روایت زندگی کارخانه دار بزرگی که ۷۰۰ مدرسه در ایران ساخت اما در سوئیس درگذشت؛

خسروشاهی ها، افتخار آذربایجانی ها

عصرآزادی آنلاین/ سرویس اقتصادی: زنده‌یاد “جلیل خسروشاهی” کارآفرین آذربایجانی، مرد نیکوکاری بود که بی سر و صدا بیش از ۴۰۰ مدرسه در مناطق مختلف کشور ساخت و تابلوی هیچکدام را هم به نام خود نزد و در پنجم شهریور ماه سال ۱۳۸۶ دیده از جهان فرو بست.
خاندان خسروشاهی مؤسس شرکت سرمایه‌گذاری البرز و مالک گروه صنعتی مینو و کارخانه‌های تولیدِ دارو همچون تولید دارو، تولی‌ پرس و چندین کارخانه و تجارتخانه در ایران بودند که پس از انقلاب نیز برخی از اعضای این خانواده کارآفرین به موفقیت‌ها و سمت‌های مهمی در خارج از ایران رسیدند اما در ایران به ندرت شناخته شدند!
خاندان خسروشاهی از سال ۱۲۸۰ تا ۱۳۵۸ شمسی، از اولین‌ها و موثرترین‌های صنعت کشور بودند و با تلاش بسیار این خاندان، بزرگترین فعالان صنعتی تولید و توزیع دارو و خوراکی در دهه های ۴۰ و ۵۰ در تاریخ ایران شدند که مایه افتخار تورک هاست.

◾️خانه ام ایران است و روزی بازمیگردم

داستان زندگی حاج جلیل خسروشاهی دست کمی از افسانه‌ های باورنکردنی ندارد با این تفاوت که ماجراهای زندگی این مرد نیکوکار آذربایجانی همگی واقعی و تنها شبیه افسانه هاست. یک روی زندگی او آن‌قدر عادی و معمولی است که آدم باور نمی‌کند روی دیگر این زندگی چنان مملو از اتفاق‌های بزرگ از جنس خیرخواهانه و نکوکارانه باشد.
آن مرحوم در ‌سال ۱۲۹۸ شمسی در یک خانواده پرجمعیت در تبریز به دنیا آمد، با ۷ خواهر و برادر؛ پدرش حاج غفار خسروشاهی، از تاجران بسیار بزرگ و موفقی بود که سهام عمده‌ای در شرکت‌های مختلف داشت و سارا سلطان خسروشاهی، مادر جلیل هم زنی پاکدامن بود که حساسیت زیادی برای تربیت درست فرزندانش داشت.
جلیل تنها ١٩‌ سال داشت که پدرش او را به کارخانه پارچه‌ بافی آذربایجان در قزوین که سهمی در آن داشت، فرستاد و او با کمک یک مهندس ایتالیایی به نام سومارگو، ٢‌ سال به نحو احسن کارخانه را مدیریت کرد. جلیل برای یادگیری زبان انگلیسی هر روز پای برنامه ۱۵ دقیقه‌ای آموزش زبان می‌نشست و از یک شخص ارمنی خواسته بود به او در یادگیری زبان کمک کند. او به نقاشی هم علاقه داشت، اما به دلیل تعصب خانواده‌اش این هنر را مخفیانه یاد گرفت.
بعد از مدتی به آلمان رفت. وضع آلمان بعد از جنگ جهانی آشفته بود و او هم با زبان آلمانی ناآشنا، اما با پشتکار زیاد توانست برای تجارت فرش مجوز بگیرد. او دست از تلاش برنداشت و توانست نمایندگی چند محصول را در ایران بگیرد.
خسروشاهی ١٩‌ سال از عمرش را در آلمان گذراند و با وجود شرایط مالی خوب هیچگاه خانه‌ای برای خود نخرید؛ «خانه من ایران است و روزی به آن‌جا باز خواهم گشت»، این عقیده خسروشاهی بود.

◾️درگذشت همسر و نقطه عطف زندگی

حاج جلیل که در سال ۱۳۲۳ با دختر خاله‌اش رفعت کمپانیه ازدواج کرده بود در سال ١٣٤٤ همسر ٤٢ ساله‌اش را بر اثر بیماری خونی از دست داد؛ مرگ همسرش نقطه عطف زندگی او شد. در یکی از روزهایی که برای سرکشی به انبار فرش تجارتخانه‌اش در هامبورگ رفته بود، این سوال برایش پیش می‌آید که داشتن این مقدار فرش یا کمتر از آن چه فرقی برای من دارد! آیا این حجم از دارایی می‌تواند از غصه‌های من کم کند؟ و از همان جا تصمیم می‌گیرد بعد از ١٩‌ سال به همراه دخترانش به ایران برگردد.
در ایران با عالم بزرگ، مرحوم صفارهرندی که شب‌ها در مسجد هرندی علوم حدیث می‌آموخت و آقای عالی‌نسب که از خیرین معتمد و از صاحبان خوشنام صنعت بود، آشنا شد و همکاری‌هایی را با این دو آغاز می‌کند. مرحوم صفارهرندی و آقای عالی‌نسب با شناختی که از روحیه خسروشاهی پیدا می‌کنند، چند خانواده بی‌سرپرست را به او معرفی می‌کنند و این بابی می‌شود برای فعالیت‌های خسروشاهی در این زمینه و ظرف چند سال ١٨٠ خانواده در قم، ١٦٠ خانواده در تهران و ۱۵۰ خانواده در تبریز تحت حمایت او قرار می‌گیرند.
خسروشاهی خانه‌های استیجاری این خانواده‌ها را خریداری می‌کرد و به نام فرزندان این خانواده‌ها سند می‌زد. او هر ماه هزینه زندگی آنها را تامین می‌کرد. در واقع او صدها کودک را تحت ‌سرپرستی خود داشت، بی‌آنکه آنها چهره او را ببینند. خسروشاهی کودکان تحت‌سرپرستی خود را یاری می‌کرد تا تحصیل کنند و صاحب کار و زندگی شوند. تهیه سالانه ده‌هاهزار جفت کفش برای مستحقان، یکی دیگر از کارهای او بود. جلیل خسروشاهی به سرپرستی گلشن و دکتر سخایی موسسه درمانی‌ای برای بیماران نیازمند تاسیس کرد. این موسسه نیازمندان را تا مراحل پایانی بهبود تحت حمایت خود داشت. بعد از انقلاب زمانی که کارخانه «مینو» ملی شد، هیچ عکس‌العمل تندی از خود نشان نداد و تنها گفت اگر با ملی شدن این صنعت نفعی به مردم کشورم می‌رسد من هیچ اعتراضی ندارم. زمانی که سرمایه‌ داران وام‌های کلان دولتی را به خارج از کشور می‌بردند، او در ایران کارخانه‌هایش را توسعه می‌داد چون نمی‌خواست بر اثر وضع آشفته کشور کارگران کار خود را از دست بدهد. در زمان جنگ هم قسمت اعظم سرمایه‌اش را از خارج کشور به حساب ارزی هلال‌ احمر حواله کرد.

◾️مدرسه‌ سازی در روستاهای دور افتاده

مرحوم جلیل تصمیم گرفت در روستاهای دور افتاده و محرومی که کودکانش برای رسیدن به مدرسه باید از رودخانه، کوه و جنگل عبور می‌کردند، مدرسه بسازد، می‌گفت هرجا مدرسه باشد آنجا آباد می‌شود، اما دو شرط بسیار مهم داشت؛ اول اینکه مدارس در دل روستا باشد و دوم در کنار جاده نباشند! با همین شرط و یک تیم تشکیلاتی فعال و خوش‌ فکر بیش از ۷۰۰ مدرسه تا لحظه مرگ خود ساخت.
ساخت مدرسه تنها خواسته‌اش نبود. بلکه رسیدگی به حال و روز محرومان آن مناطق و توجه به درمان و سایر هزینه‌ های دانش‌آموزان از جمله اقداماتی بود که نمایندگانش آنها را اعلام می‌کنند. تهیه عینک، لباس و کفش و کتاب هم در همه حال انجام می‌شد. حتی برخی از بیمارانی که در مناطق محروم بودند و امکان حضور در تبریز و مراکز درمانی مجهز نداشتند ازطرف تیم حاج جلیل به تبریز می‌آمدند در بهترین محل اسکان داده و پس از طی مراحل درمانی به روستای خود بازمی‌گشتند. تیم تشکیلاتی حاج جلیل هم هر چند وقت یکبار موظف به تماس گرفتن و اطلاع از حال و احوال آن افراد بودند. بسیاری از مسئولیت‌های اجرایی را افراد نزدیک حاج جلیل و دوستانش بر عهده داشتند. اما این همه فعالیت‌های آن مرد نیکوکار نبود. ایجاد انتشارات فنی ایران و بنیان گذاری آموزش فنی حرفه‌ای کشور گامی در اعتلای فرهنگ و آینده‌سازان این مرز و بوم است.
تاریخ معاصر، حاج جلیل خسروشاهی را بنیانگذار فرهنگ مدرسه‌سازی در ایران، بنیانگذار سازمان فنی حرفه‌ای در ایران و بنیانگذار اقتصاد نوین در ایران و خاورمیانه معرفی‌ می‌کند. تاسیس انتشارات فنی ایران از دیگر اقدامات این مرد خیّر و دوستدار فرهنگ و مردم بود حاج جلیل هر سال سود حاصل از تجارت و کارخانه‌هایی را که داشت برای معتمدانش در سراسر کشور می‌فرستاد و از آنها می‌ خواست مدرسه بسازند و حاصل این تصمیم و همت او مدارس زیادی در روستاهای دورافتاده این مرز و بوم شد اما سر در هیچ مدرسه‌ای نام خسروشاهی را به خود ندید و هیچ‌گاه در هیچ مراسم کلنگ‌زنی یا افتتاح حاضر نشد.
سرانجام جلیل خسروشاهی روز دوشنبه پنجم شهریور سال ۱۳۸۶ در سن ۸۸ سالگی در خانه‌اش در کشور سوئیس چشم از جهان فروبست و زمان فوت حاج جلیل، روبان افتتاح چند مدرسه در روستاهای ایران به نیابت از او قیچی شد و امروزه بسیاری از دانش آموزان نمی دانند که هزاران کلاس درس و مدارس، ثمره تلاش های زنده یاد جلیل خسروشاهی پدر بی‌ نشان و بی‌ آوازه مدرسه ساز آذربایجانی است.

ارسال یک پاسخ