تراژدی قرن، جنایات روسیه!

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان

با عقب نشینی نیروهای روسی از مناطق اطراف شهر کیف، پایتخت جمهوری اوکراین، جهان از وحشتی که بر غیرنظامیان اوکراینی تحمیل شده است مطلع می شود. مجمع عمومی سازمان ملل که برای رسیدگی به این جنایات تحت فشار بود، سرانجام روز پنجشنبه به تعلیق روسیه از شورای حقوق بشر رأی داد. اما این امر نتوانست پاسخ محدود سازمان ملل را تا کنون جبران کند. ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین در سخنرانی خود در شورای امنیت گفت: “اگر این روند ادامه پیدا کند، پایان حقیقتی محض است که هر کشوری برای تضمین امنیت خود، نه بر قوانین بین‌المللی و نه بر نهادهای بین‌المللی تکیه نکرده و اعتماد نخواهد داشت و در این بین تنها قدرت تسلیحات است که ملتها برای دفاع از خود به آن تکیه خواهند کرد. بنابراین در چنین حالتی سازمان ملل معنایی نخواهد داشت و به سادگی می تواند منحل شود.”

این سخن را بارها از زبان برخی از سیاسیون کشورمان و حتی در این اواخر از زبان رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه نیز شنیده ایم. باور به اینکه سازمان ملل دیگری کارایی و نفوذ لازم را برای برقراری صلح و آشتی در سطح جهان ندارد، واقعاً نگران کننده است. زیرا چنین نهادی که در ابتدا برای دفاع از حقوق دولتها و ملتها با زیر مجموعه های خود اعم از یونسکو، یونیسف و … برای احقاق حقوق بشر، مهاجران، رفع مشکلات ناشی از قحطی، جنگهای داخلی، بی آبی، فقر و غیره تشکیل شده بود، حالا در نزد رهبران جهان و برخی از جوامع اعتبار خود را از دست میدهد. اگر وجود سازمان ملل با تمام نواقص و اشکالات خود به چالش جدی و فرسایشی کشیده شود، باید آینده مبهم را از حالا رقم زد و نگران نابودی دمکراسی هر چند دست و پا شکسته بود و ظهور دیکتاتوریهای حاصل از روح ملی گرایی و مذهبی را هم به انتظار نشست.

چرا زلنسکی به چنین باوری رسیده و حرفهای وی پیام آور چیست باید مورد بررسی قرار گیرد. همانطور که مشخص است، روسیه پس از جنگ جهانی دوم، یکی از بازیگران اصلی در کمیسیونی بود که وظیفه داشت به عنوان یکی از دولتهایی باشد که سهمی در تنظیم و تدوین پیش نویس اعلامیه جهانی حقوق بشر داشته باشد تا نهاد سازمان ملل متحد برای حمایت از آن قاطعانه به راهش ادامه دهد. النور روزولت به نمایندگی از ایالات متحده ریاست این کمیسیون را بر عهده داشت. او در مقاله ای در سال 1948 برای امور خارجه کشورش نوشته بود که کار اتحاد جهان – از جمله اتحاد جماهیر شوروی – بسته به تعهد کشورها دارد که میتوانند به امنیت و کرامت انسانی بستر سازی کند. یعنی به عبارتی روشنتر، این کشورها و دولتهای آنهاست که می توانند زمینه امنیت جهانی را فراهم ساخته و بر کرامت و بزرگواری انسان صحه بگذارند. حتی در حالی که روزولت آن دستاورد را ستایش می کرد، محدودیت های آنچه را که می توانست در کوتاه مدت به دست آورد، مورد اذعان قرار داده بود. او در مقاله اش نوشته بود که تعهد مشترک به حقوق بشر امری اجتناب ناپذیر است و  در صورت رعایت همه کشورها و احترام به اصول قوانین لیبرالیستی ممکن است موضوع حقوق بشر به یکی از سنگ بناهایی تبدیل شود که در نهایت صلح جهانی را فراهم بیاورد.

تقریباً 75 سال از این ماجرا می گذرد اما جهان علیرغم پیشرفت در همه زمینه ها، تنها پیشرفت محدودی به سوی هدف مذکور داشته است. چرا؟

همانطور که میدانیم، احترام و رعایت حقوق بشر بیش از هر تئوری سیاسی در مکتب لیبرالیسم نهفته است. زیرا اصول جوامع لیبرال بر تحمل تفاوتها، احترام به حقوق فردی و حاکمیت قانون متکی است. اما به هر نقطه ای از جهان بنگریم، حتی کشورهایی که مدعی لیبرالیسم هستند، فاقد این اصول می باشند و یا در اجرای آن ضعیف هستند. به عبارتی روشنتر، حقوق بشر، حاکمیت قانون، رعایت اصول فردی و اجتماعی و اجرای دمکراسی به شدت در معرض تهدید قرار دارند.

جهان از چیزی رنج می برد که می توان آن را رکود دموکراتیک یا حتی رکود توجه به اصالت بشر نامید. طبق گزارش خانه آزادی، حقوق سیاسی و آزادی های مدنی در سراسر جهان در 16 سال گذشته هر سال رو به کاهش بوده است. افول اصل مربوط به رعایت حقوق بشر با تکیه بر روح ناسیونالیستی و مذهب گرایی افراطی موجب شده است که قدرت خودکامگی  رو به افزایش باشد. کشورهایی مانند چین و روسیه، لزوماً به دلیل گرایشات سیاسی زمینه ساز فرسایش نهادهای لیبرال هستند. برخی از کشورها نیز که اسماً خود را لیبرال (مانند مجارستان، ترکیه، هند و ایالات متحده) معرفی می کنند، مردمانش با مظالم و حق کشیهای زیادی روبرو هستند. حالا بگذریم که خیلی از کشورهای اروپایی نیز در وانفسای جنگها و خصومت با سایر کشورها با هدف رسیدن به منافع خود حتی چنان شنیع تر در عدم رعایت حقوق بشر گام بر می دارند که واقعاً جای واویلا دارد. به طور مثال استفاده ابزاری از سیل مهاجران یکی از این جنایات واقعی است. برای اینکه اقتصاد سایر کشورها ر ادچار تخطئه سازند، جنگهای زرگری راه می اندازند. یا برای رسیدن به اهداف خود آزاد سازی سیل مهاجران را وسیله رسیده به هدف قرار می دهند. حال آنکه در این معامله عزت، شرف، حیثیت، حقوق انسانها تهدید می شود.

به نظر میرسد عامل اصلی از بین رفتن حقوق بشر در جوامع و در سطح بین المللی ناشی از افزایش روح ملی گرایی و همچنین روح خود شیفتگی محض در اعتقادات دینی و اجرای قوانینی است که جنبه منطقی و توجیه درستی ندارند. یعنی ملی گرایی و دین گرایی قدرت ظهور شرایط غیردمکراتیک را فراهم کرده است. رهبران چنین کشورهایی به همراه احزاب و متحدانشان از لفاظی های لازم برای کنترل بیشتر جوامع بهره میبرند و بدین ترتیب به راحتی مخالفان و منتقدان خود را به عنوان نخبگان دور از دسترس، جهان وطن گرایان و جهانی گرایان محکوم می کنند و زمینه سکوتشان و یا فرارشان را فراهم ساخته و مدعی هستند که نمایندگان اصیل کشور خود و نگهبانان واقعی ملتشان می باشند.

حمله روسیه به اوکراین را باید از این منظر تعریف و تفسیر کرد. پوتین زاییده همان روح ملی گرایانه افراطی و حتی مذهب ارتودکس افراطی است. او برای اثبات اهمیت پایدار هویت ملی و برای عبور از مشکلات سیاسی حمله به اوکراین را طولانی تر می کند. او مدعی است که اوکراین هویتی جدا از روسیه ندارد و هر کسی غیر از این بیندیشد نابود شدنی است. جنایات سربازان روسی را باید ناشی از همین القائات دانست. چنان شستشوی مغری داده اند که سرباز روسی ناموس زنان و دختران اوکراینی را وسیله سرگرمی خود قرار می دهد. همان شیوه هایی را که در جنایات داعشی ها می دیدیم، اکنون در کالبد یک سرباز روسی شاهد هستیم که چقدر سرمستانه با شلیک گلوله به فرق سر مردم عادی خنده های غرور سر می دهد. اوکراین دقیقاً تابلوی نابودی دمکراسی و حقوق بشر است. آنها قربانی دیکتاتوری فاسد تحمیل شده روسیه هستند که تنها جرمشان حفظ خواسته های اجتماعی است.  اگر امروز کشورها در برابر جنایت روسیه سکوت کرده و یا موضع ممتنع می گیرند، در برابر تاریخ بشریت پاسخ و توجیه درستی نخواهند داشت. در همین حال باید دانست که اجازه دادن به محصور و محدود کردن انسانها در جوامع به هر دلیلی و با تمسک به هر عقیده و مرام و مکتبی در نوع خود ساختن قربانگاه جدیدی علیه بشریت است.حق انسان و خاستگاه منطقی بشریت بیش از هر چیزی اولویت و اهمیت دارد. تمام ادیان و تمامی دولتهای عادل و عاقل ضامن حقوق بشر هستند نه قاتل آنها!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.