آیا در دوره جدید دونالد ترامپ امیدی به رفع تنش ها وجود دارد؟

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

با انتخاب مجدد دونالد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده، گمانه‌زنی‌ها درباره آینده روابط ایران و آمریکا افزایش یافته است. در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، خروج آمریکا از توافق هسته‌ای (برجام) و اعمال سیاست “فشار حداکثری” منجر به افزایش تنش‌ها بین دو کشور شد. با این حال، ترامپ اخیراً اعلام کرده است که آماده مذاکره با ایران برای دستیابی به توافقی جدید است و تأکید کرده که ایران نباید به سلاح هسته‌ای دست یابد. از سوی دیگر، برخی تحلیل‌گران معتقدند که بازگشت ترامپ به قدرت ممکن است به تشدید تنش‌ها در خاورمیانه منجر شود. حمایت قاطع او از رژیم اسرائیل و مواضع سخت‌گیرانه‌اش در قبال ایران، نگرانی‌هایی را درباره احتمال افزایش درگیری‌ها و تغییر شکل تنش ها در منطقه ایجاد کرده است.

در داخل ایران نیز نظرات متفاوتی درباره مواجهه با دولت جدید ترامپ وجود دارد. برخی سیاستمداران بر لزوم مذاکره مستقیم با آمریکا برای حل مشکلات ۴۵ ساله تأکید دارند، در حالی که دیگران نسبت به نیت‌های ترامپ تردید دارند و خواستار احتیاط در تعامل با او هستند. با توجه به این شرایط، پیش‌بینی دقیق آینده روابط ایران و آمریکا دشوار است. هرچند ترامپ از تمایل خود برای مذاکره سخن گفته، اما تجربه گذشته و مواضع سخت‌گیرانه او در قبال ایران، تردیدهایی را درباره امکان حل و فصل تنش‌ها در دوره جدید ریاست‌جمهوری‌او ایجاد کرده است.

با این حال به نظر می‌رسد پتانسیل حل تنش‌ها با ایران در دوره دونالد ترامپ پیچیده و بحث ناپخته‌ای است. هر کسی نسبت به رفتار قبلی دونالد ترامپ در مورد شرایط خاورمیانه، استراتژی وی در مورد هژمونی ایالات متحده، بحث حمایت از رژیم اسرائیل و همچنین اهداف وی در رابطه با آمریکای برتر موجب بروز شکل‌گیری و حتی تصوراتی می‌شود که نشان می‌دهد شاید ترامپ این دوره بدتر از گذشته با ایران برخورد نماید. از سوی دیگر وقتی شرایط موجود در خاورمیانه و برتری دست ایران در مسایل امنیتی و خدشه‌دار ساختن هژمونی ایالات متحده به حدی باورنکردنی در نظر می‌گیریم و تأثیر گذاری شرایط کنونی جبهه مقاومت در سطح بین‌المللی، درک عمومی در جهان در رابطه با سیاست های دوگانه آمریکا و افزایش نفرت از رژیم اسرائیل را به آن علاوه می‌کنیم، باعث می‌شود که نگاه به هدف نخست ترامپ در مورد شعار “اول آمریکا” برخی پرسش ها را به اذهان خطور دهد. از جهات دیگر، موفقیت نه چندان مطلق روسیه در جنگ اوکراین و به چالش کشاندن امنیت اروپا، شکل‌گیری پیمان های سیاسی- امنیتی و همچنین همبستگی پولی برای جلوگیری از تأثیرات دلار و قدرت گرفتن خاستگاه جنوب جهانی در کنار اعلام ظهور قدرتمند پیمان های شانگهای، بریکس و آ سه آن باعث شده است که ترامپ برای رسیدن به اهداف خود نگاهی عاقلانه به تحولات و دگرگونی های جهانی بکند. از این رو تصور می‌رود که شاید ترامپ کنونی همان ترامپی نباشد که در سال های گذشته دیده بودیم.

در رابطه با برخورد او با ایران و شکل دهی سیاست‌های وی در رابطه با بحران موجود میان ایالات متحده با ایران نگاهی عمیق و چند وجهی را می‌طلبد. در این راستا ابتدای امر باید به اظهارات ترامپ توجه شود. ترامپ بارها تمایل خود را برای مذاکره برای “توافق بهتر” با ایران اعلام کرده و گفته است که نمی‌خواهد ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد. این نشان می‌دهد که در صورت مساعد بودن شرایط، گشایش باب گفت و گو وجود دارد.از آن سو، ایران هم با اینکه از افرایش میزان غنی سازی اورانیوم بحث به میان می‌آورد و یا برخی مدعی هستند که ایران شاید از ان.پی.تی خارج شود و حتی در شرایط پنهان‌کاری دست به تولید سلاح هسته‌ای بزند- بعید به نظر می‌رسد-  چنین برمی‌آید که تمام این اظهار نظرات از سوی مدیران و یا سیاسیون پایین‌دست به نوعی مجبور سازی بینشی در طرف مقابل است. زیرا مسئولین رده بالای حاکمیت به خوبی درک کرده‌اند که کره شمالی با وجود برخورداری از سلاح هسته‌ای و خارج شدن از پیمان منع استفاده از سلاح های هسته‌ای چیزی به غیر از فلاکت، بدبختی، نابودی زیر ساخت های اقتصادی، انزوای مطلق سیاسی در سطح بین‌المللی (البته به غیر از چند کشور انگشت شمار کسی با کره شمالی مراوده ندارد.) بحران های روحی و روانی و اجتماعی و امنیتی عاید کشور و ملت کره شمالی نشده است. از این روست که مقامات کشورمان به صراحت بارها اعلام کرده و می‌کنند که ایران در صدد تولید سلاح هسته‌ای نیست.

فارین پالیسی، مجله خبری سیاسی-اقتصادی در یادداشتی اعلام کرده است که رویکرد معاملاتی ترامپ به دیپلماسی، همان طور که در روابط او با کره شمالی دیده شده است، نشان می‌دهد که ترامپ اگر به این امر اعتقاد یابد که توافق با ایران می‌تواند به میراث او منفعت برساند، ممکن است مذاکره با ایران را جدی‌تر در نظر بگیرد. در عین حال در داخل نیز از زبان برخی از سیاستمداران زمزمه و تمایل حاکمیت به گفتگوی مستقیم با ایالات متحده شنیده می‌شود. به طوری که دکتر لاریجانی در این رابطه به صراحت اعلام نظر کرده است. برخی از سیاسیون سابق و یا حتی رئیس مجلس در اظهار نظر اخیر خود  از این موضوع بحث به میان کشیده است.

اما نکته حائز اهمیت این است که بعد از گذشت بیش از چهار دهه چگونه می‌توان چالش های موجود را به نقطه حل و فصل رساند؟ چالش هایی که عمدتاً با بی‌اعتمادی و بدیبنی طرفین نسبت به یکدیگر شکل جدیدی پیدا می‌کند. اما به نظر نگارنده می توان از پس تمام این چالش ها با کمی تعقل و درایت سیاسی بر آمد و چالش‌های موجود را حل و فصل نمود.

همانطوری که گفته شد ایران به دلیل خروج یک جانبه ایالات متحده از برجام در دوره دونالد ترامپ و اعمال تحریم های سخت علیه کشور و نقض توافق نامه موجود، طبیعتاً به شرایط بی‌اعتمادی و بدبینی نسبت به آمریکا رسیده است. لذا برای عبور از این شرایط لازم است ایالات متحده رویکردی باورمندانه و خردورزانه نسبت به ایران نشان دهد و گامی تشویق کننده بردارد تا پاسخ لازم را ببیند. شاید به نظر می رسد دیدار مسئولان سیاست خارجی در سطح معاونان وزارت خارجه ایران با سه کشور اروپایی در این هفته بنابه صلاحدید و خواسته ایالات متحده بوده باشد. هر چند خود ایالات متحده در این مذاکرات حضوری ندارد و یا به نظر می رسد که اروپا برای اینکه خود را در پلن دوم مناسبات قرار ندهد و خود را آلترناتیو برای دیپلماسی جلوه دهد، پا پیش نهاده است.

کشورهای اروپایی قبل از مذاکره اعلام داشته‌اند که نه تنها مسایل مربوط به توانمندی هسته‌ای ایران، بلکه بر مسیر سایر مسایل نیز مایل به گفت و گو هستند. طبیعی است که یکی از آنها پویایی منطقه‌ای است. ایران به دنبال تثبیت و تقویت توان منطقه‌ای و هژمونی خود است. از سوی دیگر ایالات متحده در دوره بایدن و به احتمال زیاد در دوره ترامپ نیز به مخدوش شدن هژمونی ایالات متحده و کاهش هیبت آن کشور و نوچه‌اش اسرائیل، حساسیت به خرج خواهند داد و مسایل مربوط به موضع خصمانه  ایران به همراه متحدان خود علیه ایالات متحده و اسرائیل یکی دیگر از مسایل مهم مذاکرات باشد. ایران به همراه متحدان خود در منطقه، به شدت حاکمیت و قدرت آمریکا را دچار چالش جدی کرده و برای رسیدن به نقطه مشترک، تفاهم دوجانبه نیاز است. ایران می‌تواند رویکردی میان مدت و دراز مدت برای طرف مقابل تعریف نماید تا بتواند جاده حرکت را هموارتر سازد. از سوی دیگر، فشارهای سیاسی داخلی و ملاحظات سیاسی در درون کشور نیز ایجاب می کند که به نحوی جلوی جناح های تندرو گرفته شود و در طرف مقابل یعنی در آمریکا نیز موانعی در برابر اعلام موجودیت ایران ستیزان ایجاد شود تا بتوانند موانع تعامل معنادار را برطرف کرده و زمینه درک مشترک فراهم شود.

چشم اندازهایی که در رسیدن به نتایج بالقوه وجود دارد حائز اهمیت است. بطور مثال دیدگاه های خوش‌بینانه در هر دو طرف مشاهده می‌شود.برخی از تحلیل گران در این رابطه معتقدند که ترامپ بر توافق تمرکز کرده است و این می‌تواند منجر به پیشرفت شود. اگر ایران فرصتی برای کاهش تحریم‌ها و ادغام مجدد در اقتصاد جهانی ببیند، گام های رفع چالش و تنش از سوی ایران نیز بعید به نظر نمی‌رسد.

برخی دیگر معتقدند و استدلال می کنند که مشاوران و سیاست های جنگ طلب ترامپ می‌تواند روابط را بیشتر بی‌ثبات سازد و به طور بالقوه منجر به افزایش درگیری‌های منطقه‌ای به جای حل و فصل شود. اما در همین حال این گروه از تحلیل‌گران می‌افزایند که کابینه دولت ترامپ که هنوز قطعی و تمام شده تلقی نمی‌شود، حکایت از آن دارد که افراد ثروتمند و کارآفرین مثل ایلان ماسک و هم‌پالگی های وی اجازه نخواهند داد ترامپ بی‌گدار به آب بزند.

به طور خلاصه، در حالی که لفاظی‌های ترامپ حاکی از تمایل به مذاکره است، تنش‌ها و بی‌اعتمادی اساسی بین ایالات متحده و ایران موانع مهمی ایجاد می‌کند. هر گونه پیشرفت احتمالاً به مصالحه‌های اساسی از هر دو طرف بستگی دارد که با توجه به بافت تاریخی و جو ژئوپلیتیک کنونی چالش برانگیز به نظر می‌رسد. اما صحنه بازی ها و رقابت های سیاسی همیشه در حال تغییر و تحول است و نمی‌توان چیزی را به قطع و یقین ابراز داشت. اما امید است تغییر فکری دگردیسانه هر دو طرف بتواند دیوار بی‌اعتمادی و ناامیدی را که سال ها است بر ارتفاع آن افزوده می شود، تخریب سازد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.