هدف اسرائیل از سازش کشورهای عربی چیست؟

عصر آزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، هفته گذشته توافق نامه های دو جانبه امضا شده بین اسرائیل، امارات و بحرین با رهبریت دونالد ترامپ در کاخ سفید به امضاء رسید. در کنار آن رهبران ایالات متحده، رژیم صهیونیستی و شیوخ عرب اماراتی و بحرینی به عنوان سه رهبر از سه دین مقدس بزرگ توحیدی در جهان (مسیحی- یهودی- اسلام) سند به اصطلاح تاریخی “توافق نامه ابراهیم” را نیز به امضاء رساندند.  بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی رخداد لازم را به عنوان نقطه عطف تاریخی است و محور جدیدی در صلح تلقی کرد و مدعی شد که طلوع جدیدی در افق صلح طلوع کرده است. در همین حال دونالد ترامپ نیز با بیان جمله بسیار معناداری مدعی شد که “امروز مردم جهان شاهد تولد خاورمیانه جدید هستند”.

گرچه بیشتر کشورهای عربی دهه هاست که اسرائیل را تحریم کرده و اصرار دارند که تنها پس از حل مشکل فلسطین امکان ایجاد روابط با اسرائیل وجود دارد ولی روایتهای نقل شده در رسانه های خبری حاکی از آن است که چندین کشور عربی دیگر و به ادعای دونالد ترامپ در حدود 7 کشور عربی حاضر هستند با رژیم صهیونیستی روابط سیاسی خود را برقرار سازند. عربستان نیز در صف اول قرار دارد. با وجود تمام نتایج منفی از دید کشورهای مسلمان، ماه گذشته امارات متحده عربی اقدام به عادی سازی روابط خود با اسرائیل کرد و بحرین نیز پیرو آن، برخلاف آرمان ها و اصول فلسطین که سالها بر سر آن رجز خوانی کرده بود به راحتی طرح سازش را مورد پذیرش قرار داد. گفتنی است بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی اقدام امارات و بحرین را خیانت بزرگی به فلسطین و مسلمانان برشمرده اند.

لازم به یادآوری است که ترامپ ژانویه امسال طرح صلح خود در خاورمیانه را با هدف حل مناقشات بین اسرائیل و فلسطین ارائه داد که بر اساس آن میانجیگری کرد. گرچه در آن زمان توافق نامه ای به امضاء نرسید ولی در طول چند ماه گذشته ژارد کوشنر، داماد ترامپ به عنوان شاه کلید ایجاد رابطه میان اسرائیل و رهبران عرب حوزه خلیج فارس ایفای نقش کرد و به نهایت آنان را متقاعد نمود که طرح سازش با رژیم غاصب صهیونیستی را بپذیریند. صد البته این معامله برای وی موفقیت دیپلماتیک محسوب میشود. بطوریکه كوشنر هنگام بازگشت از سفر اخیر خود به خاورمیانه به خبرنگاران گفت كه دولت ترامپ انرژی “بسیار قوی” او را به عنوان حرکت مثبت در منطقه پذیرفته است.

از ابتدای سال جاری، فلسطینیان و همچنین رهبران بسیاری از کشورهای مسلمان چشم انداز ایالات متحده را قبول نکرده اند. فعالان فلسطینی روز سه شنبه گذشته تظاهرات کوچکی در کرانه باختری و غزه برگزار کردند و در آنجا عکس های ترامپ، نتانیاهو، رهبران امارات و بحرین را لگدمال کرده و آتش زدند. در همین حال طبق نظرسنجی منتشر شده در روز اواخر هفته معلوم شد که86 درصد فلسطینی ها معتقدند که توافق نامه عادی سازی با امارات متحده عربی فقط در جهت خدمت به منافع اسرائیل بوده و خیانتی بر علیه آنهاست. براساس گزارش یورونیوز، نظرسنجی انجام شده توسط مرکز تحقیقات سیاست و بررسی فلسطین در تاریخ 9-12 سپتامبر انجام شد و از 1270 فلسطینی در کرانه باختری اشغالی و غزه نظرسنجی شد که درصد خطای مثبت یا منفی نظرسنجی 3 درصد میتواند باشد. البته با اینکه تصور می رفت انعکاس خبر امضای توافق نامه حتی در اسرائیل تأثیر شگرفی بگذارد، برخلاف انتظار نگرانی از عواقب خصومت میان اسرائیل با جوامع مسلمان یهودیان اسرائیلی را بیمناک کرده است. اسرائیلیها در نظرسنجی دیگری معترف شده اند که آمریکا با این کار زمینه تشدید تنشها و نگرانیهای زاید را در منطقه ایجاد کرده  و در سایه آن موفق به فروش سلاح های پیشرفته به امارات و بحرین شده است. در همین حال قدرت بالقوه نظامی اسرائیل را هم از نظر کیفی در منطقه برای براندازی دشمنانش بالا خواهد برد.

الوفاق، بعنوان اپوزیسیون مخالف دولت بحرین، عادی سازی آن کشور با اسرائیل را به طور گسترده مورد اعتراض قرار داده و آن را خدمتی به نهاد صهیون در اسرائیل تلقی کرده است.

با تمام این اوصاف باید پرسید که چرا این کار انجام شده و چه عواملی اسرائیل و دو کشور عربی را به هم نزدیک کرده است؟ چرا ترامپ به صراحت اعلام کرده است که “خاورمیانه جدید” در حال تولد است؟ در پس پرده این ادعاها و عملکردها چه اهدافی نهفته است.

1) مسلم است که فضای رقابت منطقه ای بین عربستان سعودی و ایران وجود دارد. ایالات متحده برای حفظ سلطه خود در خاورمیانه به حمایت و پشتیبانی کشورهای حوزه خلیج فارس نیاز دارد. هرچه تنش بین ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس بیشتر شود، آمریکا را برای حضور در منطقه برحق و ماندگارتر می سازد. شرایط حاصل از تئوری توطئه و ایران هراسی موجب میشود که بازار فروش اسلحه همیشه زنده بماند و درآمد بیشتری برای آمریکا تأمین شود. سیاست ایران هراسی اقتصاد جهانی را هدایت می کند و بازیگران اصلی توازن قدرت در خاورمیانه را تحت کنترل آمریکا در می آورد.

2) داغ ماندن خصومت چند دهه ای بین ایران و عربستان سعودی که علاوه از رقابت ژئوپلتیکی به اختلافات مذهبی هم مربوط است، بعد از آشکار شدن دخالت عربستان با امارات و حتی قطر در برهم زدن ثبات سیاسی در سوریه و حمایت از تروریستهای وهابی- سلفی تشدید شد. عربستان و ایران که به عنوان پرچمدار دو شاخه اصلی اسلام شناخته میشوند، که ایران عمدتا به عنوان پایگاه شیعه برشمرده شده، عربستان سعودی هم به عنوان قدرت پیشرو مسلمانان سنی است و در عین حال هیچ مایل نیست که موقعیت رهبری اهل تسنن را به یک کشور سنی دیگر واگذار کند؛ پیوسته در تنش مذهبی و دینی هم قرار دارند. ادعای تشکیل هلال شیعی توسط ایران از همینجا ناشی شده و ایران به عنوان رهبریت محور مقاومت در برابر خیانتهای کشورهای عربی و هم پیاله با رژیم صهیونیستی شناخته میشود. در حالیکه ایران روز به روز در توسعه محور مقاومت موفق بوده و توانسته است معادلات سیاسی و توازن قدرت در منطقه را بر هم بزند؛ اکنون با نزدیکی هر چه بیشتر به ترکیه و رویکرد مشترک ترکیه و ایران در قبال اسرائیل، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین موجب نگرانی و ترس آنها از پدید آمدن محور جدید سیاسی- امنیتی- اقتصادی- نظامی شده و اگر به این رویکرد تمایلات دولت قطر را در موازات ترکیه مد نظر قرار دهیم، آن زمان ترس کشورهای عربی همراه اسرائیل محرز میشود. از این رو تمام تلاش آنها بر این است که در ابعاد مختلف به ویژه آغاز جنگ فرسایشی اقتصادی علیه ایران و ترکیه موفق شوند.

3) ادامه اشغال اسرائیل تحت برنامه های بحث برانگیز برای الحاق بخشهایی از کرانه باختری، تنها از سوی کشورهای ایران و ترکیه به شدت محکوم شده است. هر دو کشور اسرائیل را به عنوان بی رحمانه ترین رژیم می شناسند. علاوه بر این، ایران بدون تردید و با صراحت تمام سیاست خود را در پایان دادن به رژیم اشغالگر صهیونیستی بیان می کند. بنابراین، نزدیک شدن روابط دو کشور ایران و ترکیه میتواند برای ادامه حیات اسرائیل به عنوان قدرت در منطقه پر مخاطره باشد. از این رو ایجاد زمینه عادی سازی روابط دیپلماتیک و نزدیک با کشورهای حاشیه خلیج فارس که عمده جمعیت جهان اسلام را دارند می تواند برای  اسرائیل و اقدامات مخرب آن کشور علیه ایران و ترکیه و قطر مفید بوده باشد. در واقع کشورهای عربی زنجیره حلقه فشار بر عملکرد ایران را در خلیج فارس و ترکیه را در مدیترانه شرقی و شاخ آفریقا و خاورمیانه تنگتر می کنند.

4) بدون تردید در شرایط کنونی اقتصاد ایران و ترکیه در شرایط بسیاررضعیف قرار دارد. در حالی که مشکلات داخلی کشورهای یاد شده از ادامه بازیگریشان در منطقه و حتی تأثیر در روابط فرا منطقه ای جلوگیری می کند،  از طرف دیگر سیاست انزوا کردن را هم موفق میسازد. ایران و ترکیه دارای بافت جمعیتی چند قومی هستند که در صورت فروپاشی اقتصادی در این کشورها و آغاز اعتراضات اجتماعی، زمینه یرای درگیری های قومی و سقوط و یا حداقل منفعل شدن دولتها فراهم خواهد شد. ایالات متحده در این زمینه تجربه حاصل از شوروی را دارد و میداند سناریوی لازم را چگونه مدیریت کند. اگر ترکیه و ایران را به عنوان دو ستون اصلی در مختصات جغرافیایی اتصالی آسیا به اروپا تصور کنیم که هر دو نسبت به پتانسیلهای ژئواستراتژیک خودشان تأثیر شگرفی بر قفقاز شمالی، مدیترانه شرقی، قلب خاورمیانه، آسیای میانه و غرب آسیا دارند؛ یقیناً ساقط شدن یکی بلافاصله به سقوط دیگری خواهد انجامید. متأسفانه برخی از تحلیلگران بدون توجه به این حقیقیت اجتناب ناپذیر سعی کرده اند نشان دهند که اختلاف تاریخی ملی- مذهبی میان ایران و ترکیه وجود دارد و شرایط دوستی کنونی آنها حاصل ایجاب زمانی است و حتی در ترکیه برخی از جناحهای عقیدتی و ملی گرایی حادثه تلخ جنگ چالدران را دمل چرکین باقیمانده از تاریخ گذشته دانسته و تصورشان بر این است که روزی این دمل خواهد ترکید.

5) بحران کنونی موجود در مدیترانه شرقی، بحران موجود میان آذربایجان و ارمنستان در قفقاز، توسعه روابط ارمنستان و اسرائیل و تمایل ارامنه و صهیونیستها به آرمان سرزمینهای مقدس، سیاست های درگیری در آفریقای شمالی بر سر لیبی، تلاش فرانسه برای ایفای نقش در مدیترانه شرقی، مداخله سیاسی فرانسه در حاکمیت و شکل گیری دولت لبنان از جمله پرده های سناریوی تولد خاورمیانه جدید است که ترامپ بدان اشاره کرده است.

نتیجه اینکه، اظهارات ترامپ هر چند جمله ای کوتاه است ولی پس زمینه های ذهنی اونجلیستها و صهیونیستها را به آشکار منعکس می سازد. آشتی اسرائیل و دو کشور عربی و امضای توافق نامه ابراهیم یک پیروزی بزرگ سیاسی برای نتانیاهوست که در شرایط کنونی به دلیل اختلاسها و فساد به شدت تحت فشار جامعه است. اگر به ادعای ترامپ کشورهای عربی دیگری نیز در صف انتظار سازش با اسرائیل باشند، باید گفت که این سرآغاز به صدا در آمدن زنگهای خطر برای ایران و ترکیه است. باید تدبیری اندیشید وگرنه اقدام صبورانه برای هر دو کشور خیلی دیر خواهد بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.