عصرآزادی آنلاین/ بنفشه عبداله پور – روانشناس تربیتی – مرکز مشاوره امروز من
در میان بحثهای حقوقی، اختلافات خانوادگی و پروندههای طلاق معمولا صدای کسانی که بیش از همه آسیب می بینند کمتر شنیده می شود:کودکان.آنها نه تصمیم گرفتهاند و نه مقصرند اما بار سنگین جدایی والدین را بر دوش میکشند. کودکی که میان دو خانه، دو نگاه، و گاه دو دشمن زندگی میکند و اغلب نمی داند محبت واقعی کجاست. او ناچار است میان پدر و مادر عدالت عاطفی برقرار کند در حالی که خودش از کمبود مهر رنج می برد.
طلاق همیشه پایان یک رابطه است. اما برای کودکانی که در میان این جدایی قرار میگیرند،آغاز دنیایی تازه و گاه دشوار است. وقتی پدر و مادر از هم جدا میشوند، امنیت و آرامش کودک
درخانهاش از بین رفته است این ممکن است با ترس، خشم، غم و حتی احساس گناه همراه باشد.
برخی احساساتی که ممکن است تجربه کنند عبارتند از:
احساس گناه: فکر میکنند شاید رفتار یا حرفی از آنها باعث جدایی پدر و مادر شده است.
ترس از طرد شدن: نگران هستند که یکی از والدین دیگر دوستشان نداشته باشند یا آنها را ترک کند.
خشم و عصبانیت: ممکن است از والدینی که جدا شدهاند ناراحت باشند اما نتوانند آن را بیان کنند.
احساس تنهایی:گاهی کودک خود را میان دو دنیای جدا احساس میکند و نمیداند به کدام یک از والدین نزدیکتر باشد.
تاثیر طلاق بر رفتار و تحصیل :
بر اساس تحقیقات روانشناسی، فرزندان طلاق ممکن است در مدرسه تمرکز کمتری داشته باشند یا افت تحصیلی نشان دهند. بعضی از آنها در روابط اجتماعی محتاطتر میشوند، و برخی دیگر به دنبال جلب توجه از طریق رفتارهای تند هستند. البته این مسائل برای همهی کودکان اتفاق نمیافتد. تفاوت در سن حمایت خانواده و نوع رابطهی والدین نقش زیادی دارد.
نقش پدر و مادر پس از طلاق:
جدایی به معنای پایان مسئولیت نیست.کودکان بیش از هر چیز به عشق، ثبات و اطمینان نیازدارند. روانشناسان توصیه میکنند والدین پس از طلاق:
1- با یکدیگر در مورد تربیت فرزند همکاری کنند.
2- از بدگویی دربارهی والد دیگر در حضور کودک بپرهیزند.
3- زمان مشخص و منظمی برای دیدارها تعیین کنند.
4- احساس کودک را جدی بگیرند واجازه دهند دربارهی ناراحتیهایش حرف بزند.
جامعه ما باید یاد بگیرد که طلاق فقط پایان یک زندگی مشترک نیست، بلکه آغاز بحران روحی برای فرزندان است. سکوت در برابر احساسات این کودکان، بیتوجهی به حقوق روانی آنان است.
مدرسهها، رسانهها و نهادهای حمایتی باید گوش شنوا داشته باشند. هر کودکی نیاز دارد احساس امنیت کند حتی اگر والدینش از هم جدا شده باشند. اگر امروز صدای بچه طلاق را نشنویم فردا فریاد بیاعتمادی و خشم آنان را در جامعه خواهیم شنید. بگذاریم کودکان قربانی تصمیمات بزرگسالان نباشند. بگذاریم صدایشان شنیده شوند.