تشدید تنش هسته ای، خطرات ژئوپلیتیکی و احتمالات دیپلماتیک در آستانه سال جدید

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

همان طور که می‌بینیم دوره دوم دولت ترامپ تغییری اساسی در رویکردش نسبت به ایران دارد و هر چند در هفته گذشته گاه گداری تحریم های جدیدی علیه ایران و رابط‌های تجاری آن اعمال شده و حتی مسئول خزانه‌داری آمریکا و وزیر خارجه آن کشور نیز از رویکرد فشار حداکثری دم می‌زنند، لیکن سیگنال های پی در پی در کاهش حمایت های مالی از رسانه‌های خارجی که علیه ایران برنامه تهیه می‌کنند و حتی قطع کلی کمک های دولت آمریکا در حمایت مالی از گروه های اوپوزیسیون نشان می‌دهد که ایالات متحده به رویکردی دیپلماتیک‌تر با هدف تضمین آنچه ترامپ “توافقنامه صلح هسته‌ای تأیید شده” با جمهوری اسلامی ایران می‌نامد، حرکت می‌کند.(ظاهراً محسوس نیست.) هر چند برخی از رسانه‌ها و تحلیلگران نگران از شرایط بعد از خرداد 1404 هستند و حتی گمانه‌زنی ها در رابطه با بازگشت مکانیزم ماشه (اسنپ بک) در شهریور سال آینده بوده و بازگشت تمامی تحریم ها را مورد اشاره قرار می‌دهند که طبیعتاً جامعه دچار تشتت فکری شده و تأثیرات آنها در زندگی روزمره همگان حس می‌شود. ولی اگر شرایط در هر دو جبهه را به دقت و از دید تحلیلی بررسی کنیم، آنگاه درخواهیم یافت که سوای تهدیدات ظاهری طرفین،  هر دو کشور به سمت و سوی اقدامات دیپلماتیک در حرکت هستند. به طوری که مایل والتز، مشاور امنیت ملی آمریکا یکشنبه هفته پیش در دیدار خود با نخست وزیر عراق اظهار داشت که در صورت توسعه توانایی تولید سلاح هسته‌ای(!) و حمایت از تروریسم، فشار حداکثری علیه ایران ادامه خواهد داشت.

در پاسخ به این اظهارات وزیر خارجه کشورمان نیز در حساب ایکس خود طی نوشته‌ای اعلام کرد که “بررسی راه هایی برای ایجاد اعتماد و شفافیت بیشتر در مورد برنامه انرژی هسته‌ای در ازای لغو تحریم های غیرقانونی در جریان گفت و گوهای فعلی با اروپا و همچنین روسیه و چین ادامه دارد.” وی همچنین به این نکته مهم نیز اشاره کرده است که: “هرگاه ایالات متحده با ایران محترمانه برخورد کرده از احترام متقابل برخوردار بوده و هر زمان از موضع تهدیدآمیز رفتار کرده، شاهد رفتار مشابه ایران بوده است.”  در همین حال، هم عباس عراقچی و هم سخنگوی وزارت خارجه اعلام کردند که منتظر تصمیم طرف های مذاکره کننده (سه کشور اروپایی، چین، روسیه و طرف آمریکایی) هستند که آماده ورود به مذاکرات شرفتمندانه بر اساس احترام و منافع متقابل باشند.

در همین حال نشر خبر مربوط به تحریر نامه مستقیم ترامپ به رهبر ایران برای گفت‌وگوهای مستقیم – انور قرقاش روز چهارشنبه آن را تحویل وزیر خارجه کشورمان کرد- منعکس‌کننده این رویکرد جدید است که ترامپ این بار به راستی پیشگام در حل بحران و آغاز مذاکرات است و با دکترین “صلح از طریق قدرت” دولت همسو می‌شود. هر چند در دوره اول جاهلانه و بیخردانه از توافق برجام خارج شد و نتایج آن را همگان دیدند و خود ترامپ اکنون نادم از این قضیه است.

تمامی این اظهار نظرها و اقدامات در زمانی صورت می‌گیرند که رافائل گروسی مدعی است ایران به افزایش غنی‌سازی اورانیوم ادامه می‌دهد و به زعم برخی از رهبران کشورهای غربی حتی به سطح قابلیت تسلیحاتی نزدیک می‌شود. تهدیدات کشورهای غربی و خود آمریکا نیز در مجبور شدن به استفاده از گزینه نظامی در صورت تحقق تولید تسلیحات هسته‌ای باعث شده است که چشم‌انداز گفت و گوهای مستقیم با واشنگتن در شرایط فعلی زیر هاله ابهام برود. اما در هفته‌ای که گذشت، اظهار نظرات طرف های ایرانی و روسی، آمریکایی و حتی قطری باعث شده است که امید به پویایی روند دیپلماتیک بیشتر شود. طبیعتاً ترامپ خود را مقید و مذاکرات خود را محدود به برنامه هسته‌ای نمی‌داند و چالش بسیار فراتر از غنی سازی اورانیوم را می‌خواهد مطرح سازد. مقام رهبری نیز در عصر چهارشنبه در دیدارخود با دانشجویان بر همین مسآله تأکید ورزیدند و حتی لاوروف نیز پیشتر گفته بود که برخی از خواسته‌های طرف آمریکایی می‌تواند نتیجه مذاکره را با چالش جدی مواجه سازد.

آمریکا طالب است که ایران حمایت خود را از محور مقاومت قطع کرده و توسعه برنامه‌های موشکی و پهپادی پیشرفته‌اش را  محدود سازد. البته روشن است که از دیدگاه ایران، این موضوعات به طور فزاینده‌ای به هم مرتبط هستند. اما با وضعیت پیش آمده در منطقه به ویژه در پی تضعیف بازدارندگی منطقه‌ای به دنبال سقوط بشار اسد، ضعف حزب‌الله لبنان و لاینحل ماندن بحران در غزه و همچنین مسابقه رقبای منطقه‌ای برای گرفتن جایگاه ایران در خاورمیانه باعث شده است که ایران راهبرد بازدارندگی هسته‌ای خود را در چارچوب بازدارندگی منطقه‌ای گسترده‌تر خود ادغام کند و با هدف تقویت قابلیت‌های دفاعی و تهاجمی خود در پاسخ به درک تهدید در حال تحول در خصوص توان دفاعی خود مذاکره نکرده و از حقوق قانونی و برحق و هسته‌ای برخوردار شود.

آنچه نباید از نظرها دور بماند اینکه ارتباط مستقیم ترامپ با رهبر انقلاب طی نامه‌ ارسالی مشابه رویکرد اوباما است که کانال ارتباط مستقیم تهران و واشنگتن را در سال 2015 باز کرد و در نهایت به توافق هسته‌ای منجر شد. در این راستا، درک بی‌اعتمادی عمیق ایران که از کل فرآیند نشأت می‌گیرد – چه در مرحله پیش از توافق و چه پس از آن – در شکل‌دهی یک استراتژی تعامل مؤثرتر بسیار مهم خواهد بود. بنابراین، ارتباط مستقیم بدون اقدامات اعتمادسازی ملموس، مانند رفع برخی از تحریم ها و نشان دادن حسن نیت برای تهران چندان باورمندانه نخواهد بود.

فراتر از پویایی ایالات متحده و ایران، قدرت های منطقه‌ای و جهانی نقش تعیین کننده‌ای در شکل دادن به نتیجه مذاکرات هسته‌ای دارند. دخالت روسیه، چین و اتحادیه اروپا هر کدام محاسبات استراتژیک مشخصی را به همراه دارند که می‌تواند پیشرفت دیپلماتیک را پیش ببرند یا مانع از آن شوند. در عین حال، کشورهای خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی، قطر و امارات، سهام فزاینده‌ای در موضوع هسته‌ای دارند و به دنبال ثبات هستند و در عین حال خود را به عنوان میانجی‌های بالقوه در گفت و گوهای ایران و آمریکا قرار می‌دهند (نگرانی های آنان از عواقب اقدام نظامی در راستای اهداف و حمایت از ایران تلقی می‌شود که چنین تحولات مثبتی در دوره دولت اوباما وجود نداشت.)

به گمان نگارنده، ترامپ این بار با استفاده از سرمایه سیاسی داخلی و بین‌المللی قابل توجه خود و همچنین شرایط بغرنجی که هیچ به نفع آمریکا نیست، می‌تواند وارد دیپلماسی غیرمتعارف با ایران شود. آینده‌نگری استراتژیک نشان می‌دهد که در سال جدید شرایط را به گونه دیگری ترسیم نماییم.

اول اینکه ترامپ، هم در مورد اوکراین و هم در مورد ایران نشان داده است که دنبال سیاست خارجی تعاملی است. او برخلاف دوره اول، رویکرد معاملاتی و دیپلماتیک‌تری دارد و اگر لفاظی هایی می‌کند صرفاً و عمدتاً برای اهداف سیاسی داخلی می‌باشد. چهره‌های کلیدی در تیم ترامپ با صداهای جدید منجر به سیاست خارجی غیر سنتی می شود. چهره‌هایی که با پیشینه‌های تجاری، دفاعی و اطلاعاتی نیستند و به عنوان دیپلمات‌های شغلی شناخته می‌شوند. دوم اینکه، پیچیدگی موضوع هسته‌ای ایران تنها مربوط به غنی سازی نیست؛ بلکه ماهیت به هم پیوسته‌ای دارد که حقوقی غیر قابل انکار را برای ایران در رفع نگرانی‌های امنیتی و همچنین تثبیت موقعیت ایران در توازن قدرت منطقه‌ای و جهانی ملاحظه آمیز می‌سازد.  سوم اینکه، تغییرات سیاسی داخلی و موضوع مذاکره هم در داخل ایران و هم داخل آمریکا موجب شده است که هر دو طرف نگاه جدی به آغاز مذاکرات مستقیم داشته باشند. گذشت زمان و عمیق تر شدن بحران میان دو کشور به هیچ وجه به نفع دو طرف نیست و گرچه به ظاهر عرض اندام سیاسی دارند ولی در باطن بسیاری از فرصت ها را از دست می‌دهند که جبران آن بسیار سخت و شاید غیرممکن بوده باشد.

چهارم اینکه نقش قدرت های جهانی در سوق یافتن باب مذاکرات میان ایران و ایالات متحده در ماه های آتی را تضمین می‌نماید. موضع اتحادیه اروپا نسبت به ایالات متحده ترامپ دوم و قدرت یافتن روسیه که از نگاه اروپا تهدید جدی است، می‌رود تا ایالات متحده و کشورهای غربی را به سمت مذاکره سوق دهد. گره موجود میان آمریکا و چین نیز موضوع علیحده‌‌ای است. ناامیدی اقتصادی آمریکا از عدم همراهی چین در اجرای مطلق تحریم ها علیه ایران موجب شده است که ترامپ به این مسأله بیشتر توجه کند. پنجم اینکه، نقش شورای همکاری خلیج فارس در مذاکرات آینده ایران به عنوان سهامداران فعال در شکل‌دهی آینده هسته‌ای ایران و تضمین امنیت خودشان در راستای تعامل دیپلماتیک، تقویت اهرم‌های اقتصادی و مکانیسم‌های امنیتی منطقه‌ای موجب می‌شود تا آن ها را در حل بحران ساعی سازد. حال آن که سال ها رفتاری انفعالی داشتند. این فقط به عربستان یا قطر و امارات محدود نمی‌شود، بلکه همه کشورهای حوزه خلیج فارس نهایت تلاششان در حل بحران میان ایران و ایالات متحده است.

ششم اینکه احتمال بروز چالش‌های عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران برای همه کشورهای منطقه‌ای بسی نگران کننده است. هر چند ترامپ به هیچ وجه مایل به اقدام اسرائیل علیه ایران نیست ولی اگر چنین اتفاقی بیفتد، یقیناً مجبور به حمایت از اسرائیل خواهد شد و تمامی تصورات و برنامه‌هایش نقش بر آب می‌شود و خود ایالات متحده و متحدان آن باید تاوان سختی بدهند. (هرچند کشورمان نیز دچار خسارات بسیار سختی می تواند بشود.) از این رو ایران هم در به بروز جنگ تمایلی ندارد و مقام رهبری در آخرین سخنان خود خطاب به دانشجویان بر این امر صحه نهادند. چون در چنین صورتی بحران جهانی رخ خواهد داد و هر کسی سهم خود را از ویرانی و جنگ خواهند برد.

نتیجه کلام اینکه، با نگاهی به آینده، هر توافق جدیدی باید به نگرانی‌های امنیت هسته‌ای و منطقه‌ای رسیدگی کند و در عین حال انگیزه‌های ملموس را بر ترغیب ایران برای آمدن به میز مذاکره در اولویت قرار دهد. بازیگران منطقه‌ای، به‌ویژه کشورهای خلیج‌فارس، در شکل‌دهی به اقدامات اعتمادسازی و ایجاد یک چارچوب پایدار کاهش تنش منطقه‌ای و منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، حیاتی خواهند بود.  در عین حال، مشارکت سهامداران کلیدی بین‌المللی، به ویژه روسیه و چین، بر محاسبات راهبردی ایران نیز تأثیر خواهد گذاشت و امکان دستیابی به یک پیشرفت دیپلماتیک را تعیین خواهد کرد. گام‌های اولیه برای کاهش تنش می‌تواند شامل آزاد کردن دارایی‌های ایران و اجرای لغو هدفمند تحریم‌ها در ازای نظارت بر فعالیت های غنی سازی هسته‌ای و توقف غنی‌سازی بالای اورانیوم باشد که از طریق دیپلماسی پشتیبان قابل تسهیل است.

به امید روزهای بهتر و شادمانه تر در سال جدید!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.