پوتین چگونه جرأت حمله به اوکراین را یافت؟

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان

سرانجام روسیه بوق جنگ را نواخت و سحرگاه روز پنجشنبه آژیر آغاز حملات هوایی گسترده از سوی جنگنده های روسی بر فراز شهرهای مختلف اوکراین به صدا در آمد. همانطور که بسیاری از تحلیل گران و بنده هم معتقد بودم که جنگ فیزیکی بین روسیه با ناتو صورت نمیگیرد که هنوز نگرفته است؛ و پوتین نیز بارها گفته بود که قصد حمله به اوکراین را ندارد، ولی حمله جدی به اوکراین از طرف روسیه انجام ‌گرفت و زیر ساخت های نظامی اوکراین را به شدت تخریب کرد. دهها فرودگاه و مراکز نظامی و حتی نیروگاه هسته ای چرنوبیل به دست نظامیان روسی افتادند. حال سوال این است که چه عواملی باعث شد پوتین با تمام ادعاهایش، دست به حمله بزند؟

دلایل جرأت یافتن پوتین در حمله به اوکراین را میتوان در یک جمله از زبان ولودیمیر زلنسکی، رییس دولت اوکراین دریافت. زلنسکی در سخنرانی تلویزیونی شب جمعه چنین گفته است: “من پس از صحبت با رهبران غربی مأیوس شدم. من کسی را نمی بینم که در کنار اوکراین بجنگد.” به راستی هم چنین است. زمانی که سرگئی لاوروف را در کنفرانس امنیتی مونیخ ندیدیم، باید متوجه میشدیم که وی علیرغم اینکه یک پای ثابت چنین نشستهایی است، حتماً پیامی دارد. حقیر در مصاحبه خود با ساعت خبر بی بی سی چنین تفسیر کردم که عدم حضور لاوروف به نوعی دهن کجی و عدم اعتناء به تهدیدات متعدد کشورهای غربی بود. حتی به نظرم فلسفه نشست امنیتی در مونیخ را با عدم حضورش غیر منطقی و غیر کارا جلوه داد.

قبل از تهاجم، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، مناطق جدا شده از دونتسک و لوهانسک را که هر دو در منطقه مورد مناقشه دونباس واقع شده‌اند، به‌عنوان جمهوری‌های مردمی “مستقل” به رسمیت شناخت و به نیروهای به اصطلاح “حافظ صلح” دستور داد وارد این مناطق شوند. انفجارهای پی در پی در خط لوله گاز در لوهانسک نیز که به یقین کار خود روسیه بود، هشداری جدی برای اوکراین و اروا در سرمای زمستان بود. ناتو در شرایط فعلی قدرت حضور در جنگ فیزیکی را نداشته و ندارد و ایالات متحده در دولت بایدن ترجیحاً از تعدد جبهه های تنش خودداری می کند. لذا ناتو و کشورهای غربی می بایستی راه حل دیپلماسی جدی را با روسیه پیش می گرفتند ولی عدم بازخوانی درست از قدرت روسیه باعث شد که مسکو برای عرض اندام جدی وارد اوکراین شود.

آنچه که به عنوان یک وضعیت نگران کننده آغاز شده، این است که روسیه از مدتها پیش برنامه ریزی خود را برای گسترش مرزهای جغرافیای- سیاسی خود و حداقل توسعه مرزهای قابل نفوذ خود با روی کار آوردن دولتهای متحد، آغاز کرده است. هنوز هم باید نگران بود که حرص و طمع روسیه تنها به اوکراین محدود نخواهد بود و شاید مرزهای پایین و حتی برخی از کشورهای حوزه دریای سیاه نیز در آینده تحت تأثیر زیاده خواهی مسکو قرار گیرند.

حقیقتی محض در دنیای کنونی و روابط بین الملل وجود دارد. اینکه، امید به گفتگو و دیپلماسی وجود دارد و اگر غیر از این راه طی شود، دنیا با نابودی غیر قابل وصفی روبرو خواهد شد. خواه این رخداد در اروپای شرقی بیفتد، خواه در خاورمیانه، خواه در دریای زرد. (البته اگر افسار روسیه کشیده نشود، نباید از وقوع حوادث جدید در دریای زرد با ابتکار چین غافل بود.) حملات روسیه به اوکراین به راستی “وحشیانه ترین اقدام تجاوزکارانه در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم” است. تقصیر آن هم بر گردن کشورهای غربی است که در پیمان مینسک با روسیه هم پیاله شده و اوکراینی که حتی چند سال بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هنوز چهارمین قدرت هسته ای جهان بود، اکنون به درجه ای رسیده است که حتی نمیتواند از فرودگاههای خود دفاع کند و سربازانش در اولین ساعات آغاز نبرد اسلحه هایشان را زمین گذاشته و تسلیم نیروهای روسی شدند. بدتر از همه اینکه خلبانان جنگنده نیز بر اساس اخبار منتشر شده در رسانه ها، با هواپیماهای خود فرار را بر قرار ترجیح دادند.

در حالی که نمی توان پیش بینی کرد که چه اتفاقی می افتد، اما غالب تحلیل گران بر این باورند که باید منشاء درگیری را موشکافی کرد. ریشه های تنش را می توان به ترکیبی از تاریخ پیچیده بین دو کشور روسیه و اوکراین، تنش های مداوم روسیه با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و جاه طلبی های پوتین گره زد.

روسیه و اوکراین میراث تاریخی استاندارد دارند که قدمت آن به هزار سال قبل می‌رسد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بر اساس شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا، اوکراین به عنوان سبد نان اروپا شناخته می شود. زیرا یکی از پرجمعیت ترین و قدرتمندترین جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی سابق است که محصولات اصلی کشاورزی را تأمین می نماید. قبل از استقلال 1991 همین نگاه از سوی مسکو برای اوکراین صادق بود. اما به غیر از این، روسیه حتی در دوره جدید بیش از هر زمان دیگر به شدت مراقب همسایه خود در غرب بود. دخالتهای هر از گاهی از سوی مسکو موجب بروز دوره‌هایی از اعتراضات در برابر فساد دولتی بوده است. اما ریشه تنش کنونی به تمایل ولودیمیر زلنسکی بر میگردد که تمایل اوکراین برای همسویی بیشتر با کشورهای غربی و اعلام علاقه علنی به پیوستن به ناتو آغاز شده است.

هرچند سرآغاز تنش‌ها در سال 2014 پس از برکناری رئیس‌جمهور روسیه توسط اوکراینی‌ها به اوج رسید و روسیه با ادعای محافظت از روس‌های ساکن اوکراین منطقه کریمه را اشغال کرد و به روسیه الحاق نمود. اما نگرانی روسیه از گسترش حوزه نفوذ ناتو در نزدیکی مرزهای خود است. از این رو، اتحاد نظامی اوکراین با 28 کشور اروپایی و دو کشور آمریکای شمالی حساسیت به خرج میدهد. پوتین در اواخر ماه گذشته تلویحاً طی تماس خود با امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه گفته بود که کرملین به طور کلی گسترش ناتو را یک “نگرانی اساسی” می داند.

روسیه در اواخر سال 2021 به بهانه های مختلف و در عین حال اهمیت دادن به نیات خود، حضور نظامیش را در اطراف اوکراین با کمک بلاروس که همسایه شمالی اوکراین است، گسترده تر کرد. تا دسامبر 2021، ده‌ها هزار نیروی روسی در مرز حضور یافتند و در این اواخر با آغاز مانور نظامی مشترک میان بلاروس و روسیه، نیروهای زیادی در مرزهای شمالی، شرقی و حتی جنوبی اوکراین جمع شدند. همین امر باعث شد که  تماسهای جدی دیپلماتیک میان پوتین و جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا آغاز شود. به همین خاطر قبل از آغاز حمله نیز، پوتین بارها از عدم وجود نیت تجاوز به اوکراین سخن گفته و راه را بر مذاکرات دیپلماتیک باز گذاشته بود. اما زمان همیشه بر حسب تصورات پیش نمی رود و بروز جنگها همیشه به بهانه ای ناچیز آغاز میشوند.

خلاصه اینکه: حرکت منفعلانه کشورهای غربی در دفاع از اوکراین، جدی نگرفتن هشدارهای روسیه در مورد منافعش – عدم بازخوانی مناسب از انجام مانور نظامی میان روسیه و بلاروس- غیر منفعلانه عمل کردن کشورهای مختلف در برابر روسیه که دونتسک و لوهانسک را تجزیه کرد- عدم ارزیابی دقیق از قدرت روسیه و ساده انگاری ادعاهای آن کشور باعث شد که روسیه حمله های حساب شده را یکی پس از دیگری اجرا کند. روسیه خود را قبل از هر عملیاتی با پاتکهایی آماده کرده است. بطوریکه قبل از حمله، با درک اینکه تحریم جدی خواهد شد، دست به جمع آوری و برگرداندن موجودی‌های نقدی از بانکهای غربی کرد. بدین ترتیب توانست مکانیزم عمل و‌ شعار کشورهای غربی را بی اثر سازد.‌ حتی در رابطه با کشورهای مختلف هم آمادگی واکنش سیاسی را داشت و دارد. بطوریکه وقتی اسراییل حمله روسیه به اوکراین را محکوم کرد، چند ساعتی نگذشت که روسیه واکنش نشان داد و اعلام کرد که بلندیهای جولان از سوی اسراییل اشغال غیر قانونی شده است

اردوغان حمله را محکوم کرد. پوتین رشادت‌های سربازان روسی (!؟) در قرن هجدهم در نبرد با عثمانی را بر زبان آورد. به طوری که همین موضوع باعث شد نگرانی از اینکه شاید روسیه در صدد تسلط بر تمامی سرزمینهای حاشیه دریای سیاه باشد، در ترکیه هشتگ خورد..

باید گفت که روسیه از دو لبه سیاست- قدرت استفاده میکند و لبه های تیز را به هم نزدیک میکند. اوکراین قربانی اهداف ناتو و کشورهای غربی شده است که روسیه را خیلی دست کم گرفته بودند. عدم حمایت جدی از اوکراین، جرأت لازم را به روسیه داد که به سهولت اوکراین را تحت اشغال خود در آورد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.