده خلق و ابداع میکند. به نظر من اگر از اطراف خود تاثیر نپذیرد و بی‌تفاوت به اطرافش باشد یک ضعف برای او به حساب می آید. اما وقتی می‌بینم که زن جوان جامعه من در چه فشارهایی است و کودکان و حتی مردان در چه اوضاعی زندگی میکنند،قطعا روی من تاثیر میگذارد.

بدون اینکه بخواهیم داستان را لو بدهیم اما در برخی از قسمت های داستان این گونه به نظر میرسد که شخصیت های مرد داستان به نوعی دارند از سمت خاکستری به سوی تیره شدن حرکت میکنند و حتی جاهایی ضد قهرمان های شما مردان می شوند، آیا این موضوع تعمدی بوده یا تحت تاثیر داستان به این جهت پیش رفته است؟

اینکه مرد امروزمان گاهی نسبت به زنان بی تفاوت، خشن و تند می شوند، چیزهایی است که در جامعه وجود دارد و نمی شود آنها را انکار کرد ولی لزوما همه مردان را شامل نمی شود. از طرفی تیره نشان دادن کاراکترهای مرد داستان هم به سبب داستان باید این طور اتفاق می‌افتاد تا رها، شخصیت اصلی داستان جلوه بیشتری پیدا می‌کرد و بیشتر به چشم می آمد و هم اینکه برخی از واکنش ها واقعیتی است که نمی شود کتمانشان کرد.

کتاب بعدیتان را نیز ترجیح میدهید در این سمت و سو باشد یا احتمالا کتاب دوم به شدت متفاوت و حتی ممکن است غافلگیری هایی از نظر تغییر ژانر مثلا تجربه نوشتار طنز و کمدی از آرزو مرادی نیا شاهد باشیم؟

هر احتمالی برای نوشتار بعدی وجود دارد.

اساسا بدون اینکه قصه را لو دهیم داستان شبیه یک فنجان قهوه تلخی است که گاهی می شود در فصل هایی از کتاب مانند برخی ها که با شکر نیز می‌نوشند، داستان را خواند. از نظرتان داستان زن دو حرف ساده داستان تلخی است یا جنبه های شیرینی همچون فصل دوم برای مخاطب دارد؟

کلیت داستان اساسا یک اتفاق تلخی است چون له شدن انسان چه مرد و چه زن یک واقعه تلخ است. برای همین فکر میکنم داستان تلخی است و مردم شاید در وهله اول از خواندن آن ناراحت شوند اما تلنگرهایی هست که درجامعه نیز ما به ازای آن وجود دارد و چون پایانی قدرتمند برای یک زن نگاشته شده طوری شده که از تلخی ماجرا کم می کند.

جاهایی از داستان روابط عاشقانه برای کاراکتر اصلی ترسیم میکنید و بعد در بخش هایی از نظر ارتباطی دچار مشکل می شوند آیا با پایان بندی که داشتید از نظر خودتان پایان بندی امیدوارکننده ای بوده، یا مخاطب را در معرض قضاوت قرار داده اید؟

طبیعتا انتهای داستان پایان بازی نیست که مخاطب بخواهد نتیجه گیری کند اما اینکه ما شخصیت قوی از زن و قهرمان داستان می بینیم، به ندرت تلخی ها کمتر شده. اما خب در کلیت ماجرا چون یک‌ بار به کاملترین شکل له شده دیگر نمی خواهد که آن له شدن را تکرار کند.

با مروری به کاراکترهای داستان اگر حتی نخواهیم کلیت داستان لو برود، یک جاهایی خود رها نیز با تصمیماتی که می‌گیرد به سمت خاکستری شدن پیش می رود. خود شما ترجیحتان این بود که نقشی که برای شخصیت اول می‌نویسید خاکستری باشد یا نه تحت تاثیر داستان بوده است؟

اصولا انسان‌ها ممکن الخطا هستند و این چیز عجیبی نیست که انسان‌ها در شرایطی دچار اشتباهاتی در تصمیم گیری ها و عملکردها بشوند. از طرفی میخواستم که شخصیت اصلی داستان یک روند ثابت را نداشته باشد و در اتفاقات داستانی برای مخاطب تغییری وجود داشته باشد و این شخصیت به صورت مدل و تیپ در نیاید و تلاش شد تا شخصیتی پویا و ایستا درروند داستان به خود گیرد.

اگر قرار بود جلد دوم زن دو حرف ساده نوشته شود باز با همین روند، رها و شخصیت اصلی داستان را نشان میدادید یا بعد های دیگری از رها را در قالب واژگان برای مخاطبان ترسیم میکردید؟

اگر قرار باشد که جلد دوم این کتاب نوشته شود قطعا رهایی را با ابعاد تازه تر علی رغم تمام آسیب هایی که دیده، خواهیم دید. داستان هم از این تلخی ها فاصله گرفته و شکل داستان نیز تغییر خواهد کرد.

در بین داستان اصلی، داستانک هایی مثل قصه های آشناها و همسایه ها هست، اگر برای کتاب دوم اقداماتی صورت گیرد از این داستانک ها برای پروراندن بیشتر قصه اصلی بهره خواهید گرفت یا شخصیت هایی جدید مثل خانواده پدری رها ممکن است به کمک قصه بیاید؟

قطعا در کتاب جدید برگشتن به کتاب قبلی خیلی کار هیجان انگیزی برای مخاطب نخواهد بود، پس چه بهتر که اگر قرار بر نوشتن کتاب دوم باشد آدم‌ها و موضوعات تازه ای در داستان اصلی گنجانده شود تا برای مخاطب نیز لذت بخش شود. زمانی که من این کتاب را می‌نوشتم اصلا به جلد دوم آن فکر نمیکردم.

در مورد مکان با هم صحبت کنیم، لوکیشن هایی که انتخاب شده از دو بخش تهران و جنوب انتخاب شده آیا تسلط شما در جنوبی بودن، در انتخاب خرمشهر دخیل بوده یا در هر شهر دیگری گره داستان می توانست اتفاق بیفتد؟

قطعا انتخاب خرمشهر برای خود من ملموس تر بوده، چون هم به آنجا سفر کرده ام و هم به این منطقه نزدیکتر بوده ام اما داستان میتوانست در هر شهری روی دهد فقط به خاطر قابل لمس بودن این مکان برای خودم بوده که انتخاب شده است.

در مورد کاراکتر های فرعی داستان، کدامیک از شخصیت ها در طول بازخورد کتاب توانسته بیشتر با مخاطبان ارتباط برقرار کند؟

هر کدام از این کاراکترها جذابیت های خاص خودشان را دارند و بسته به سلیقه خواننده که کدام شخصیت به او نزدیکتر است انتخاب ها متفاوت بوده است.

در فصلی از داستان اشاره به دوره سنی هجده سالگی رها میشود و داستان در آن بستر پیش می رود آیا تعمدا به این بخش از سن پرداختید یا شرایط داستان اینگونه ایجاب کرد؟

فصل دوم که هجده سالگی رها است عملا فلش بکی است به عقب تا نشان دهیم که کاراکتر اصلی داستان در چه شرایطی زندگی کرده است و اطرافیانش در آن دوره چه نوع زندگی را داشته اند.

گفتگو توسط: امید شرکت تبریزی
عکس ها توسط: نیلوفر میرعالی برداشته شده‌ است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.