عصرآزادی آنلاین/ سید وحید پیمان
در زمستانهای ایران، هوای سرد تنها پیامآور بارش نیست؛ حامل دود، بنزن، گوگرد و سکونی است که آسمان شهرها را به گروگان میگیرد. فاجعه تکراری آلودگی هوا دیگر نه یک «بحران مقطعی»، که روایتی از حکمرانی فرسوده و سیاستگذاری معیوب است؛ چرخهای که هر سال تکرار میشود و هر بار با تعطیلیهای پیدرپی، بیبرنامگی گسترده و فقدان اقدام مؤثر، مردم را به نفسنفس زدن وادار میکند.
آلودگی هوا؛ تجمع خطاهای کوچک و بزرگ
صورت مسئله روشن است:
بنزینهای بیکیفیت و گاه آلوده تولید داخل، خودروهای غیراستاندارد و پرمصرف، ناوگان حملونقل عمومی مستهلک، صنایع آلاینده در دل شهرها، افت بارشها و خشکسالی، و مصرف بالای گاز خانگی که نیروگاهها را بهسمت مازوتسوزی میبرد. اما اینها تنها عوامل فنیاند؛ ریشه اصلی در جای دیگری است: سقوط کیفیت حکمرانی و مسدود شدن مسیر عقلانی سیاستگذاری.
دولت به جای برنامهریزی بلندمدت، هر سال نسخه تکراری «تعطیلی» را تجویز میکند؛ راهکاری که نه فقط آلودگی را کاهش نمیدهد، بلکه به اقتصاد ضربه میزند، چرخه خدمات عمومی را مختل میکند و مردم را در وضعیت انتظار و بلاتکلیفی نگه میدارد. تداوم این رفتار، نشانهای از ناتوانی ساختاری در مواجهه با مسئلهای است که بیش از دو دهه است از آن سخن گفته میشود.
سیاست داخلی؛ هزینه سنگین اولویتگذاری غلط
ایران دهههاست که فرصت مدرنسازی حملونقل، نوسازی صنایع، ارتقای استاندارد سوخت و سرمایهگذاری در تحقیقات محیطزیستی را از دست داده است. بودجههای حاکمیتی عمدتاً به حوزههایی اختصاص یافتهاند که ارتباط مستقیمی با رفاه عمومی و زیستپذیری شهرها ندارند. نتیجه آن است که هر سال منابع بیشتری صرف حل «اثرات بحران» میشود تا حل «علت بحران».
از سوی دیگر، ضعف شفافیت، نهادهای نظارتی کمتوان و نادیده گرفتن تخصص، موجب شده اعتراض کارشناسان محیطزیست به تصمیمهای غیرعلمی نادیده گرفته شود. سیاستگذاری محیطزیستی در ایران نه بر داده و پژوهش که بر مصلحتهای کوتاهمدت، شرایط اضطراری و واکنشهای لحظهای بنا شده است.
تحریمها و انزوای بینالمللی؛ قفل شدن مسیر توسعه پایدار
در شرایطی که جهان با سرعت به سمت انرژیهای پاک، خودروهای برقی، استانداردهای سختگیرانه زیستمحیطی و سرمایهگذاریهای سبز حرکت کرده، ایران با زیرساختهای فرسوده انرژی و فناوری دهههای گذشته دستوپنجه نرم میکند.
تحریمها راه ورود تکنولوژیهای نوین، همکاریهای محیطزیستی، سرمایهگذاری خارجی و دسترسی به تجهیزات صنعتی کممصرف را تقریباً بسته است. دولت نیز به دلیل فشار مالی و محدود شدن تعاملات جهانی، توان توسعه نیروگاههای خورشیدی و بادی، نوسازی ناوگان حملونقل و بهبود استاندارد تولید انرژی را ندارد.
به بیان دیگر، آلودگی هوا نه فقط بازتاب بحران محیطزیست، بلکه محصول سیاست خارجیای است که کشور را از چرخه تحول جهانی خارج کرده و انرژی ایران را بهجای توسعه، صرف بقا و مدیریت بحران میکند.
آیندهای که هزینهاش را مردم میدهند
قیمت این بیتدبیریها مستقیماً از جان مردم پرداخت میشود. بیماریهای قلبی، تنفسی، سرطانها، کاهش بهرهوری کاری، افت کیفیت زندگی و مهاجرت زیستمحیطی، تنها بخشی از هزینههایی است که به شهروندان تحمیل میشود.
در شرایطی که بسیاری کشورها آلودگی هوا را با اراده سیاسی، برنامهریزی علمی و سرمایهگذاری هدفمند کنترل کردهاند، ایران همچنان در مرحله «تعطیلی» و «توصیه به ماندن در خانه» متوقف مانده است.
نتیجهگیری
آلودگی هوای ایران نه یک بحران طبیعی است و نه اجتنابناپذیر. این بحران حاصل سالها خطای مدیریتی، انحراف اولویتهای ملی، سیاست خارجی انزوابخش، و ناتوانی در سرمایهگذاری برای آینده است. تا زمانی که ساختار تصمیمگیری محیطزیستی اصلاح نشود و تعاملات علمی، اقتصادی و بینالمللی احیا نگردد، هر زمستان، فصل بازگشت همان کابوس تیره خواهد بود—کابوسی که اینبار نه فقط آسمان که خرد جمعی را تیره میکند.