دلایل حمایت چین از مواضع امارات متحده عربی در مورد جزایر سه گانه

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

در روزهای گذشته یکی از عمده مسایلی که در رابطه با تمامیت ارضی ایران اذهان عمومی را به خود معطوف ساخت، رویکرد دولت چین در رابطه با حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه (تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی) بود. این دومین بار است که علی رغم اعتراض ایران و حتی این بار با احضار نماینده آن کشور در ایران به وزارت خارجه که دولت چین نه تنها از مواضع خود پا عقب نگذاشت، سخنگوی وزارت خارجه آن کشور به صراحت اعلام داشت که موضع گیری دولتش در رابطه با مسایل مطرح شده همچنان باقی است.

خیلی از تحلیل گران و یا افراد دخیل در امور سیاست با تکیه بر این که ایران با چین معاهده راهبردی طولانی مدتی (25 ساله) دارد، چرا باید چین چنین رویکردی داشته باشد؟ خیلی از افراد در فضای مجازی و اتاق های گفت و گو نیز از سیاست خارجی ایران در قبال چین انتقاد کرده و حتی چین را شغال زرد معرفی کردند که به دشمنی با ایران  به صورت میدان گریزانه پیش گرفته است. اما باید این نکته را در سیاست کلی نظام دولت چین درک کرد که آن کشور پیوسته در رسیدن به اوج قدرت اقتصادی و ربودن قدرت لازم سیاسی و به دنبال آن امنیتی در سطح بین المللی است و سعی دارد بر اساس طرح هایی که از پیش برنامه ریزی شده و تمامی آنها متکی بر تجارت و توسعه اقتصادی میباشد، سیاست های خود را تداوم بخشد. از نگاه دولت چین روابط زمانی که بر تجارت و توسعه اقتصادی متمرکز شود، طبیعتاً شامل مسائل سیاسی نیز می شود. حتی اگر امروز مواضع چین را در رابطه با جنگ در غزه مشاهده می کنیم و موضع گیری نه چندان قاطع ولی در لفظ و کلام رژیم صهیونیستی را اشغال گر فلسطین می‌شمارد و از مواضع مردم فلسطین در مجامع بین المللی دفاع می‌کند، باز به مسایل اقتصادی و تجاری برمی‌گردد.

این جمله شی جین پینگ را که در مجمع همکاری چین با کشورهای عربی در پکن بیان داشته بود، نباید از نظر دور داشت که گفته بود: “جنگ نباید به طور نامحدود ادامه یابد. عدالت نباید تا ابد غایب باشد.” در این نگاه و پیام است که دولت چین مواضع رسمی و مقید به آن را در رابطه با مسایل جهانی به ویژه جهان عرب آشکار می سازد. این رویکردی است که بسیاری از رهبران ارشد عرب نیز با آن همسو هستند. در عین حال ایجاد بسترهای رو به توسعه کشورهای عربی با چین نه تنها خواسته رهبران کشورهای عربی به ویژه حوزه خلیج فارس، بلکه منطبق با علاقمندی میلیون ها نفر در کشورهای عربی است.

دیدگاه دولت چین را شی جین پینگ در رابطه با فلسطین نیز منطبق با دیدگاه آن کشور با طرف ها و شرکای عربی است و چین می خواهد با توسعه روابط خود با کشورهای حوزه خلیج فارس به الگویی برای حفظ صلح و ثبات جهانی تبدیل شود. میانجی گری آن کشور در حل و فصل مناقشات میان ایران با عربستان سعودی نیز در همین راستا بوده است.

چین رابطه با کشورهای عربی را نه برای امروز و تعریف شده بر اساس شرایط کنونی دنبال می کند، بلکه ریشه‌های بسیار عمیق با قدمتی در حدود 2000 سال و روزهای اولیه جاده ابریشم دارد. در طول قرن ها، این روابط طولانی مدت در درجه اول با تجارت و روابط اقتصادی معنا یافته است و دارد. از قدیم الایام کالاهای کشور چین مانند چینی، ابریشم و سفال در جهان اسلام و عرب تقاضای زیادی داشتند. در عوض، صادرات از این منطقه به چین شامل عطر، کندر و عود هم برای چینی ها جذاب بود. در عصر مدرن، این رابطه اقتصادی اهمیت خود را حفظ کرده و وارد شرایط جدیدتری شده است که در زیر به آن می پردازم. اینکه از یک سو با ایران معاهده راهبردی 25 ساله دارد و همیشه هم از دیدگاه و مواضع ایران به خصوص در مسایل هسته ای -اخیراً در قضیه صدور قطع نامه تروئیکای اروپایی علیه ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی- دفاع می کند، چطور می تواند قابل توجیه باشد که تمامیت ارضی ایران را نادیده می انگارد و در رابطه با جزایر سه گانه پای دیدگاه و بیانیه کشورهای عربی امضاء می زند؟

همان طور که در بالا ذکر شد، دولت چین مناقشات و جنگ را مانع بزرگی در رسیدن به اهداف کلان خود می داند. از سوی دیگر مهم ترین نقطه جغرافیایی برای تحقق آرمان های سیاسی- اقتصادی چین، به قدر یقین خاورمیانه و حوزه خلیج فارس است. چین به زعم خود با این ابتکار تصور می کند که می تواند ایران را در مسیری قرار دهد که وارد میز مذاکره بر سر جزایر سه گانه شود. صد البته فقط و فقط همین گام سهوی ایران می تواند مثل سر کلاف موضوع بقیه مسایل و بحران ها را با خود به همراه بیاورد. اما در شرایط کنونی – باید اعتراف کنیم- ایران در مسایل سیاست خارجی خود آن طور که مد نظر چین است، نتوانسته و یا نمی تواند نفوذ و تأثیر شگرفی بگذارد. از سوی دیگر تحریم ها، عدم پیوستن ایران به پیمان گروه ویژه مالی (اف. ای . تی. اف) راه را برای توسعه و اجرایی شدن تعهدات چین در سرمایه گذاری در ایران بسته است. در چنین شرایطی امارات برای چین با هدف جلوگیری از تعلل زمانی در اجرای سیاستهایش کشوری مقبول است. از همین رو، با دیدگاه آن کشور در مسایل بین المللی و منطقه ای همسو حرکت می کند.

آن طور که منابع و مستندات مشخص کرده است امارات متحده عربی دارای موقعیت قابل توجهی در ارتباطات تجاری و اقتصادی چین در خاورمیانه، به ویژه در منطقه خلیج فارس است. این همکاری بخشی جدایی ناپذیر از ابتکارات استراتژیک گسترده تر چین، از جمله ابتکار کمربند و جاده (BRI) است که امارات متحده عربی به طور فعال از آن حمایت می کند، هست. علاوه بر این، امارات متحده عربی نقش مهمی در پیشبرد اهداف سیاست خارجی چین مانند افزایش همکاری جنوب و جنوب، به ویژه در همکاری فنی بین کشورهای در حال توسعه و جنوب جهانی در زمینه هایی مانند منابع و فناوری دارد.

در واقع، امارات متحده عربی و چین یک مشارکت استراتژیک جامع را حفظ می کنند که با مبادلات مکرر در سطح بالا و تقویت اعتماد متقابل سیاسی مشخص می شود و همکاری های دوجانبه را در بخش های مختلف تقویت می کند. با توجه به اینکه هر دو کشور در مسیرهای توسعه، فلسفه و اهداف مشابهی را به اشتراک می گذارند، همکاری انها به عنوان یک مدل ارزشمند برای کشورهای در حال توسعه است که به دنبال ترسیم یک مسیر مستقل به سمت مدرنیزاسیون و توسعه هستند.

روابط دیپلماتیک چین و امارات متحده عربی که از سال 1984 برقرار شد، هر روز رو به توسعه است. به طوری که همین که چین یک سفارت در ابوظبی و یک کنسولگری در دبی دارد، امارات متحده عربی یک کنسولگری در هنگ کنگ و یک سفارت در پکن دارد. چین و امارات متحده عربی مدت ها است که شرکای نزدیکی هستند و همکاری گسترده ای در جبهه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارند. در سال 2018، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین،طی سفری رسمی به آن کشور به عنوان اولین رئیس جمهور چین در 29 سال گذشته و هیئت همراه اش روابط دوجانبه را به “مشارکت استراتژیک جامع” تبدیل کرد. با نزدیک شدن دو کشور به چهلمین سالگرد روابط دیپلماتیک در سال 2024، مشارکت چند وجهی آنها همچنان در حال تکامل و رشد می‌باشد.

تجارت در سطح بالا همیشه پایه و اساس روابط دوجانبه بوده است. تجارت دوجانبه بین چین و امارات متحده عربی در شرایط فعلی با حجم مبادلات بازرگانی بالغ بر 98 میلیارد دلار به اوج خود رسیده است. قابل توجه است که عضویت آینده امارات متحده عربی در گروه بریکس در سال 2024 بر تعهد آن به چند جانبه گرایی و گفت و گوی سازنده، به ویژه در میان اقتصادهای در حال توسعه و نوظهور تاکید دارد. به طور کلی، این تحولات بر ماهیت پویای روابط چین و امارات متحده عربی و تعهد مشترک آنها برای تقویت رفاه اقتصادی و همکاری جهانی تاکید دارد. از سوی دیگر، بخش انرژی به عنوان یک نقطه کانونی همکاری برجسته میان دو کشور است. با امضای چندین توافق نامه با سازمان های انرژی هسته ای چین، تعهد متقابل به رشد در این بخش هم عملی می شود و نشان دهنده تنوع چشم انداز سرمایه گذاری چین در امارات متحده عربی، به ویژه در انرژی های تجدید پذیر است. علاوه بر این، روابط دوجانبه به تجارت الکترونیک فرامرزی گسترش یافته و تسهیل تجارت دوجانبه را افزایش داده است. به طور کلی سرمایه گذاری های چینی در امارات متحده عربی در درجه اول بر بخش هایی مانند تجارت، امور مالی، بیمه و املاک و مستغلات تمرکز دارد.

در 10 سال گذشته، چین و امارات متحده عربی در حال بررسی سرمایه گذاری های مشترک در مناطق آزاد تجاری از طریق بنادر، ساخت مناطق اقتصادی منحصر به فرد صادرات گرا و ایجاد پروژه های صنعتی از جمله نسل چهارم و سایر صنایع پیشرفته بوده اند. علاوه بر این، چین و امارات متحده عربی قصد دارند همکاری خود را از طریق سرمایه گذاری مشترک در جزایر اقیانوس آرام و قاره آفریقا گسترش دهند. بدون شک، منطقه خلیج فارس نقش مهمی در یک راه و یک کمربند به دلیل موقعیت جغرافیایی آن در تقاطع اروپا و آسیا ایفا می کند. تقاطعی که ایران هم جزئی از آن است. امارات متحده عربی موقعیت خوبی برای رهبری کشورهای حوزه یک راه، یک کمربند در خلیج فارس و تثبیت موقعیت خود به عنوان مرکز تجاری منطقه و ورودی به آفریقا دارد. امارات متحده عربی باید با همسایگان خود بدون مناقشه در کنار چین باشد. چون ضامن اصلی موفقیت طرح های کمربند چین خواهد بود.

نتیجه اینکه، منافع اقتصادی و تجاری چین محرک رویکرد آن کشور در مورد جزایر سه گانه است. به نظر می رسد که چین خود را دارای ظرفیتی می داند که بعد از مراحلی به سهولت تغییر رویه و یا راه میانه را در پیش بگیرد و بدون اینکه تنشی بین ایران و امارات پیش بیاید، به نحوی شرایط را باز به نفع خود مدیریت کند. چراکه به هیچ وجه مایل نیست ایران را نیز از دست بدهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.