عصرآزادی آنلاین / رحیم حیدری
استاد جغرافیا و گردشگری دانشگاه تبریز
این درب به طرز عجیبی تاریخ گذشته و معاصر تبریز را آشکار می کند.
عناصر هر کدام جداگانه و در عین حال باهم و کنار یکدیگر، داستان تبریز را روایت میکنند.- -این بنای زیبا ،دیوار و درب همینطور از غنا و شکوه تاریخی فرهنگی و سرمایه واقعی تبریز می گویند. اما تاریخ آن مانند ظاهر درب، مغشوش و زنگ زده و ناخواناست. قفل روی درب هم، قصه های خود را دارد.در این میان میوه های فروشنده، همان بساط سرمایه اقتصاد اش است. دیگر از میوه واقعی تر چندان خبری نیست و آنچه هست ماهیتاً برای معیشت است، پیاز، سیب زمینی و گوجه برای زنده ماندن کافی اند- سیم های برق، سبمل زیرساختهای اقتصاد امروز آن هستند، فرسوده و شکننده اند. شیشه های شکسته اش از بی پناهی اش صحبت می کنند. از ایکنه در قبال حوادث روزگار با اینکه بی پناه است و شکسته و با هر بادی طوفانی را تجربه میکند، اما درب همچنان استوار ایستاده است. از صاحب درب و حتی از فروشنده دوره گرد هم خبری نبست. کجایند؟ تبریز امروز دیگر مانند روح است. وجود دارد اما دیگر آن جهان شهر نیست… چندانکه بود و نبودش توفیری نداشته و چرخ روزگار بدون تبریز بزرگ هم می چرخد- اما همچنان تبریز بزرگ است.
جزییات زیادند و پر است از داستان اما همه آنها ترجمانی تصویری اند از تبریز کهن ما