تعادل استراتژیک در جهان چندقطبی و ایران!

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

نظمی جدید در حال تولد است

در سیاست جهانی امروز، دیگر هیچ قدرتی نمی‌تواند جهان را به تنهایی شکل دهد. نظم تک‌قطبیِ آمریکایی که پس از فروپاشی شوروی پدید آمد، به‌تدریج جای خود را به ساختار چندقطبی‌ای داده است که در آن، کشورهایی چون چین، روسیه و هند می‌کوشند مسیر مستقل خود را از نفوذ واشنگتن جدا کنند. اگر ملاقات رهبران هند، چین و روسیه را که چندی پیش در جریان برگزاری اجلاس سازمان همکاری شانگهای را در نظر بگیریم که نارندرا مودی بعد از هفت سال به شهر تیانجین سفر کرد و با  شی جین‌پینگ و ولادیمیر پوتین  دیدار نمود، آن زمان می‌توانیم چنان دیداری را نمادی از همین واقعیت جدید بدانیم. یعنی، جهانی که دیگر بر محور یک ابرقدرت نمی‌چرخد!

مودی در این سفر تلاش کرد روابطی تازه با پکن بگشاید. پس از سال‌ها تنش و سکوت، دو کشور بر ازسرگیری پروازهای مستقیم و بازگشایی مسیر زیارتی تبت توافق کردند. رسانه‌ها از “ذوب شدن یخ های دیپلماتیک” سخن گفتند؛ اما تاریخ به هند یاد داده است که هر آشتی با چین موقتی است. چین با گسترش زیرساخت‌های نظامی در امتداد مرز، و حمایت گسترده از پاکستان از طریق کریدور اقتصادی چین–پاکستان، عملاً در پیرامون هند شبکه‌ای از فشار می‌سازد. در این معادله، دهلی نو نمی‌تواند ساده‌لوحانه به وعده‌های پکن اعتماد کند. از همین رو، مودی در همان اجلاس شانگهای یادآور شد که صلح در مرز و توازن در تجارت شرط اصلی همکاری است.

در نگاه نخست، این موازنه‌جویی هند میان چین و آمریکا مسئله‌ای آسیایی به نظر می‌رسد، اما پیامدهای آن از خلیج فارس تا مدیترانه امتداد می‌یابد. جایی که ایران، به عنوان قدرتی منطقه‌ای با موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر‌به‌فرد، می‌تواند در همین نظم در حال تکوین نقش مهمی ایفا کند. ایران برخلاف هند، از تقابل مستقیم با چین یا روسیه پرهیز کرده و در سال‌های اخیر با هر دو قدرت روابط عمیق‌تری برقرار ساخته است. همکاری تهران با مسکو در پرونده‌های انرژی و امنیتی، و مشارکت راهبردی با چین در طرح‌های زیرساختی و تجاری، نشان‌دهنده درک درست از واقعیت جدید جهان است؛ جهانی که در آن، ائتلاف‌های سخت جای خود را به مشارکت‌های هوشمند داده‌اند. در این میان، اگر هند می‌کوشد از وابستگی به واشنگتن و پکن بگریزد، ایران نیز در حال ساختن استقلالی مشابه است: استقلالی چندمحوری، نه تک‌محور.

البته ذکر این نکته مهم ضروری است که در میان بخشی از نخبگان سیاسی ایران و حتی افراد تحصیل‌کرده و اصناف، دیدگاه انتقادی نسبت به چین و روسیه همچنان پابرجاست. منتقدان بر پیشینه‌ی تاریخی این دو کشور، رفتارهای منفعت‌طلبانه و بی‌اعتمادی متقابل تأکید می‌کنند. اما سیاست بین‌الملل بر مبنای سوابق و عواطف تاریخی اداره نمی‌شود، بلکه بر اساس توازن قدرت و منافع ملی شکل می‌گیرد. امروز، جهان در حال گذار از نظم تک‌قطبیِ غرب‌محور به “نظم چندقطبی تعامل‌محور” است. در چنین نظمی، هیچ کشوری به‌تنهایی نمی‌تواند از منافع خود دفاع کند مگر آنکه شبکه‌ای از روابط متقابل و همکاری‌های راهبردی بسازد. همکاری ایران با چین و روسیه نه به معنای وابستگی به شرق، بلکه به معنای “افزایش قدرت چانه‌زنی در برابر غرب در صورت هر نوع گفتمان دیپلماتیک” است.

بی‌تردید چین و روسیه دو بازیگر تعیین‌کننده در حوزه‌هایی هستند که مستقیماً با منافع ایران درهم‌تنیده‌اند. در حوزه‌هایی همچون امنیت انرژی و ترانزیت منطقه‌ای، توسعه زیرساخت و فناوری‌های نو، مقابله با نظام تحریم و فشار اقتصادی غرب. بنابراین، ایران با حضور در پیمان‌هایی چون شانگهای و بریکس، در حال بازی در سطحی فراتر از منطقه است. این حضور نه نشانه‌ی وابستگی، بلکه نشانه‌ی استقلال فعال است. استقلالی که از طریق تعامل با قدرت‌های شرقی تقویت می‌شود، نه تضعیف.

در واقع، اگر ایران بخواهد در نظم جدید جهانی سهمی داشته باشد، باید همزمان با حفظ استقلال سیاسی، در شبکه‌ی شرقیِ همکاری‌ها، حضور مؤثر و هوشمندانه داشته باشد. بی‌اعتمادی، اگر به انزوا بینجامد، ضعف می‌آورد؛ اما “تعامل مدیریت‌شده با شرق، قدرت می‌آفریند.

هند در دو دهه‌ی اخیر، روابطی ساختاری با ایالات متحده ایجاد کرده است. همکاری دفاعی، تبادل اطلاعات، مبارزه با تروریسم و مشارکت در امنیت دریایی، از جمله آنهاست. عضویت هند در گروه چهارجانبه (Quad) با آمریکا، استرالیا و ژاپن نیز نشانه‌ای از این پیوند است. با این حال، واشنگتن گاه با نگاهی از بالا به دهلی می‌نگرد. دولت ترامپ، هند را همراه با چین و روسیه در فهرست “بازیگران بد تجاری” قرار داده و تعرفه‌های ۵۰درصدی بر کالاهای هندی بسته است. اما حقیقت این است که، منطق همکاری هند و آمریکا صرفاً اقتصادی نیست، بلکه ساختاری است: هر دو در حفظ زنجیره‌های جهانی و مهار جاه‌طلبی‌های چین منافعی مشترک دارند.

هیجان انگیزترین نکته این است که ایران از زاویه‌ای دیگر، در نقطه‌ی مقابل همین منطق قرار دارد. واشنگتن، برخلاف رفتار خود با هند، تلاش کرده است ایران را از زنجیره‌های جهانی خارج سازد. اما همین فشار، سبب شده تهران بیش از پیش به شرق متمایل شود و در محور مسکو–پکن، جایگاهی استراتژیک به دست آورد. اگر بعد از ماجرای بازگشت مکانیزم ماشه پیوسته خبرهایی در رابطه با تحرکات قدرت نظامی برای حضور در منطقه می‌شنویم، باید بدانیم که چنین تحولاتی برای مقابله مطلق با ایران نیست، بلکه فشارهایی است که می‌خواهد چمبره نفوذ و حضور چین را در منطقه کاهش دهد.

چین به دنبال ساخت نظمی جایگزین برای غرب است؛ نظمی که در آن نهادهای مالی و فناوری جدید وابسته به غرب نباشند. روسیه، منزوی از تحریم‌ها، این روند را طناب نجات خود می‌بیند. ایران نیز با پیوستن به سازمان همکاری شانگهای و تعامل نزدیک با بریکس، عملاً ضلع سوم این محور شده است. در همین حال، هند برخلاف مسکو و تهران، هنوز تمایل ندارد از ارتباط خود با واشنگتن چشم بپوشد. بنابراین جهان به‌سوی نظمی می‌رود که دیگر سیاه و سفید نیست، بلکه شبکه‌ای از ائتلاف‌های متقاطع و منافع متداخل است.

در چنین وضعیتی، ایران اگر بتواند نقش “میانجی ژئوپلیتیکی” میان شرق و غرب را تقویت کند، می‌تواند یکی از معدود کشورهایی باشد که در بازی قدرت جهانی، نه تابع است و نه تماشاچی. از این رو به صراحت می‌توان مدعی شد که افراد مخالف برخورد دیپلماتیک وزارت خارجه ایران یقیناً خوانش درستی از قضایا ندارند و یا ادعاهایی می‌کنند که به نظر می‌رسد از زاویه دید و نگرش سیاسی و رقابتی جناحی است.

“استقلال استراتژیک” یکی از مقوله‌های مهمی است که امروز همه کشورهای عاقل و آینده‌نگر بدان اهمیت می‌دهند. هند می‌داند که باید میان دو قطب بزرگ (چین و آمریکا) چنان حرکت کند که نه وابسته به یکی شود و نه دشمن دیگری. ایران نیز، در بطن فشارهای سیاسی و اقتصادی، دقیقاً در همین مسیر گام برمی‌دارد؛ یعنی حفظ استقلال تصمیم‌گیری در جهانی پر از دلال‌های قدرت. تفاوت در آن است که استقلال هند درون نظام جهانی پذیرفته‌شده‌ای معنا دارد، اما استقلال ایران در تقابل با همان نظم شکل گرفته است. این تفاوت، اگر درست مدیریت شود، می‌تواند ایران را از انزوا به ابتکار برساند؛ زیرا کشوری که در مرز نظم‌های در حال رقابت قرار دارد، اگر هوشمندانه بازی کند، می‌تواند قواعد بازی را هم تغییر دهد.

در رقابت واشنگتن–پکن، انرژی همان خونِ جریان‌یافته در رگ‌های قدرت است. چین برای تداوم رشد اقتصادی خود، به واردات امن نفت و گاز نیاز دارد؛ روسیه برای حفظ نفوذ خود به بازارهای فروش و مسیرهای ترانزیت متکی است؛ و آمریکا می‌کوشد جریان انرژی را در چارچوب منافع خود کنترل کند.

ایران در میانه‌ی این سه مسیر قرار دارد: با ذخایر عظیم انرژی، موقعیت جغرافیایی میان خلیج فارس و آسیای مرکزی، و دسترسی به مسیرهای ترانزیت زمینی و دریایی. اگر تهران بتواند زیرساخت‌های صادرات و حمل‌ونقل خود را در قالب همکاری‌های منطقه‌ای فعال کند، در رقابت جهانی انرژی می‌تواند نقش کلیدی و حتی تعیین‌کننده ایفا کند.

با این گفتار باید گفت که سیاست امروزین واقعی‌گرایی را می‌طلبد نه شعار و رجزخوانی! سیاست خارجی نباید با نمایش اجلاس‌ها اداره شود، بلکه باید بر اساس منافع واقعی هدایت گردد. “اژدها ممکن است دست دوستی دراز کند، اما چنگال‌هایش پیداست؛ عقاب شاید پرهایش پریشان شده باشد، اما هنوز می‌تواند پرواز دهد.” اگر این جمله را در بستر خاورمیانه بخوانیم، برای ایران معنایی دوچندان دارد. امروز تهران باید بداند که اژدها (چین)، خرس (روسیه) و عقاب (آمریکا) هر سه به دنبال منافع خود هستند، نه عدالت جهانی. آنچه ایران را از سقوط در این بازی بازمی‌دارد، نه اتکا به یکی از آن‌ها، بلکه اتکا به توان ملی و عقلانیت راهبردی داخلی است. از این روست که وحدت اجتماعی- سیاسی اهمیت پیدا می‌کند. اما تأسف اینکه هنوز در دل پارلمان کشور بعضا و از سوی اقلیتی صداهایی ناکوک با این سمفونی مهم به گوش می‌رسد!

نتیجه کلام اینکه ایران نیازمند شناخت و درک و یافتن راه های حضور در نظم تازه است تا بتواند فرصت های جدیدی به دست آورد. جهانِ پس از بحران‌های اوکراین و غزه، وارد مرحله‌ی جدیدی از بازتعریف قدرت شده است. مثلث واشنگتن–پکن–مسکو نه تنها چیدمان ژئوپلیتیکی را دگرگون می‌کند، بلکه مرزهای دیپلماسی سنتی را نیز می‌شکند. در این میان، هند در پی تعادل، روسیه در پی بقا، چین در پی سلطه، و آمریکا در پی حفظ نفوذ است.

اما ایران، اگر سیاست خارجی خود را بر مبنای استقلال هوشمند، دیپلماسی چندجانبه و بازی میان‌سطحی در ساختار جدید جهانی سامان دهد، می‌تواند از یک کشور محاصره و تحریم ‌شده، به کشوری تبدیل شود که خود بخشی از معادله قدرت است. نظم جدید در حال تولد است؛ نظمی که شاید برای نخستین بار، فرصت دهد بازیگرانی چون ایران، نه در سایه قدرت‌ها، بلکه در متن تاریخ حرکت کنند. فقط کمی صبر و بردباری منطقی نیاز است. از همه مهم تر اینکه، نباید جایی که نیاز نیست لب به بیان برخی مسایل کرد!

ارسال یک پاسخ