شهاب عشق

عصر آزادی آنلاین،

شبی زمستانی بود و خاطره انگیز در سال 1380. سالن سینما 29 بهمن تبریز مملو از جمعیت بود و نغمه های دلکش کمانچه استادی شهره به عالم از لابلای آرشه ها و سیمهای کمان، به سان تیری عشق آلود به قلب و روح تماشاگران پرتاب می شد. و چه دل انگیز پیکانهایی بودند این نغمات که به جای ایجاد جرح و مرگ، عشق و امید و زندگی را سبب می شدند.
بر روی صندلی منتهی الیه ردیف اول سالن، شانه های مردی مرتعش بود و خاموش و قطرات اشکهایی بر گونه ها و حیرت از اینکه خود او مسبب حضور آن خداوندگار کمان به دست و آن تیرانداز ماهر در این صحنه اعجاز آمیز بود و فارغ از این همه قیل و قال ریخته بر دوشش دم غنیمت شمرده و دل به نوای عشق سپرده بود.
این عشق چه عشقی است که در این حال و هوا عاشق را در بر میگیرد و او را از همه پیچ و خمهای زندگی می رباید و جادویش می کند. بعدها بود که دریافتم شهابی بوده که در دل او نشسته و نامش “شهاب عشق” است.

نامش را شنیده بودم. “خسرو سرتیپی” زاده 17 آبان 1346 شهر کلیبر. شهری زیبا در آغوش دلربای “قاراداغ” افسانه ای. اما اولین دیدارمان در پاییز سال 1379 در تهران بود و در برنامه کنسرت بزرگان موسیقی آذربایجان.
هر چند اولین گفتگویمان پای تلفن بود اما گرمی و صمیمیت صدایش افسونم کرد و دیدارش نشاط آور و انرژی بخش بود و این اولین دیدار طلیعه و آغاز دوستی مهرآمیزی بود که اکنون 20 سال را قدری افزون کرده است.
گویا که این خسرو حسن، هم یک رفیق همدل بود و هم استاد سخن. شاعری توانمند، موسیقی دوستی با ذوق و ناطقی قهار. وقتی بر روی صحنه سخن می گوید و شعر می خوانَد همه دلها را مجذوب خود می کند و آشوبها به پا می کند.

خسرو سرتیپی نماد برجسته ای از فرهنگ و ادب سرزمینمان است. مردی با قلبی تمیز و احساسی ظریف، برخاسته از یکی از منحصر بفرد ترین و هنرپرورترین کانونهای فرهنگ و ادب فولکلوریک و کلاسیک مردمی آذربایجان. حرفه اصلی اش معلمی است و سابقه 30 سال خدمت شرافتمندانه در آموزش و پرورش.
از درون خانواده ای شاخص برخاسته که در آذربایجان و به ویژه قاراداغ شناخته شده و تاثیرگذار بوده اند.
یکی از پدربزرگهایش “محمدباقرخان” در جنگ هرات حضور داشته و اولین درجه سرتیپی را کسب کرده که نام خانوادگی شان نیز ریشه در این حادثه دارد. و آن دیگر پدربزرگش حیدرقلی خان نیز شخصیتی بود که نباتی بزرگ درباره اش گفت:
از دور بدیدم آن پری را حیدرقلی خان کلیبری را
او کارنامه درخشانی از فعالیتهای فرهنگی و هنری دارد. ذیلا به شمه ای از فعالیتها و تلاشهای خالصانه فرهنگی، هنری و ادبی اش می پردازم.

1- شعر و شاعری و بزرگمردی به نام “نباتی”

اولین شعرش را در 14 سالگی بر زبان آورد. در سرمای لرزه آور کلیبر که به گوشه ای چپیده بود این مصرع بر زبانش جاری گشت: “شاختا ووروب کیریخدیریب جانیمی”
پس از آن بود که اطرافیان با شنیدن جملاتی شعرگونه و متوازن از این دست وعده دادند که او شاعر خواهد شد.
همین ذوق و هوس سه سال بعد در سال 1363 او را به تبریز و به کنگره بزرگداشت زنده یاد “استاد محمد حسین شهریار” کشانید تا گوش جان سپارد به اشعار حافظ زمان و دست نوشته ای به یادگار از او ستانَد.
خسرو در خانواده ای شعر دوست و هنرپرور رشد کرد. پدر و مادرش شیفته سخن نغز بودند. هر از گاهی زمزمه های غزلیاتی دل انگیز از سوی پدرش در دستگاه سگاه زابل روح هنرجوی او را نوازش می داد.

صبا، مندن سؤیله او گول عذاره بولبول گولوستانه گلسین، گلمه سین؟
بو هیجران دۆشکونو، ایللر خسته‌سی قاپینا درمانه گل‌سین، گلمه‌سین؟

الهی. پروردگارا. سراینده این ابیات شورانگیز کیست؟

“نباتی” ایسته مز سنسیز دۆنیانی عزتی، حؤرمتی، شؤوکتی، شانی
بیر زادا قالماییب داها گومانی بو باش او میدانه گل‌سین، گلمه‌سین؟

“حکیم سید ابوالقاسم نباتی” این شاعر بزرگ و اندیشمند قرون 13-12 هجری قمری (قرون19-18 میلادی) آذربایجان و هم شان بزرگانی چون محمد فضولی و خواجه حافظ شیرازی و دیگران ستارگان آسمان شعر و ادب دنیای شرق.
در سال 1370 خسرو سرتیپی همراه جمعی از اهالی فرهنگدوست آذربایجان ایران به جمهوری تازه استقلال یافته آذربایجان سفر می کند و با خواننده و شاعر بزرگ، مرحوم “حاجی بابا حسینوف” دیدار می کند.
صحبت به مقام نباتی می رسد و مرحوم حاجی بابا عظمت شخصیت نباتی را به این بیت معطوف می کند:

گوجیله دئییل عزیزیم، بو شهاب عشقیدیر عشق کی او برق نخل ایمن هر اودون ییغانه گلمز

درک محضر این شاعر جاودانه و شهاب عشقی که در دل بی تابش جاری گشته، او را به راهی سخت و پرمرارت و در عین حال شیرین و لذت بخش رهنمون می سازد که در پی آن مزار شاعر بزرگ در زادگاهش “اوشتیبین” مکشوف می گردد، با احتشام فراوان ساخته می شود، یادبودی بر سر مزار نصب می گردد، تندیسش در محل نصب و بعد از آن در روزهای 13 و 14 شهریور 1372 کنگره ای باشکوه در کلیبر برگزار می شود، انجمن ادبی نباتی ایجاد، و مراسمات پی در پی بزرگداشت نباتی در تبریز، تهران، اهر، جلفا و حتی باکو و آنکارا شکل می گیرد.
بدین سان است سرگذشت روستایی که تا قبل از آن کمتر کسی نام آن را شنیده بود بر سرزبانها می افتد و اکنون اوشتیبینی ها که روستایشان هم به دلیل معماری خاص و هم شرف نام شاعر بزرگ به ثبت ملی رسیده به پاس این خدمات، محبت و توجه ویژه ای به خسرو سرتیپی دارند و این فقط محدود به اوشتیبن نیست زیرا که در شناسانیدن استعدادهای تاریخی، فرهنگی و گردشگری کلیبر، نقش ارزنده او بی تردید است و سبب محبوبیتش نزد آن مردم.

مطالعات، پژوهشها، نوشته ها و سخنرانی های خسرو سرتیپی در خصوص آثار و آفرینشهای “نباتی” باعث می شود که توجه و نگاه جامعه ادبی آذربایجان بیشتر از پیش به سمت این شاعر بلندآوازه کلاسیک آذربایجان جلب گردد و همه اینها مرهون تلاشهای بی نظیر “خسرو سرتیپی” است که به حق بزرگانی چون زنده یادها، شاعران نامدار “بختیار وهابزاده” و “یحیی شیدا” رخت “نباتی شناس” را برای قامت او زیبنده می بینند.
ارادت و شیفتگی اش به شخصیت این شاعر نامدار به گونه ای بود که نام فرزند ارشد خود را “ابوالقاسم” نهاد.
در سایه الهام از این شاعر بزرگ و دیگران شاعران بزرگ این مرز و بوم و تمام مکنونات و احساسات درونی، آثاری زیبا و نغز به خصوص در حوزه زبان مادری و سبکهای شعری هجایی مانند “قوشما و گرایلی” آفریده که زینت بخش محافل و مجالس شعر و ادب است. سایر آفرینشهای ادبی او در قالب غزل، رباعی، ملمع نیز به زبانهای فارسی و ترکی به زیور طبع آراسته شده اند.

2- تشکیل کنسرتها و مجالس موسیقی با حضور بزرگان موسیقی آذربایجان
خسرو سرتیپی با شوری وصف ناپذیر در طول بیش از یک دهه از بزرگان موسیقی جمهوری آذربایجان برای حضور در ایران و هنرنمایی در صحنه های شهرهای تبریز، تهران، اردبیل ، ارومیه و زنجان دعوت به عمل آورد.
ارتباط بسیار دوستانه و نزدیک او با اساتید بنامی چون زنده یاد هابیل علی یئف و خوانندگان بزرگ عارف بابایئف، عالیم قاسیموف، تیمور مصطفی یئف، ضابیط نبی زاده و هنرمندان جوانی که جدیدا و بعد از برگزاری مسابقه موغام سالهای 2007 و 2005 قدم به عرصه گذاشته بودند باعث شد تا سالنهای کنسرت شهرهای بزرگ از حضور و استقبال مردم مشتاقی که سالها در انتظار هنرنمایی زنده این اساتید و هنرمندان بودند لبریز گردد.

تشکیل این کنسرتها توسط استاد سرتیپی بخشی از تاریخ پرافتخار حضور و درخشندگی موسیقی سترگ آذربایجانی در ایران است که با نام و تلاشهای او پیوند یافته است.

3- شناساندن موسیقی کهن عاشقی آذربایجان

خسرو سرتیپی از سرزمینی برخاسته است که مهد موسیقی عاشقی (مکتب قاراداغ) می باشد و از کودکی نغمه های افسونگر عاشقها در روح و جان او رسوب کرده است. برگزاری دو فستیوال موسیقی عاشقی با همکاری شهرداری تبریز، بزرگداشت هنرمندانی چون زنده یادها عاشق رسول قربانی، عاشق عبدالعلی، عاشق ولی، عاشق حسین اسدی و همچنین عاشق حسن اسکندری از نمونه این مراسم است.
این واقعیتی انکارناپذیر است که بخش زیادی از بحث شناخته شدن و مطرح گردیدن برخی از چهره های مشهور کنونی در عرصه شعر و موسیقی در گرو تبلیغ استعدادهای هنری این شخصیتها توسط خسرو سرتیپی بوده است.

4- اجرای مراسمات بیادماندنی، سمینارها و بزرگداشت ها و سخنرانی در آنها

استاد سرتیپی در مراسمات و همایشهای با اهمیتی که طی 30 سال گذشته برگزار شده به عنوان اجرا کننده و سخنران حضور موثری داشته است. از جمله می توان به حضور در برگزاری سمینار بین المللی علمی-هنری موسیقی آذربایجان در روزهای اول و دوم آبان 1381 در فرهنگسرای بهمن تهران، بزرگداشت زنده یاد “هابیل علی یئف” در فرهنگسرای نیاوران و سایر برنامه ها اشاره نمود.

5- حمایت از هنرمندان جوان موسیقی آذربایجان

از اواسط دهه 1370 شمسی هنرمندان مستعد جوان برای تحصیل در رشته های مختلف موسیقی و آواز به جمهوری آذربایجان مراجعه می کنند. با توجه به نفوذ و دوستی دیرینه جناب سرتیپی با هنرمندان برجسته و نیز محافل هنری و موسیقایی در کشور دوست و همسایه جمهوری آذربایجان، همواره طی تماس با اساتید و معلمان کنسرواتوار و محافل علمی و تحصیلی از ادامه فعالیت و موفقیت این جوانان پشتیبانی نموده و با حمایتها و مشاوره های فکری و معنوی در راه موفقیتهای این جوانان با خیرخواهی می کوشد.
نگارنده باور دارم که کلیه سطور بالا شمه و خلاصه ای از فعالیتها و تلاشهای درخشان استاد “خسرو سرتیپی” در حوزه فرهنگ، هنر و ادب این سرزمین است.
وجود پربرکت او برای جامعه مدنی و هنردوست ما چه در ایران و چه در کشورهای دوست و همسایه که یک حوزه و بستر فرهنگی و زبانی مشترک غنی را به ارث برده ایم بسیار مفید و پرغنیمت به حساب می آید.
برای این دوست و برادر عزیز و این انسان فرهیخته و نیک بین و این شاعر و ادیب توانمند در سالروز تولدش آرزوی سلامتی و سعادت دارم و امیدوارم در سایه توجهات خداوند سالهای بسیار طولانی با عمری عزتمند با همان شور و حرارت و شهاب عشقی که در دل دارد برای اعتلا و ارتقای فرهنگ و هنر این آب و خاک بکوشد و خسته نباشد.

مسعود فیوضات – 17 آبان 1399
تهران

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.