سرنخی از قلعه پنهان دوره ایلخانی مربوط به عصر سلطان محمود غازان خان در جنوب غرب تبریز؛

اَخمقیه یا اَمینقلعه؛ سیری در برگ های تاریخ آذربایجان

عصرآزادی آنلاین – محمد اعتماد خلجانی/ محقق و پژوهشگر در آذربایجان شرقی

از وقتی به مطالعه کتابهای تاریخی خصوصاً اسناد و کتب مربوط به تاریخ آذربایجان خاصه شهر تبریز و اطراف آن پرداختم، اسامی برخی روستاهای تورک زبان این مناطق را با نوعی نامفهوم در معنا مشاهده و هر اندازه این اسامی را در لغتنامه های تورکی و فارسی مطابقت داده و بررسی می نمودم در یک بُن بست معنایی متوقف می گردیدم، در آخر به این نتیجه رسیدم که اسامی روستاها به دو دلیل دچار تغییر شده و از هویت و اصالت واقعی خود به دور افتاده اند؛ تغییر و تبدیل کلمات مهمان در زبان تورکی میزبان: یعنی نام انتخابی برای این روستاها ، تلفظ این اسامی را برای تورک زبانان بومی آن منطقه به مشکل و زحمت می انداخت و اهالی مناطق بر اساس زبان و لهجه خود، بی اختیار و به صورت غیرعمدی به تغییر و تخفیف این اسامی پرداخته اند به عنوان مثال: زره جناب=زینجناب، ورنقب=ورنق، لقوان =لیقوان، لاهیجان=لایجان، ارس=آراز، مراغه=مرا، القلندیس=آلاندوز، درج نام مکانهای جغرافیایی توسط مورخین بیگانه و غیر بومی در کتب تاریخی: مورخینی که دست به قلم برده و به تحریر کتب  تاریخی همت گماشته اند، نه تنها بومی همان منطقه نبودند بلکه زبانشان نیز زبانی متفاوت از آن منطقه بوده و در بسیاری موارد حتی در خارج از مرزهای جغرافیایی و سیاسی و از راه دور و بر اساس شنیده های خود، اسامی این مناطق را تحریر نموده اند، به عنوان مثال کلمه آذربایجان در چندین کتاب و با چندین زبان بدین گونه مختلف قید شده است: آذربایجان، آتورپاتگان، آذربیجان، آذرآبادگان، آذربیگانُن… یعنی نوعی دوگانگی به صورت تفاوت در گفتار شفاهی و نوشتار کتبی و فاصله افتادن به دلیل گذشت زمان، به وضوح در تغییر و تبدیل اسامی مناطق موثر و نافذ بوده و ساکنان این مناطق را از هویت و اصالت مربوط به خود دور نموده است در نهایت آنکه، با توجه به تعداد حروف الفبا و تلفظ آنها در خطوطی همچون میخی آرامی، فارسی، عربی، یونانی، ارمنی و تورکی که بیشتر کتب تاریخ قدیم با این خطوط تحریر گردیده، در کنار سایر عوامل دست به دست هم، عاملی در جهت موضوع مقاله ما یعنی تغییر اسامی مناطق جغرافیایی درکنار عاملی مهم دیگر یعنی گذر زمان بوده است.
اَخمقیه، آخماقیه
یکی از این مناطق جغرافیایی که موضوع این مقاله بررسی تغییر نام این محدوده در طول زمان می باشد، روستایی در جنوبغرب تبریز با نام اَخمقیه یا آخماقیه است که با الحاق به شهر تبریز، نام آن هم اکنون در تقیسمات وزرات کشور به شهرک شهید چمران تغییر نام یافته است.
نام این منطقه با اصطلاح آخمقیه، مدتها ذهنم را به خود مشغول کرده بود و در نگاه ظاهری، این نام متشکل از دو واژه تورکی آخما+قیه خود را نشان می داد که در زبان تورکی “آخما” بصورت کلمه دستوری نیفت یا جابجا نشو و کلمه “قیه” نیز به معنای تخته سنگ بزرگ معنا می گردد که در برابر این معنای ظاهری، به باور عامیانه فوق برخورد نمودم: مي گويند در قديم وقتى قيه یا همان سنگ از كوه سرازير مي شد و خطر ويران شدن خانه ها در این روستا به وجود آمده بود، پيرزنى خطاب به قيه ها فرياد زده و گفته آخما قيه! و از آن روز به بعد نام این روستا آخماقيه نامگذاری شده است.
ماجرا از کجا آغاز شد؟
در تحقیق و پژوهش پیرامون تاریخ این منطقه جستجوی اینجانب همیشه به واژه هایی پیرامون کلمات آخمقیه، اَخمقیه، آخماقیه و امین قلعه محدود می گردید و دلیلش نیز این بود که تا حال به واژه دیگر در ارتباط با این مبحث برخورد ننموده بودم ولی این بار محدوده تحقیقاتم را با کلمات دیگری گسترش داده و به واژه های تازه ای رسیدم.

در جستجو میان کتب و واژگان پیرامون واژه جدید، به حکایت جالبی دست یافتم؛ در کتاب امثال و حکم در زبان محلی آذربایجان به قلم استاد علی اصغر مجتهدی پانویس صفحه ۲۳۳ این حکایت قید شده است: در زمان یکی از سلاطین بر دهی آمنه نام، که در دو فرسخی جنوبغربی تبریز واقع است هزار من کره خراج بستند. ریش سفیدان قریه مردمانی ساده لوح بودند. برای چاره جویی و دادخواهی نزد سلطان رفتند و گفتند ما بینوایان استطاعت پرداخت این مالیات هنگفت را نداریم ولی اگر اجازت رَوَد حاضریم هر سال ۱۰ خروار روغن بطبغ همایونی تقدیم نماییم. شاه بخندید و قبول کرد و ریش سفیدان نیز شادان و خندان به قریه مراجعت کردند. از آن روز این مثل متداول گردید…

متاسفانه با تحقیق و تفحص فراوان در طی چندین سال، بغیر از حکایت عامیانه ذکرشده، هیچ مطلب مستند از گذشته و تاریخ روستای آخمقیه در کتب تاریخی به غیر از کتاب آثار باستانی آذربایجان به قلم عبدالعلی کارنگ نیافتم که ایشان نیز به صورت محدود تقریباً تنها یک صفحه از این کتاب خود را به روستای اخمقیه اختصاص داده است که عینا بازنویسی می گردد: آخمقیه روستایی است از دهستان سردصحرا بخش اسکو واقع در ۱۳ کیلومتری شمال شرقی اسکو و در یک کیلومتری جاده تبریز – مراغه، این روستا ۱۵۸۷ نفر جمعیت دارد که در ۲۹۴ خانوار به سر می برند. شغل اغلب این مردم کشاورزی و گله داری است. فراوانی و نیکی محصول غله و انگور و بادام آخمقیه شهرت دارد. نام پیشین این روستا امین قالا یا قلعه امین بود و در اسناد قبل از دوران قاجاریه نیز همین نام به کار می رفته ولی اکنون آخماقیه و اخمقیه خوانده می شود (مستفاد از اظهارات آقای علی سعیدی کدخدای روستا)
آخمقیه گورستان کهن وسیعی دارد که صدها سنگ قبر حجاری شده بزرگ و کوچک و چند مجسمه قوچ در آن به چشم می خورد. بزرگترین این سنگها متعلق به قبر خواجه امین الدین صدقه است که در حاشیه بالای دیواره های آن عبارت ذیل با خط ثلث زیبایی بطور برجسته نقر گردیده است: هذا تربه الصدرالعظم،صاحب الانعام و الاحسان ،موفق الخیرات ،مربی العلماء والفقراء،کافی المهمات الخلایق، عمادالحاج و الحرمین، خواجه امین الدین صدقه رحمه الله علیه توفی فی عاشر شعبان المعظم سنه اثنی عشر و سبعمائه (۱۰ شعبان سال ۷۱۲)
خواجه امین الدین با سلطان محمود غازان معاصر بوده و بعید نیست همان خواجه امین الدین، مقرب درگاه سلطان محمود غازان باشد که در روز دوم ذی الحجه سال ۷۰۰ ه.ق مورد بی مهری سلطان قرار گرفت و ۷ روز بعد به علت ثبوت بی گناهیش از حبس آزاد و دوباره مشمول رحمت غازان واقع شد.
همان طور که ملاحظه می فرمایید مرحوم عبدالعلی کارنگ با استناد به گفته های کدخدای وقت آخمقیه بنام مرحوم حاج علی سعیدی اعلام می دارد‌ که بر اساس اسناد قبل از دوران قاجار، نام سابق این روستا امین قلعه بوده که بعدها تبدیل به آخمقیه شده است ولی مرحوم کارنگ در این نوشته فقط به نقل قول این مطلب اکتفا و با ارجاع احتمالی به یک حکایت، به مطلب فوق پایان داده و به صحت و سقم این موضوع نمی پردازد.
پس با کنار هم قرار دادن تمام نوشته های مذکور تا اینجای مقاله، تقریباً با سه واژه در ارتباط با نام این روستا مواجه می شویم: ۱) روستای اَخمقیه یا آخماقیه ۲) روستای آمنه ۳) روستای امینقلعه

نام واقعی روستا چگونه و از کجا استنباط گردید؟

با کنار هم قرار دادن این سه نام و مخصوصاً حکایتی که در آن به روستای آمنه نامی در دو فرسخی جنوبغربی شهر تبریز اشاره و مطابقت آن با روستای اخمقیه که دقیقاً در جنوبغربی شهر تبریز واقع گردیده است، جرقه اصلی در دستیابی به نام این روستا که تا حد زیادی به درستی آن واقفم در ذهنم ایجاد گردید.
اگر یادتان باشد در نقل آن حکایت، دیدیم که سخن از دِهی در دو فرسخی تبریز با نام آمنه به میان آمده بود که به عامیانه و غیرواقعی بودن آن واقف گردیدم اما گاهی در میان همین باورهای عامیانه نکته های ظریفی پنهان است که وظیفه مکتوب نمودن این فولکلورها یا همان باورهای عامیانه را بر اهل قلم واجب می نماید و نکته ظریف این حکایت، همانا نام درج شده بر این روستا یعنی واژه آمنه می باشد و از شباهت کلمه آمنه در این حکایت و آن کلمه امین در کتاب مرحوم کارنگ که از زبان کدخدای روستا با نام “امینقلعه” بیان گردیده بود نتوانستم به راحتی رد شده و پی بردم که کلمه اشتباه آمنه، باید همان کلمه صحیح امین باشد که در آن حکایت به صورت اشتباه، کلمه امین، آمنه قید گردیده است.
پس، با کنار هم قرار دادن کلمات اَمینقلعه با اَخمقیه و مشابهت این دو کلمه، پی به این موضوع بردم که کدخدای روستا با استناد به اسناد قبل از دوران قاجار که متاسفانه نمونه و نشانی از آن اسناد به یادگار نمانده است به درستی به نام واقعی این روستا اشاره نموده و کار ارزنده زنده یاد کارنگ که با ثبت و ضبط این نقل قول در کتاب مذکور، باعث روشن شدن چراغی در پی بردن به نام واقعی این روستا گردید.
بر اساس مستندات ارائه شده، کلمه اَخمقیه متشکل از دو کلمه اَخم + قیه است که کلمه اَخم مخفف و تغییر یافته کلمه امین و کلمه قیه مخفف کلمه قلعه است که با گذشت زمان در تلفظ گفتاری اهالی و نقل اشتباه در کتب نوشتاری از اَمینقلعه به اَخمقیه تغییر نام پیدا نموده است.
مرحوم کارنگ در کتاب فوق به سنگ قبر بزرگ و حکاکی شده زیبا با نام خواجه امین الدین صدقه اشاره می نماید که بی شک باید سنگ قبر صاحب قلعه مذکور (اَمینقلعه سابق و اَخمقیه کنونی) باشد و اشاره می نماید که شخص امین الدین مذکور احتمالاً همان خواجه امین الدین ایداجی، مقرب و هم عصر پادشاهی سلطان محمود غازان خان است.
اما آیا شباهت نام صاحب سنگ قبر بزرگ و زیبای حکاکی شده موجود در قبرستان این روستا به صورت خواجه امین الدین صدقه، با خواجه امین الدین ایداجی مندرج در کتاب تاریخ مبارک غازانی که این دو شخصیت هر دو مربوط به یک عصر بوده اند تا چه حد می تواند صحیح و نزدیک به واقعیت باشد؟
به نظر نگارنده، حدس مرحوم کارنگ تا حد بسیار زیادی صحیح بوده و تنها تفاوت در این دو اسم، تنها کلمه ایداجی است که آن هم تنها یک پسوند اضافی و به معنای یک درجه نظامی محسوب می گردد و کلمه ایداجی در لغتنامه ها به این صورت معنا شده است: یکی از مناصب وابسته به سررشته داری قشون در عهد ایلخانیان مغول… که این نشان نظامی به دلیل قلعه دار بودن این شخصیت در همین قلعه می باشد که به احترام او، بنام ایشان یعنی امین الدین، این قلعه یا این قلعه شهر، امینقلعه نام گذاری شده است.
متاسفانه با جستجوی بسیار در کتب تاریخی، نام خواجه امین الدین صدقه ایداجی را تنها در یک مورد آن هم در کتاب “تاریخ مبارک غازانی” صفحه ۳۴ و ۳۵ پیدا نمودیم که امیدواریم بعد از انتشار این مقاله و اطلاع پژوهشگران، محققین و نویسندگان از این نام، به مدد این عزیزان، نام و نشان این شخصیت را در سایر کتب تاریخی نیز پیدا کنیم.

در پایان، خالی از لطف نخواهد بود به زندگینانه سلطان محمود غازانی که امین الدین صدقه را با لقب نظامی ایداجی در عصر او یافتیم اشاره کوتاهی نماییم: هفتمین پادشاه ایلخانان مغول با نام کامل غازان خان ابن ارغون خان ابن آباقا خان که به مدت ۹ سال از ۶۹۴ تا سال ۷۰۳ ه‍.ق حکمرانی و در شهر تبریز تاجگذاری نمود در سن ۳۳ سالگی در شهر همدان فوت و به گواه مورخین در قبرستان شنب غازان تبریز مدفون گردیده است که همسر وی نیز قولتاق خاتون نام داشت.

دین اولیه غازان خان در ابتدا بودایی بوده است که بعدها با قبول دین اسلام، نام محمود را بر خود برگزید که نامش به صورت سلطان محمود غازان خان خوانده و مکتوب گردیده است. کتاب تاریخ مبارک غازانی اثر رشیدالدین فضل الله همدانی که در بردارنده تاریخ ایلخانان مغول، از هولاکو تا غازان خان است ظاهراً به فرمان همین سلطان محمود غازان خان به رشته تحریر درآمده است.
نتیجه
روستایی در جنوب غرب تبریز و چسبیده به منطقه خلجان و شهرک اندیشه با نام غیرواقعی اخمقیه، قلعه ای دفاعی به فرماندهی قلعه داری بنام خواجه امین الدین صدقه ایداجی در عصر پادشاهی سلطان محمود غازان خان بوده است که با تلفظ اشتباه اخمقیه وارد نوشتار کتبی شده و به صورت روالی اشتباه و غلط در نامگذاری این روستا قرار گرفته و ادامه یافته است که اگر دو کلمه اَمینقلعه و اَخمقیه را تقریباً به سرعت و پشت سرهم ادا و تلفظ نمایید، سوای مستندات ارائه شده، شباهت و تغییر به وجود آمده در این واژه ها را کاملاً احساس خواهید نمود که امیدواریم به کمک اهالی این منطقه و مسئولان مربوطه، نام سابق خود یعنی “امینقلعه” را باز یافته و نوید این خبر خوش که اهالی این روستا، وارثان یک قلعه شهر در گذشته ای نه چندان دور هستند که امیدواریم بتوانند در کنار پاسداشت یاد و خاطره مبارز مشروطه این دیار یعنی نائب حسین، با پاسداری از تمام این مالکیت های مادی و معنوی، حافظ این اصالت و هویت های خاص منطقه خود باشند.
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.