مفهوم جامعه مدنی تیغ دو لبه تیز

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

منطقه ای که منافع اصلی بسیاری از قدرت های جهانی در آن به تقاطع جدی و به هم نزدیکی می رساند، خاورمیانه و شمال آفریقاست ولی خاورمیانه کانون مبارزات قدرت های بین المللی و منطقه ای بوده و هست. در دهه های گذشته تأثیرات انباشته شده از شکل گیری نظام جمهوری اسلامی در ایران گرفته تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اشغال افغانستان، جنگ هشت ساله میان ایران و عراق، جنگ خلیج فارس تا شرایط کنونی این منطقه که روسیه سعی دارد به قدرت گذشته اش برگردد؛ چین در صدد شکل دهی کمربند و جاده چین بوده؛ همه و همه در یک کلام باعث شده است که منطقه خاورمیانه به میدانی پر از بحران تبدیل شود و چشم انداز چندان خوش بینانه ای از آینده حیات اجتماعی- سیاسی در کشورهای منطقه خاورمیانه دیده نشود.

رقابت های منطقه ای میان قدرتهای برتر جهان شرایطی را پدید آورده که حق خواهی مردم مظلوم این منطقه از چهان در رسیدن به دموکراسی و برخورداری از موهبات جامعه مدنی به چالشی جدی بدل شود. از بهار عربی گرفته تا جنبش های آزادیخواهانه و حق طلب جوامع مختلف در منطقه برای رسیدن به جامعه مدنی به دلیل مجموعه ای از اهداف قدرت های بزرگ در خاورمیانه به نقطه کوری رسیده اند. در واقع دینامیک برخورداری از جامعه مدنی برای جوامع خاورمیانه وجود دارد ولی شبکه پیچیده ای از رقابت چند قطبی منجر به بحران های جدی در لیبی، سوریه، یمن و حتی ایران شده است که اکنون خاستگاه اصلی جامعه ایرانی نیز در بیان اعتراضات به تعبیری به شکل و نمادی از اغتشاش معنا یافته است. طبیعی است که دامنه حرکات حق خواهی و دادخواهی مردم از نظام جمهوری اسلامی با دخالت و دسیسه گری ابزارهای رسانه ای و تبلیغی غرب منجر به آن شده است که نه صدای حق طلبان به درستی به گوش مسئولان برسد و نه برخی از مسئولان توانسته اند با آرامش و درایت لازم به کنه و عمق مسئله پی ببرند. در این میان به قول ضرب المثلی “تر هم به پای خشک سوخته شده است!”

نتیجه اینکه، با گذشت چندین ماه از آغاز اعتراضات مردمی که بنابه عللی بعضاً در مسیر نامعقولی هدایت شده و ادامه داشته است، منجر به آن شده است که اکنون باز همان رقابت های بین دول قدرتمند، مبارزه جامعه مدنی را دچار تعلل و شکست سازد و بهانه ای شده است که اولویت های ژئوپلتیکی از این مسیر میان قدرت های جهانی بیش از پیش پررنگ تر شود. به طوری که، اجماع در حال شکل گیری علیه ایران، جسارت یافتن کشورهای اروپایی و ایالات متحده در اعمال فشارهای سیاسی در کنار تحریم های اقتصادی به شرایطی هدایت شود که آرزوی داشتن جامعه مدنی در جامعه ایران به تیغ دو لبه تیزی بدل شود که هم انصراف از خواسته ها به زیان جامعه ایرانی تمام شود و هم اینکه ادامه دادن آن برای رسیدن به جامعه مدنی برایش خسارات زیادی در بر داشته باشد. یعنی در هر دو حالت قربانی اصلی، جامعه ایرانی است!

در این بین آنچه عاید دیگران میشود اینکه، اکنون جسارت و شجاعت تغییر نام “خلیج فارس” را به “خلیج عربی” به صورت آشکار پیدا کنند. کشورهای عربی متحد القول در باز پس گیری جزایر سه گانه به همدیگر چراغ سبز همکاری نشان دهند. کشورهای همسایه به راحتی حق آبه ایران را در شرق و غرب نادیده بگیرند. چون شرایط در سطح بین المللی به وضعیتی رسیده است که هر کسی از راه می رسد، میخواهد به نحوی از آب گل آلود ماهی بگیرد و مطمئن است که ایران به سرعت به سمت انزوای سیاسی در صحنه بین المللی رانده می شود. این حقیقت تلخ را نباید از ذهن دور داشته باشیم!

بدیهی است که با بروز انقلاب اسلامی در ایران و تلاش سیاسی در صدور انقلاب از سال 1358 به بعد، باعث شده است که ایران به یکی از برجسته ترین نمونه از دولت هایی تبدیل شود که بازیگران غیر دولتی نقش عمده ای در اهداف سیاسی بازیگران دولتی دارد. یعنی حضور مردم در کف خیابانها در حمایت از نظام جمهوری اسلامی همیشه نکته اتکای نظام جمهوری اسلامی به مشروعیت خود و حق خواهی و قدرت طلبی بوده و در مقابل آن، اتحادهای شکل گرفته در کوتاه و میان مدت برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی در بین قدرتهای جهانی از جمله نکته اشتراک عقیده و اراده سیاسی بوده است.

در این میان صد تأسف که ادامه دار بودن بحران و مبارزه ژئوپلتیکی میان ایران با قدرت های بزرگ باعث شده است که جامعه ایرانی از نظر رفاه و آسایش به درجات خیلی پایینی تنزل کند و هر روز که می گذرد چرخ زندگی و معیشتی مردم دچار گره های کوری بشود. در این میان، ریزش جامعه نخبگان، مهاجرت بی حد و حصر، فرار سرمایه ها از کشور، ناتوانی و فرسوده شدن زیر ساخت های صنعتی و فنی در اغلب بخش های تولیدی و تجاری منجر به فرسایش سریع شده است. جامعه ایرانی با برخورداری از نسل جوان که نیاز به امید و آینده نگری و برنامه ریزی برحق برای استفاده از حقوق اولیه زندگی اعم از کار، شایستگی در صنف خود، داشتن خانواده و بهره وری از نیازهای اولیه زندگی را دارد، در کنار اهمال کاریها از سوی برخی از مسئولان کشور به نقطه ای از ناامیدی رسیده اند که ذهن و فکر خود سیاسی و ایمانی را از منابعی تأمین می کنند که در نگاه دولتمردان، رسانه های معاند و کشورهای متخاصم از آنها یاد میشود.

فراموش نشود که دلالان این شرایط تبعیدیهای سیاسی، رانده شدگان از قطار سیاست، خود باختگان فکری و دیدگاهی هستند که فقط نام و یاد افراد خواهان جامعه مدنی را بسان بر نیزه کردن قرآن علم کرده و سعی دارند، تب و التهاب را از بین نبرند. کشته شدگان در کف خیابان و یا محکوم شدگان مغفول در جریان اعتراضات برایشان به راستی اهمیتی ندارد. بلکه دلال صفتانه از آنها برای ملتهب ساختن جامعه استفاده می کند و موتور محرک فشار سیاسی- اقتصادی قدرتهای جهانی را سریعتر می سازند. در این میان چه بسا، مسئولانی که بدون پردازش شرایط از نگاه جامعه شناسانه، کاوشگرانه، روان شناسانه و حتی کارشناسانه چنان خاستگاه مردم در رسیدن به جامعه مدنی را به پرتگاه می کشانند که دود آتش برافروخته شان پیش از هر کسی به چشم خودشان می رود و هیزم بر تنوره داغ قدرت های جهانی و دلالان سیاسی می افزایند.

نتیجه اینکه، حال که کشورهای اروپایی سعی دارند اجماع جهانی را با غیر مشروع سازی نظام ایران در اذهان بین المللی شکل دهند؛ برجام را مرده تلقی کرده و در صدد اجرای پلن بی هستند. در حالی که به بهانه همکاری ایران با روسیه در بخش نظامی سعی دارند بحث قطع نامه 2231 را به روی میز بیاورند؛ در حالی تلاششان بر این است که ایران را بر اساس منشور 7 سازمان ملل بار دیگر به عنوان کشوری مخل امنیت بین المللی تلقی کنند، شایسته است بار دیگر نگاهی جدی و دور اندیشانه به شرایط کنونی داشته باشیم. این نگاه هم از سوی مسئولان امری الزامی است و هم از سوی مردم بازبینی و درکی اجتناب ناپذیر است. یقین بدانیم که شرایط کنونی هیچ به نفع کسی نخواهد بود. هدف مقدس برخورداری از جامعه مدنی نیز به مانند تیغ دو لبه تیز تنها و فقط جامعه ایرانی را خواهد برید. نظام موفق سیاسی آن نظامی است که درک مشترکی با جامعه داشته باشد و کشور را از لبه پرتگاه سقوط با پشتوانه ملی رهایی دهد.

از ما گفتن بود و بس!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.