پیروزی ارهورمان در قبرس شمالی: امید اجتماعی، آزمون حکمرانی

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

در انتخابات اخیر جمهوری ترک قبرس شمالی، پیروزی توفان ارهورمان با بیش از شصت‌ودو درصد آرا نه‌تنها نتیجه‌ای غیرمنتظره در صحنه داخلی بود، بلکه نشانه‌ای از تحول اجتماعی و سیاسی عمیقی به شمار می‌رود که سال‌ها در زیر پوست جامعه انباشته شده بود. این پیروزی را باید نه صرفاً به‌عنوان دستاورد یک حزب، بلکه به‌عنوان واکنشی مدنی به فرسایش اعتماد عمومی، رکود سیاسی و حس وابستگی طولانی‌مدت به آنکارا در نظر گرفت. ارهورمان با گفتمان “امید، عدالت و عقلانیت سیاسی” توانست بخش خاموش جامعه را بیدار کند؛ همان گروهی که از سیاست‌های قطبی‌شده و مداخله‌جویانه در عرصه داخلی خسته شده بود. اما پرسش اصلی این است که آیا این امید تازه می‌تواند به ثبات و تحول ساختاری در جمهوری ترک قبرس شمالی بینجامد یا به سرعت در میدان واقعیت‌های منطقه‌ای تحلیل خواهد رفت؟

توفان ارهورمان از همان آغاز کار با دو چالش بنیادین روبه‌رو شد: از یک سو ضرورت احیای مشروعیت نهادهای داخلی و بازسازی اعتماد میان دولت و جامعه، و از سوی دیگر حفظ توازن در روابط با ترکیه، کشوری که هم پشتیبان اصلی اقتصادی و امنیتی شمال قبرس است و هم گاه خود را در مقام قیم سیاسی آن تعریف می‌کند. ارهورمان در دوران تبلیغات انتخاباتی بر مسأله ازسرگیری مذاکرات با قبرس جنوبی در قالب یک نظام فدرال تأکید داشت؛ اما بلافاصله پس از پیروزی، از این موضع فاصله گرفت و اعلام کرد که در سیاست خارجی، تعامل و هماهنگی با ترکیه اولویت خواهد داشت. این چرخش گفتمانی نه از ضعف، بلکه از درک واقع‌گرایانه او از ساختار قدرت در منطقه ناشی می‌شود. وی می‌داند که بدون حفظ روابط متوازن با آنکارا، امکان هرگونه اصلاح داخلی یا ابتکار دیپلماتیک از بین خواهد رفت. در عین حال، سکوت سنجیده او درباره فدرالیسم را باید تلاشی برای جلوگیری از قطبی‌شدن فضای سیاسی و حفظ وحدت داخلی دانست.

با این حال، نگاه مثبت مقام ریاست جمهوری و معاونت رئیس جمهوری ترکیه، رئیس پارلمان ترکیه، وزارت خارجه آن کشور به پیروزی توفان ارهورمان نشان از درک رویکرد مردم قبرس در این انتخابات بوده است. اما رویکرد جناح‌های ملی‌گرای ترکیه به نتایج انتخابات، نشان داد که پیروزی ارهورمان تنها یک تحول سیاسی در نیکوزیای شمالی نیست، بلکه بر توازن سیاسی داخل ترکیه نیز بازتاب دارد. دولت باغچلی، رهبر حزب حرکت ملی، در اظهاراتی تند از مجلس جمهوری ترک قبرس خواست تا روند الحاق به ترکیه را آغاز کند و این موضوع را “مسئله حیات و ممات دولت ترکیه” نامید. چنین سخنانی، هرچند با واکنشهای سیاسی از داخل قبرس شمالی مواجه شد، حتی احزاب راست‌گرای قبرس شمالی نیز در برابر چنین رویکرد و خواسته‌ای ساکت نمانده و واکنشهای منفی نشان دادند. اما پیام باغچه‌لی مضمون آشکاری داشت: بخش‌هایی از سیاست‌مداران ترکیه، هنوز استقلال سیاسی قبرس شمالی را یک واقعیت تام نمی‌دانند و نگاه ابزاری به آن دارند. این در حالی است که نخبگان قبرسی ترک، حتی در میان طیف‌های محافظه‌کار، نسبت به چنین گفتمانی حساس‌ هستند و آن را ناقض کرامت ملی خود می‌دانند. واکنش چهره‌هایی چون اوزگور اوزل، رهبر حزب جمهوری‌خواه ترکیه و مصطفی دستچی، رهبر حزب اتحاد بزرگ ترکیه نیز حاکی از آن است که در داخل خود ترکیه نیز دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به حدود و نحوه تعامل با قبرس شمالی شکل گرفته است.

دولت جدید ارهورمان اکنون در موقعیتی حساس قرار دارد. او از یک‌سو با جامعه‌ای مواجه است که پس از سال‌ها بی‌اعتمادی، بار دیگر به صندوق رأی امید بسته و انتظار اصلاحات در ساختار اداری و اقتصادی را دارد. از سوی دیگر، باید در برابر مداخلات غیرمستقیم، فشارهای رسانه‌ای و نفوذ گفتمانی از بیرون، سیاستی مستقل اما هوشمندانه در پیش گیرد. راه موفقیت او در گرو سه محور کلیدی است: نخست، احیای نهادهای مدنی و تقویت حس شهروندی در برابر وابستگی‌های حزبی؛ دوم، ایجاد شفافیت مالی و کاهش وابستگی ساختاری اقتصاد به کمک‌های ترکیه؛ و سوم، بازتعریف سیاست خارجی بر مبنای منافع متقابل نه بر اساس ملاحظات عاطفی یا ایدئولوژیک. اگر ارهورمان بتواند در این سه محور به پیشرفت ملموس دست یابد، می‌تواند نه‌تنها اعتماد داخلی را بازسازی کند، بلکه جایگاه جمهوری ترک قبرس شمالی را به‌عنوان بازیگری بالغ در معادلات منطقه‌ای تثبیت نماید.

تهدیدات علیه دولت او البته کم نیست. جناح‌های ملی‌گرای تندرو در ترکیه و بخشی از رسانه‌های وابسته، ممکن است هرگونه حرکت مستقل را به‌عنوان انحراف از خط همسویی تعبیر کنند. در داخل، نیروهای محافظه‌کار سنتی نیز با ابزار فشار پارلمانی یا اقتصادی، مانع از اصلاحات بنیادی خواهند شد. در سطح بین‌المللی نیز، عدم به رسمیت‌شناختن رسمی جمهوری ترک قبرس شمالی همچنان مهم‌ترین مانع برای توسعه روابط دیپلماتیک و اقتصادی است. با وجود این، ارهورمان فرصتی بی‌سابقه دارد: او می‌تواند با استفاده از اعتبار مردمی و خوی معتدلش، نوعی دیپلماسی دو لایه طراحی کند که هم رضایت آنکارا را حفظ کند و هم در چارچوب روابط غیررسمی، با دیگر کشورها و نهادهای بین‌المللی ارتباط برقرار سازد. این همان سیاست “تعامل بدون تقابل” است که اگر درست اجرا شود، می‌تواند الگویی تازه برای اداره مناطق کوچک در نظام بین‌الملل به شمار آید.

در این میان، با توجه به حضور دهها هزار نفر اتباع ایرانی در جمهوری ترک قبرس شمالی، پرسش مهمی در محافل تحلیلی مطرح است، اینکه آیا در دوره ارهورمان امکان گسترش همکاری‌های منطقی و سازنده با جمهوری اسلامی ایران وجود دارد یا نه؟ پاسخ به این پرسش را باید در دو سطح بررسی کرد. از منظر سیاسی، جمهوری اسلامی ایران همواره با نگاهی محترمانه و غیرمداخله‌گرانه به مسأله قبرس نگریسته و هرگز سیاستی خصمانه نسبت به این جمهوری نداشته است. از سوی دیگر با توجه به اینکه قبرس شمالی از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته نشده و ایران نیز تابع قطعنامه آن سازمان است، ولی همچنان حضور محسوس خود در زمینه ارائه خدمات کنسولی به ایرانیان را در بخش شمالی جزیره ادامه می‌دهد و این نشانگر توجه ایران به موجودیت ایرانیان در قبرس و علقه ایرانیان به جمهوری قبرس شمالی است. این امر می‌تواند زمینه‌ای برای شکل‌گیری روابط فرهنگی، آموزشی و حتی اقتصادی در چارچوب نهادهای بین‌المللی غیردولتی فراهم سازد. از منظر منطقه‌ای نیز، ارهورمان که گرایش به سیاست چندجانبه و متوازن دارد، می‌تواند از تجربه دیپلماتیک ایران در تعامل با کشورهای تحریم‌شده یا نیمه‌به‌رسمیت‌شناخته بهره گیرد. همکاری‌های علمی و فرهنگی میان دانشگاه‌های دو کشور، تبادل دانشجو، و برگزاری نشست‌های مشترک درباره آینده شرق مدیترانه می‌تواند گامی عملی در این مسیر باشد. البته، چنین روابطی باید با حساسیت نسبت به موازنه قدرت با ترکیه مدیریت شود تا سوءتفاهم سیاسی پدید نیاید.

به لحاظ اقتصادی، یکی از مسیرهای موفقیت ارهورمان، کاهش تدریجی وابستگی مطلق به بودجه ترکیه از طریق متنوع‌سازی منابع درآمد است. در این چارچوب، همکاری با کشورهای مسلمان منطقه از جمله ایران، می‌تواند در حوزه‌هایی مانند گردشگری حلال، آموزش عالی و خدمات پزشکی مورد توجه قرار گیرد. این همکاری‌ها نه‌تنها به سود اقتصادی منجر خواهد شد، بلکه تصویری تازه از قبرس شمالی به‌عنوان یک جامعه باز و تعامل‌گرا ارائه خواهد داد. البته تحقق این اهداف نیازمند سیاست خارجی واقع‌گرایانه و پرهیز از شعارزدگی است. ارهورمان در مقام سیاستمداری که از بطن دانشگاه و جامعه مدنی برخاسته، این ظرفیت را دارد که گفت‌وگویی میان‌فرهنگی را در سطح منطقه احیا کند؛ گفت‌وگویی که می‌تواند قبرس شمالی را از حاشیه به متن تحولات مدیترانه شرقی بازگرداند.

در نهایت، آینده دولت ارهورمان به توانایی او در حفظ تعادل میان سه حلقه قدرت بستگی دارد: جامعه داخلی که خواهان اصلاح و کرامت است؛ ترکیه که همچنان شریک استراتژیک و در عین حال ناظر پرنفوذ است؛ و محیط بین‌المللی که به دنبال ثبات در مدیترانه شرقی است. اگر او بتواند میان این سه نیرو رابطه‌ای سازنده و نه رقابتی برقرار کند، دوران او می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ سیاسی جمهوری ترک قبرس شمالی باشد. اما در صورت شکست در مدیریت این توازن، خطر بازگشت به سیاست‌های محافظه‌کارانه و وابسته‌محور همچنان وجود دارد. پیروزی ارهورمان در واقع آغاز راهی دشوار است؛ راهی میان آرمان استقلال و واقعیت وابستگی، میان خواست جامعه و منطق ژئوپلیتیک. آزمون واقعی او تازه آغاز شده است و در این آزمون، هر تصمیم کوچک می‌تواند سرنوشت آینده کشوری کوچک اما پرمعنا را در شرق مدیترانه رقم زند.

ارسال یک پاسخ