آیا قبرس شمالی میتواند مستقل شود؟

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان

امروزه قبرس شمالی یکی از مباحث عمده در روابط بین الملل است که بیش از هر نقطه ای از جهان با چالشهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی خود در گیر است. سالهاست مذاکرات متعددی در راستای تعیین تکلیف این سرزمین به عنوان کشوری فدرال و یا مستقل صورت گرفته و آخرین مذاکرات مربوط به کرانس مونتانا در سوئیس است که در تاریخ 28 ژوئن 2018 جریان یافت و تصور میرفت که طرفین به نتایج ملموسی رسیده باشند. ولی این مذاکرات هم بی نتیجه ماند و اکنون به مرحله ای از روند سیاسی رسیده است که رجب طیب اردوغان در جریان برگزاری هفتاد و هفتمین اجلاس سالانه محموع عمومی سازمان ملل به صراحت موضوع استقلال جمهوری قبرس شمالی را مطرح کرد و از کشورهای مختلف خواست که با درک واقعی از شرایط این سرزمین، در راستای به رسمیت شناختن آن کشور گام بردارند.

اخیراً هم ارسین تاتار رئیس جمهوری بخش ترک نشین قبرس در همایش بین المللی جهان ترک که در شهر ارزینجان برگزار شده بود، از اینکه قبرس شمالی به عنوان ناظر در نشست سازمان کشورهای ترک در سمرقند به تاریخ 11 نوامبر به رسمیت شناخته خواهد شد، آن را گامی مهم در راستای حق خواهی سیاسی مردم قبرس شمالی دانست. اکنون با تکیه بر این وضعیت لازم است که نگاهی کوتاه به تاریخ تحولات سیاسی قبرس داشته باشیم تا بتوانیم به نتیجه ای ملموس برسیم که آیا در حق قبرس شمالی اجحاف سیاسی در سطح بین المللی شده است یا نه؟ قبرس شمالی برای اینکه به رسمیت شناخته شود، نیازمند چه پروسه ای سیاسی در سطح بین المللی است؟ مخصوصاً اینکه چندی است بسیاری از اتباع ایرانی بار و بندیل خود را برای مهاجرت به این نطقه از مدیترانه بسته و سرمایه گذاریهای جدی انجام می دهند.

جزیره قبرس که در شرق مدیترانه واقع شده و در موقعیت کنترل خاورمیانه، مدیترانه، کانال سوئز، دریای سرخ و به طور کلی خلیج فارس قرار دارد، اهمیت ژئوپلیتیکی خود را از دوران باستان تا به امروز حفظ کرده و مورد نظر بوده است. این جزیره علیرغم مساحت محدود خود همیشه مورد توجه قدرت های مختلف در اعصار گذشته بوده و حالا هم هست. همانطور که از صفحات تاریخ بر می آید این جزیره از سال 1571 تا 1878 تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی قرار گرفت و با وقوع جنگ جهانی اول و تضعیف دولت عثمانی، این جزیره ضمیمه بریتانیا شد.  ترکیه جدید بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی طی امضای پیمان صلح لوزان و پذیرفتن ماده بیستم مندرج در صلح نامه که در تاریخ 24 ژوئیه 1923 امضا شد، رسماً الحاق قبرس به بریتانیا را پذیرفت و این جزیره تا سال 1960 تحت سلطه بریتانیا باقی ماند. در قراردادهای زوریخ و لندن که در نتیجه مذاکرات با مشارکت انگلستان، یونان و ترکیه به امضا رسید، تصمیماتی مبنی بر جدایی جزیره از انگلیس اتخاذ شد و اصول تأسیس جمهوری جدید تعیین گردید. اصولی که در این دو قرارداد ذکر شده بود، بعدها  در یک توافقنامه واحدی که به پیمان نیکوزیا معروف است، ترکیب شدند. در این معاهده مقرر شد که یک کشور دو ملتی (ترک و یونانی تبار) تشکیل شود نه یک دولت غیر ملی.

در این معاهده ضمانت، دولت انگلستان استقلال، تمامیت ارضی، امنیت و مقررات اساسی قانون اساسی ترکیه، یونان و جمهوری قبرس (KCD) را تضمین کرد و همچنین جزیره را از قرار گرفتن تحت حمایت دولت دیگری منع کرد. در سال 1974، حکومت یونان و گروه پارتیزانی ملی گرای افراطی موسوم به ائوکا- بی(EOKA-B) کودتای نظامی علیه ماکاریوس انجام دادند و بدون توجه به تمام معاهده ها، جمهوری یونانی قبرس را تأسیس کردند. در همین حال یونان نیز دچار تحولات سیاسی داخلی شد ولی با اینحال از شرایط جدید در قبرس حمایت کردند و در نتیجه جنگهای نژاد پرستانه در جزیره قبرس آغاز شد و بسیاری از اتباع ترک تبار قبرسی از خانه و کاشانه خود رانده شده و یا کسانی هم که مقاومت می کردند، کشته شدند. در ادامه چنین رفتار نسل کشی از سوی قبرسیهای یونانی تبار و حمایت کشور یونان از آنها، لاجرم ترکیه در 20 ژوئیه 1974 عملیات نظامی خود را در این جزیره آغاز کرد. عملیات دوم در 14 آگوست 1974 برای برقراری نظم انجام شد و شمال جزیره در عرض دو روز تصرف شد. در مواجهه با این وضعیت، آتش بس اعلام شد. بر اساس رویکردهای طرف یونانی قبرس، به صورت یک جانبه جمهوری فدرال ترک قبرس در 13 فوریه 1975 تأسیس شد و با انتخاب رئوف دنکتاش به عنوان رئیس جمهور، استقلال بخش ترک نشین اعلام گردید. پس از ادامه مشکلات در جزیره، مجمع دولت فدرال ترک قبرس در 20 می 1983 تشکیل جمهوری ترک قبرس شمالی را اعلام کرد. از آنجایی که ساختاری که بعد از سال 1974 شکل گرفت، در واقع تمام معیارهای دولتی بودن را داشت، این اطلاعیه به وضعیت فعلی وجهه قانونی داد. اعلام استقلال در قطعنامه 541 شورای امنیت سازمان ملل متحد غیرقانونی توصیف شد و از دولت قبرس شمالی درخواست گردید که از این تصمیم منصرف شود و گرنه به رسمیت شناخته نخواهد شد که تا به امروز نیز همین شیوه ادامه دارد.

اما امروزه شرایط فرق کرده است. زیرا طی چندین مرحله مذاکرات طولانی در سالهای گذشته و اجرای طرح کوفی عنان و به نهایت رفراندوم انجام گرفته در دو سوی جزیره قبرس، اکثریت مردم قبرس شمالی به وحدت رأی داده بودند ولی بخش جنوبی موافق نبودند. زیرا در ورای این رفراندوم حیله های سیاسی برای تمامیت خواهی یونانی تبارها بر جزیره و حفظ منافع یونان و انگلیس از آن، چنین ترفندی اجرا شد و آرای مخالف قبرس جنوبی موجب شد که رفراندوم بی نتیجه بماند و بلافاصله در ادامه سیاستهای مداخله جویانه اتحادیه اروپا تنها بخش جنوبی به عضویت اتحادیه اروپا در آمد. اما شرایط فعلی در سطح منطقه ای و بین المللی به گونه پیش رفته است که چاره ای جز به رسمیت شناخته شدن این بخش از جزیره قبرس وجود ندارد. به طوری که روسیه بر خلاف خواسته سازمان ملل و یا اتحادیه اروپا از 15 نوامبر 2022 پروازهای مستقیم خود را به قبرس شمالی آغاز خواهد کرد. در همین راستا قرار است جمهوری آذربایجان نیز چنین اقداماتی را آغاز نماید. این روش خود به نوعی به رسمیت شناختن با واسطه محسوب می شود که گام مهمی تلقی می گردد. عضویت قبرس شمالی در سازمان کشورهای ترک نیز خود اثر مهمی در به رسمیت شناخته شدن قبرس شمالی خواهد گذاشت. زیرا برای به رسمیت شناخته شدن یک کشور راهکارهای مختلفی وجود دارد که در زیر بدان اشاره خواهم کرد.

همانطور که می دانیم سنگ بنای اساسی رسمیت یافتن دولتی، پذیرفته شدن در عرصه بین المللی است. وضعیت به رسمیت شناخته شدن دولتها پیچیدگی های خاص خود را دارد. اگرچه حقوق بین الملل شرایط به رسمیت شناختن یک کشوری را به عنوان جامعه جهانی منوط به پذیرفتن مرجع عمومی مانند سازمان ملل تعیین کرده است ولی به رسمیت شناخته شدن یک کشوری در عین حال به نگرش دولتهای قدرتمند و مستقلی بستگی دارد که عضویت در سازمان ملل دارند.  در سال 1931، کمیسیون دائمی دستورات جامعه ملل شرایط خاصی را برای به رسمیت شناختن یک نهاد تازه تأسیس به عنوان یک دولت مطرح کرد. اولاً کشور به عنوان بخشی از زمین(زمین، هوا و دریا) که تحت تسلط یک دولت است تعریف می شود.برای شناخته شدن در عرصه بین المللی به دنبال عنصر کشوری است. ثانیاً، برای اینکه یک کشور موجودیت خود را با ادعای تعریف یک دولت اعلام کند، باید سازمان سیاسی و حقوقی اعم از مجلس، نهادهای مختلف کشوری و لشگری داشته باشد. ثالثاً، ساختاری که دو معیار اول را برآورده می کند، باید مسئولیت های خود را طبق قوانین بین المللی انجام دهد و با سایر کشورها روابط برقرار کند.

قبرس شمالی در شرایط کنونی هر سه این شرایط را دارد. فقط تنها نکته ای که مشکل ایجاد کرده است، حضور نیروهای نظامی ترکیه در خاک قبرس شمالی است که موجودیت سیستم لشگری دولت قبرس شمالی را در هاله قرار می دهد. حال سئوال اینجاست که اگر این سه شرط اساس است، آیا نباید دولتها گام پیش بگذارند و قبرس شمالی را به رسمیت بشناسند؟ در این موضوع دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. بر اساس اولی، شناسایی اجباری است، بر اساس دومی، تشخیص به صلاحدید دولت های موجود است. برای مثال، 15 سال طول کشید تا ایالات متحده آمریکا اتحاد جماهیر شوروی را به رسمیت بشناسد، و سال 1971 طول کشید تا جمهوری خلق چین توسط کشورهای غربی به رسمیت شناخته شود.

نکته مهم دیگر این است که آیا به رسمیت شناختن کشوری، یک قرارداد یک جانبه است یا یک قرارداد خصوصی؟ بر سر این موضوع نیز اختلاف نظر وجود دارد. تنها در صورتی می توان آن را یک توافق یکجانبه تلقی کرد که یک دولت واحد به طور یکجانبه تشکیل جدید را به رسمیت بشناسد. در غیر این صورت، به رسمیت شناختن می تواند به عنوان یک قرارداد خصوصی دیده شود، زیرا شامل روابط متقابل است. حقوق بین الملل محدودیت های خاصی را برای به رسمیت شناختن دولت ها ایجاد کرده است. حقوق بین الملل تشکیل واحدهای مختلف را با نقض حاکمیت کشورها، ظهور دولت های جدید و حمایت از جنبش های جدایی طلب ممنوع می کند. از سوی دیگر، اصل تعیین سرنوشت به این معناست که جامعه هر کشوری نظم قانون اساسی خود را ایجاد می کند، مرزهای خود را تعیین می کند و با اراده آزاد خود در مورد اداره خود تصمیم می گیرد. مشکلات در شناخت یک موجودیت جدید به عنوان یک دولت منجر به رسمیت شناخته شدن تدریجی دولت های موجود میشود. در عمل مشاهده شده است که دولت ها را می توان به صورت “دوفاکتو” (De Facto) و یا “دوژره”(ِDe Jure) شناخت. تفاوت بین این دو مفهوم مربوط به وضعیت فعلی دولت شناخته شده است. به رسمیت شناختن دوفاکتو نشان می دهد که یک دولت موجود در به رسمیت شناختن یک دولت تازه تشکیل شده تردیدهایی دارد و بنابراین مایل است وارد روابط حقوقی و سیاسی محدودی شود. در مفهوم دوژره، که اصطلاح حقوق بین المللی است، ثابت می کند که کشورها با تکیه بر “قانونی” و یا بطور “قانونی” کشوری را به رسمیت می شناسند. به عبارتی رسمیت قانونی وجود دارد و تداوم پذیر بوده می باشد و به رسمیت شناخته شدن از سوی سازمان ملل و یا با تکیه بر اصول مثبوت در منشور سازمان ملل کشوری از سوی دولتها به رسمیت شناخته میشود.

حال با این تعریف نتیجه چه خواهد شد؟

قبرس شمالی سه معیار اساسی برای یک دولت بودن، یعنی داشتن سرزمینی با مرزهای مشخص، ایجاد اقتدار دولتی در قلمرو زمین و داشتن یک جامعه انسانی خاص را ارائه می کند. ترک‌های قبرس سرنوشت خود را تعیین می‌کنند و در چارچوب اصل تعیین سرنوشت خود بر خود حکومت می‌کنند. ترک‌های قبرسی که به موقع از حق حیات محروم و توسط یونانی‌ها به ظلم محکوم شده بودند، استقلال خود را نه به دلیل نگرانی‌های سیاسی، بلکه برای بقا اعلام کردند. از این رو خاستگاه استقلال قبرس شمالی را نباید در زمره اقدامات تجزیه طلبانه دید. قبرس شمالی هم اینک همه شرایط را برای استقلال دارد. اما به دلایل سیاسی توسط دولت های موجود به رسمیت شناخته نمی شود. به رسمیت شناختن در حقوق بین الملل سندی است مبنی بر اینکه یک دولت موجود، یک دولت، رویداد، وضعیت، اتحادیه تازه تشکیل شده را از طرف خود قانونی می پذیرد و از سوی روابط بین المللی تضمین می شود. قبرس شمالی به دلیل اینکه از سوی دولت ترکیه اشغال شده و یا اعلام استقلالش بر خلاف توافق نامه های بین المللی است، به رسمیت شناخته نمی شود.، ولی اراده مردم و گام برای اجرای رفراندوم عمومی در راستای استقلال طلبی و مطرح شدن نام قبرس شمالی در پلتفرمهای سیاسی در سطح بین الملل موجب خواهد شد که این سرزمین بهشت گونه به آنچه لایقش است برسد. این واقعیت که جمهوری ترک قبرس شمالی در عرصه بین المللی به رسمیت شناخته نمی شود به معنای عدم وجود این کشور نیست. حداقل عضویت در بین کنفرانس کشورهای اسلامی و سازمان جامعه ترک و آغاز پروازهای مستقیم خواهد توانست این کشور را به جلو ببرد. دولت ترکیه مصمم در این راستا رایزنیهای لازم و منتج به نتیجه مطلوب را انجام میدهد و به زودی شاهد تحولات مثبت خواهیم شد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.