بازگشت به مسقط؛ تحلیل آینده‌نگرانه‌ای از مذاکرات ایران و ایالات متحده

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

در هفته‌های اخیر بار دیگر فضای دیپلماسی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا جذابیت پیدا کرده است. زیرا علی رغم عدم وجود نتایج ملموس، بازار تکان های قابل توجهی از خود نشان داده و قدرت اقتصادی و ارزش پول ملی به صورت قابل درکی بالا رفته است. امید که به زودی در زندگی افراد و سیستم معیشتی جامعه نیز تأثیرات مفید و مؤثر این تحول تاریخی دیده شود. مذاکراتی که ابتدا در مسقط و سپس در رم برگزار شد. قرار است روز شنبه، 26 آوریل بار دیگر در مسقط ادامه یابد. این گفت‌وگوها، که به‌نظر می‌رسد با جدیت و اراده‌ای مضاعف دنبال می‌شوند، نشانه‌ای است از تحولی مهم در روابط پرتنش و پیچیده‌ای که طی چهار دهه گذشته میان دو کشور حاکم بوده است. اما پرسش اساسی اینجاست که چرا ایالات متحده در این مقطع تاریخی به‌دنبال حل سریع اختلافات با ایران است؟ با درک چنین پرسشی، تحلیلی منطقی نسبت به موضوع خواهیم داشت. اما به نظر نگارنده بهتر است به جای طرح پرسش قبلی، چنین پرسشی مطرح شود که: در صورت موفقیت مذاکرات، چه آینده‌ای برای دو کشور و حتی منطقه قابل تصور خواهد بود؟

همانطور که می دانیم زمینه تاریخی مذاکرات؛ میراث 45 سال پیش است. از زمان وقوع انقلاب اسلامی در ایران  و به ‌ویژه پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، روابط ایران و ایالات متحده وارد مرحله‌ای از تقابل مزمن شد. سیاست‌هایی چون “مهار دوگانه”، “تحریم‌های فراگیر”، “خروج یک‌جانبه آمریکا از توافق هسته‌ای در سال ۲۰۱۸” و واکنش‌های ایران در چارچوب سیاست‌های “مقاومت فعال” همگی بر شدت این تقابل افزودند.

با این حال، در طول این ۴۵ سال گذشته، مقاطع متعددی نیز وجود داشت که روزنه‌هایی از تعامل باز شد؛ از جمله مذاکرات منتهی به برجام در سال ۲۰۱۵ و نیز برخی تلاش‌های پشت‌پرده در مقاطع بحرانی منطقه. اکنون، بازگشت مذاکرات به مسقط – که پیش‌تر نیز نقش میانجی را در گفت و گوهای منتهی به برجام ایفا کرده بود – می‌تواند نشانه‌ای از اراده جدی طرفین برای بازتعریف مناسبات باشد.

نخست به این موضوع اشاره می‌کنم که چرا ایالات متحده به دنبال حل بحران است؟ تحلیل وضعیت ایالات متحده نشان می‌دهد که دلایل متعددی برای تمایل این کشور به حل سریع‌تر بحران با ایران وجود دارد:

  • آنطور که معلوم است در دوره ریاست جمهوری جو بایدن چالش‌های داخلی متعددی از جمله بحران مهاجرت، تورم، و نارضایتی بخشی از افکار عمومی گریبانگیر دولت وی بود. در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴، هرگونه دستاورد در سیاست خارجی می‌توانست برگ برنده‌ای برای بایدن باشد که حل بحران با ایران و کاهش تنش در خاورمیانه می‌توانست عاملی در کسب موفقیت دیپلماتیک در کارنامه دولت دموکرات ها ثبت شود، که این کار را انجام نداد. اکنون دونالد ترامپ در سودای نیل به دوره سوم از ریاست جمهوری است. از این رو برای رسیدن به این خواسته و نشان دادن خود در سطح بین‌المللی به عنوان فردی صلح طلب، نهایت تلاشش را می‌کند تا در حل بحران های طولانی و مشکل‌زا برای آمریکا در خاورمیانه و سایر مناطق، موفق جلوه کند. شاید هم موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شود.
  • جنگ های نیابتی و تنش در منطقه خاورمیانه از مهمترین مسایل برای دولت ایالات متحده است. افزایش تنش‌ها در مرزهای اسرائیل، جنگ غزه، حملات به کشتی‌ها در دریای سرخ که از سوی حوثی ها همچنان ادامه دارد و حملات مکرر آمریکا به یمن، همگی نشانه‌هایی از شکنندگی اوضاع امنیتی در منطقه هستند. ایالات متحده نمی‌خواهد درگیر یک جنگ تمام‌عیار در خاورمیانه شود، به‌ویژه در شرایطی که تمرکز راهبردی خود را به سمت رقابت با چین و روسیه منتقل کرده است.
  • تغییر در رویکرد سیاسی و نگرش دیپلماسی در میان رهبران کشورهای حوزه خلیج فارس نسبت به ایران هم از دلایل دیگری است که باید بدان اشاره کرد. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی در حال بازتعریف روابط خود با ایران هستند و به جدیت در توسعه و گسترش مناسبات با سفرهای نمایندگان آن کشور به تهران مشهود است. نزدیکی تهران و ریاض، که با میانجی‌گری چین تحقق یافت، نشان می‌دهد که نظم منطقه‌ای در حال دگرگونی است. آمریکا برای حفظ جایگاه راهبردی خود ناچار است نقش خود را در معادله جدید بازتعریف کند، و این امر بدون تعامل با ایران میسر نیست.
  • بازگشت به دیپلماسی هسته‌ای برای کنترل بحران انرژی و امنیت جهانی و اعلام صریح ایران در رابطه با اینکه به دنبال تولید سلاح هسته‌ای نیست و اگر غنی سازی را توسعه داده، صرفاً واکنش به عهد شکنی طرف های درگیر در برجام بوده است، موجب گردیده که ایالات متحده در این امر هر چه سریع تر به نتایج ملموسی برسد. پیشرفت‌های برنامه هسته‌ای ایران در سال‌های اخیر و عبور غنی‌سازی از مرزهای تعیین‌شده در برجام، نگرانی‌های جدی امنیتی در سطح جهانی ایجاد کرده است. آمریکا ترجیح می‌دهد به جای درگیری نظامی، از مسیر دیپلماسی به محدودسازی برنامه هسته‌ای ایران بپردازد تا به زعم خود از وقوع یک بحران بزرگ دیگر جلوگیری کند.

حال با این اوصاف، اگر مذاکرات موفقیت‌آمیز باشد، چه آینده‌ای ممکن است رقم بخورد؟ در صورت دستیابی به توافقی جامع یا حتی موقت، می‌توان چند سناریو و پیامد مهم را برای آینده ایران، آمریکا و منطقه تصور کرد:

  • کاهش تحریم ها و تنفس اقتصادی برای ایران فراهم می‌آید. یعنی اینکه با رفع تمامی تحریم ها و یا تعلیق بخشی از تحریم‌ها می‌تواند دست ایران را برای بازسازی اقتصادی، کنترل تورم، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و ایجاد ثبات اجتماعی بازتر کند. این امر به‌ویژه در شرایط کنونی که جامعه و دولت تحت فشارهای معیشتی شدید قرار دارد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. یقین است که در طول سال های گذشته ایران به دلیل تحت تحریم بودن بسیاری از امتیازات لازم در زمینه رقابت های منطقه‌ای و برخورداری از توانمندی های سیاسی، امنیتی، تجاری، صنعتی، علمی را از دست داده است. در سایه همین شرایط کشورهایی که تا به امروز می‌توانستند در ردیف های بعدی از ایران در توسعه منطقه‌ای قرار بگیرند، اکنون نه تنها قطب جذب و جلب صاحبان سرمایه ایرانی و قشر تحصیل کرده شده‌اند، حتی رقبای سرسخت به شمار رفته و در هر بزنگاهی سعی دارند با ایجاد چالش های متعدد ایران را تحت فشار قرار داده و به اهداف خود برسند.
  • بازسازی اعتماد میان ایران و جهان غرب از مهم ترین مسایل به شمار می‌رود. اگرچه بازسازی اعتماد از دست‌رفته میان دو کشور ساده نخواهد بود، اما یک توافق جدید می‌تواند بستر لازم برای آغاز گفت‌وگوهای گسترده‌تر در حوزه‌های منطقه‌ای، امنیتی و حتی حقوق بشر را فراهم کند. توافق موفق می‌تواند الگویی برای حل سایر بحران‌ها در سیاست جهانی نیز باشد.
  • تغییر در معاملات منطقه‌ای با بهبود روابط تهران و واشنگتن، احتمال ایجاد نوعی موازنه جدید در منطقه وجود خواهد داشت. این موازنه می‌تواند شامل کاهش تنش‌ها با عربستان، مهار گروه‌های تندرو، کاهش نفوذ غیرسازنده بازیگران ثالث (همچون رژیم صهیونیستی در برخی موارد) و ایجاد همکاری‌های اقتصادی میان کشورهای منطقه باشد. در سایه همین روند، امکان بازگشت رو به فزون سرمایه‌گذاری خارجی و احیای اقتصاد کشور بسیار بالاست. از سوی دیگر، بازگشت سرمایه‌های منتقل شده ایرانیان به کشورهای دیگر بسیار محتمل است و این خود نکته امیدی برای توسعه اقتصادی و تجاری و بالا رفتن سطح رفاه اجتماعی به شمار می‌رود.
  • یقین است که ایران از نظر موقعیت استراتژیکی خود تأثیر انکارناپذیری در سطح بین‌المللی و امنیت و توسعه روابط تجاری در سطح جهانی دارد. ایران می‌تواند در صورت رفع تنش با آمریکا، نقش مؤثرتری در نهادهای بین‌المللی، بازار انرژی، پروژه‌های زیرساختی و اتصال آسیای مرکزی، روسیه، چین و خاورمیانه ایفا کند. توافق با آمریکا به‌نوعی گشایش دروازه به تعامل گسترده‌تر جهانی خواهد بود. این نکته هم مورد هدف ایران و هم ایالات متحده است.

در کمال امیدواری به این مسایل باید اعتراف کرد که مخاطراتی نیز در صورت عدم کسب نتیجه قابل تخمین است. به طوری که در کنار فرصت‌ها نباید نسبت به تهدیدها و موانع غافل بود. در شرایط کنونی هم در ایالات متحده و هم متأسفانه در داخل کشور اختلاف دیدگاه‌های داخلی و جناحی سنگ زیر پای حرکت محسوب می‌شوند. در آمریکا، مخالفان جمهوری‌خواه هرگونه توافق با ایران را عقب‌نشینی تلقی می‌کنند. در ایران نیز جناح‌هایی نسبت به اعتماد به آمریکا بدبین هستند و با نشر اخبار و یا تحریف صحبت های مسئولین سعی دارند فضای تردید را حاکم سازند. شکست مذاکرات می‌تواند به افزایش فشارهای داخلی بر دولت‌ها منجر شود. موانع فنی و حقوقی نیز یکی دیگر از مخاطراتی است که نباید از نظر دور داشت. بازگشت به توافقی مشابه برجام نیازمند چارچوب دقیق، ضمانت‌های اجرایی و تعیین سازوکار رفع تحریم‌هاست که در گذشته ضعف آن آشکار شده است.

از همه مهم تر اینکه، تأثیر رفتار بازیگران ثالث نیز از مهمترین مخاطرات در رسیدن دو طرف به نتیجه مطلوب محسوب می‌شوند. رژیم صهیونیستی و برخی جریان‌های تندرو در منطقه تلاش دارند که به نحوی مسیر رو به تحول مثبت را خدشه‌دار سازند. در این میان صد تأسف که سلطنت طلبانی که هنوز در رویای بازگشت به قدرت بوده و یا گروه های سیاسی که بیش از منافع ملی به اهداف خودشان در کسب قدرت رویا می‌بینند، با ایجاد اکانت های جعلی و یا نشر مطالب کذب و گمراه کردن اذهان جامعه سعی دارند مانع حرکت گام رو به جلوی توافق باشند. از طریق عملیات روانی با هدف خرابکارانه، تحریک افکار عمومی یا فشار به نهادهای بین‌المللی هر کاری از دستشان برمی‌آید انجام می‌دهند که جامعه باید به این موارد با دقت نظر توجه کرده و هر مطلب و نوشته و تحلیل هدف دار را بازنشر نکنند.

در جمع بندی و نتیجه مطلب باید بگویم که مذاکرات تاریخی مسقط می‌تواند افق روشنی را برای جامعه ایرانی ترسیم و به سمت حقیقت مطلق ایجاد کند. مذاکراتی که اکنون در مسقط دنبال می‌شود، می‌تواند آغازی برای پایان دادن به یکی از پیچیده‌ترین و دیرینه‌ترین بحران‌های دیپلماتیک جهان باشد. با وجود همه موانع، نشانه‌هایی از واقع‌گرایی در سیاست خارجی دو کشور دیده می‌شود که اگر تداوم یابد، می‌تواند زمینه‌ساز مرحله‌ای جدید از همکاری و ثبات در منطقه باشد.

مذاکره نه نشانه ضعف، بلکه ابزار عقلانیت راهبردی در جهان پرآشوب امروز است. اگر تهران و واشنگتن بتوانند بر زخم‌های گذشته مرهم نهند و به سوی آینده‌ای سازنده بنگرند، نه‌تنها منافع ملی‌شان را تأمین خواهند کرد، بلکه نقشی مؤثر در ساخت نظمی متعادل‌تر در خاورمیانه ایفا خواهند نمود. توکلت علی الله!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.