چرا خبرنگار ماندم!

عصرآزادی آنلاینامیر کریم زاد شریفی/ روزنامه نگار در آذربایجان شرقی

شغل هر کس نشات‌ گرفته از روحیات اخلاقی، رفتاری و کرداری وی است به ویژه اینکه شغل ات را عاشقانه دوست داشته باشی.
یکی از دوستان قدیمی در آستانه روز خبرنگار تماسی با من گرفت و فرا رسیدن این روز را تبریک گفت و نکته ای جالب را بیان کرد و آن اینکه «در عرصه رسانه خیلی‌ها آمدند و رفتند ولی تو ماندی و با عزمی راسخ همچنان خبرنگاری.»
این جمله دوستم، مرا به فکر برد که واقعاً چرا ماندم شاید به قول قدیمی‌ها «ناف ما را هم اینجا بریده اند» اما نه قضیه از ناف هم جدی تر است.
خبرنگار شدن شاید برای همگان محتمل باشد ولی خبرنگار ماندن در وانفسای فشارها و استرس‌ها؛ تهدیدها و تطمیع‌ها و غیره سخت و دشوار است.
آنهم اگر بخواهی خبرنگاری کنی برای مردم به دور از نگاه‌های سیاسی، حزبی و جریانی کار اگر چه دو چندان مشکل می شود ولی ماندگاری ات تضمین.
آری! خبرنگار ماندن دل شیر می خواهد؛ زمانی که باید انتخاب کنی؛ آگاه کردن مردم با چاشنی تهدید ارگان‌ها، هیچ گاه فراموش نمی کنم تماسی را که یکی از عزیزان امنیتی به دنبال انتشار یک خبر با من گرفت و گفت: «پشت ات به کجا گرم است که اینگونه بی پروا نقد می‌کنی؟»
گفتم: «اگر شما هم ندانید به کجا پشت ام گرم است دیگر هیچ؛ پشت ام تنها و تنها به اعتماد ملت گرم است و بس.»
البته در کار رسانه ای از این نوع دیالوگ‌ها زیاد می شنوید به خصوص زمانی که بر اساس تخصص ات تلاش کنی مردم و مخاطبان فهیم ات را آگاه کنید از بروز یک فساد؛ اینجاست که برخی گیرنده‌ های متصل به صاحبان زر و زور فعال می شوند تا به تو انگ بزنند و به راحتی آب خوردن متهم به باج‌ گیری کنند.
اینجاست که باید خویشتن‌ داری کنی تا در گذر زمان شاهد برملا شدن چهره واقعی آن مفسد یا مفسدان باشی…
در طول ۲۵ سال گذشته که به صورت حرفه‌ ای خبرنگار شده ام بارها انواع انگ‌ها را خورده ام البته گویا خبرنگار مستقل ظرف انگ‌ خوری اش بزرگ است ولی یک راز دارد که همه این انگ‌ها را بی اثر کرده آنهم «توکل بر خدا» و ادامه مسیر حرفه ای با رعایت اخلاق رسانه ای است.
امسال هم روز خبرنگار از راه رسید تا بار دیگر بسیاری از همان تهدیدگران ؛ تبریک‌ بگویند فرا رسیدن روز خبرنگار را؛ تا بار دیگر نقش خبرنگار و‌ رسانه‌ در اعتلای آگاهی مردم مقدس شود ولی افسوس که این امر گذراست و بعد از گذشت ۲۴ ساعت نوک پیکان تهدید به سمت آگاهی رسانان خواهد چرخید و بار دیگر تهدیدها و شکایت‌ها روز از نو روزی از نو.
واقعا چرا‌ خبرنگار ماندیم بسیاری از هم دوره‌ ای هایم الان مدیر هستند و با شرایط زندگی عالی در کنار خانواده زندگی معمولی دارند با درآمدهای آنچنانی و سرمایه‌ های مادی فراوان؛ ولی ما چه!
استرس اصلی ترین حاصل خبرنگاری است که اگر عاشق شغل‌ ات نباشی سریع نابودت می کند.
اما من ماندم چرا که وقتی می بینم با یک جریان سازی رسانه ای می توانیم گِرِهی از مشکلات مردم را باز کنیم وقتی با یک خبر می توانیم نیازمندی را توانمند کنیم وقتی می توانیم به بسیاری از امتیازها پشت کنیم چرا که پشت مان به مردم‌ گرم است؛ می گوییم ما می مانیم.
می مانیم تا بنویسیم تا بگوییم تا امید را به جریان بیاندازیم تا بدانیم که همه دانستند و این یعنی رمز ماندگار خبرنگار ماندن…

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.