رابطه ناامیدی و کاهش حس ملی با بحران های اقتصادی و سیاسی

عصرآزادی آنلاینقدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

این هفته در میزگرد تخصصی به همراه کارشناسان در رابطه با “بحران مهاجرت” شرکت کرده بودم. در این پانل علمی- پژوهشی مسایلی در خصوص مهاجرت و تبعاتی که برای کشور و حتی خود افراد می تواند داشته باشد، بحث های بسیار ارزشمندی از سوی شرکت کنندگان ارائه شد و یکی از آنها رابطه ناامیدی با کاهش حس ملی و عدم احساس مسئولیت بود. به راستی تا به امروز از خود پرسیده ایم که چنین واکنش های رفتاری غیر قابل انتظار زاییده چه بحران هایی است؟ طبیعتاً همه یکصدا خواهیم گفت که بحران های اقتصادی و سیاسی در کشور در نوع خود سهم عمده ای در از بین بردن حس ملی و بی قیدی در برابر مسئولیت های فردی و اجتماعی و بیش از همه ناامیدی جمعی دارد.

در نوشتار این هفته مایل هستم در این رابطه با شما درد دل کنم. دردی که یکایک افراد جامعه اعم از خرد و کلان- مسئول و غیر مسئول- را به خود مشغول می دارد.

در تاریخ اجتماعی و پژوهشهای علمی در شاخه روان شناسی اجتماعی ثابت شده است که دو گرایش جمعیتی به ظاهر مرتبط با یکدیگر هستند. الف) رکود درآمد و کاهش توانایی معیشتی با افزایش مرگ و میر (ناشی از خودکشی، مسمومیت دارویی، نزاع های جمعی و فردی و بیماری ناشی از اعتیاد به الکل و مواد مخدر)، ب) تأثیر عوامل استرس‌زای مالی، سیاسی، امنیتی با افزایش دلمردگی و ناامیدی.

“ناامیدی” که از نظر مفهومی تعریف و ارزیابی شده، به طور گسترده به عنوان احساسی است که بر کل بخش‌های یک جمعیت در واکنش به شرایط تیره و تاریک ناشی از یک سری عوامل مؤثر در جامعه مفهوم‌سازی می‌کند. تا به امروز، ناامیدی در درجه اول به عنوان جزئی از ساختارهای بالینی مورد مطالعه قرار گرفته است که به دلایل ناهمگن ایجاد می شود. ناامیدی یکی از علائم اصلی افسردگی است که در تشخیص بالینی به وجود علائم یا اختلالات اضافی و جنبی اشاره می کند و می تواند نتیجه علل داخلی و خارجی باشد. ناامیدی بسترساز چندین علت وقوع مرگ، فرار از مسئولیت ها و نادیده گرفتن ارزش های ملی- میهنی و حتی اعتقادی است. بازشناخت قضیه در سطح فردی ما را با معضل ناامیدی اجتماعی روبرو می سازد که شامل حوزه های شناختی، عاطفی، رفتاری و زیستی است. ناامیدی همچنین می تواند در روابط اجتماعی، شبکه ها، نهادها و جوامع نفوذ کند.

جامعه شناسان بر این باور هستند که در طول دهه ها تجربه و بررسی مشخص شده است که در سطح جمعیت کشور، افزایش ناامیدی با کاهش اقتصادی همراه با کاهش درآمد خانواده‌ها و نرخ ازدواج، عدم تمایل به ازدواج (تأهل خود مسئولیت را افزایش داده و میدان عمل و تعهد است.)، کاهش جمعیت و پیر شدن جامعه، کنار کشیدن نیروی کار و سرمایه دار، تعداد بیکاران و به ویژه تحصبل کرده هایی که قادر به یافتن شغلی نیستند و افول جامعه همراه شده است. هر اندازه عوامل یاد شده بسان تهدیدی، روح امیدواری را در جمعیت به ویژه نسل جوان از بین ببرد به همان اندازه ناامیدی در جامعه افزایش یافته، بحران های اجتماعی- سیاسی- امنیتی زیادی را پیش پای جامعه می گذارد. از نمونه این بحران ها میتوان به مهاجرت های غیر عقلانی و ریسک آمیز، عدم احساس تعهد و نزدیکی به ارزش های اخلاقی، اعتقادی و ملی در افراد، نزاع های فردی و گروهی، افزایش جرم و جنایت، مستعد شدن افراد به حضور در اعتراضات و جنبش ها برای خالی کردن حس کینه و نفرت و انتقام، باور کردن شایعات و القائات غیر خودی و اهمیت دادن به نکته نظرات آنها بدون توجه به درستی منبع خبر و مانند اینها می توان نام برد.

البته دامنه های ناامیدی فردی که ناشی از شرایط اجتماعی و سیاسی است، غالباً جنبه عاطفی، جنبه افکاری با تنزیل هذلولی که فرد حس میکند هیچ ارزشی در جامعه ندارد، جنبه رفتاری (مانند: انتقام، خود کم ارزشی، فرار از مسئولیت و کشور، تخریب اموال)، ناامیدی بیولوژیکی و فیزیولوژیکی دارد.

ذکر این نکته اهمیت دارد که در شرایط کنونی کشور، اطراف ما پر شده از خصومت های متعدد که نیاز به بررسی علیحده دارد. اما در میان اینها، مهمترین عاملی که بر تشدید ناامیدی مردم تأثیر می گذارد و زیان های جبران ناپذیری را به جامعه کنونی و آینده خواهد گذاشت و با دست خود آیندگان را نیز محکوم به بدبختی می کنیم، تأثیرات شبکه های مجازی و بازیگران آنها در نقش منتقدین، مصلحین، مشفقین، مشوقین و … ظاهر می شوند.

بیایید کمی به دور از حب و بغض و جبهه گیری این موضوع را با خود در میان بگذاریم که به راستی آنهایی که در فضای مجازی و یا رسانه ها دست به اشاعه و نشر یک سری مطالب می کنند، ما در مقابل تا چه میزانی سواد رسانه ای داریم تا صحت و سقم آنها را تشخیص دهیم؟ هر روز از طریق واتس آپ، تلگرام، اینستاگرام تحت بمباران اطلاعاتی هستیم. حتی یک تصویر (ولو تغییر یافته و یا مطلب و پاراگرافی ولو تقیطع شده) چنان ما را تحت تأثیر می گذارد که بلافاصله بدون بررسی واقعی بودن آنها و یا پی بردن به منبع خبر و یا بررسی در اسناد تاریخی، سریعاً بازنشر می کنیم. این عمل در نوع خود بسان بهمن روز به افزایش سرازیر شده از کوه است که هر چه بیشتر پایین می آید به همان میزان نابودی به وجود می آورد. فقط خواهشاً این نکته را در نظر داشته باشید که “ماهیت اجتماعی رسانه ها” تبلیغ است؛ ولو تبلیغ منفی و یا مثبت!

شبکه های اجتماعی مجموعه‌ای محدود از بازیگران اجتماعی مرتبط هستند ولی باز نشر کنندگان اخبار درست یا منفی در واقع بازیگران و واحدهای به ظاهر کوچک ولی تأثیر گذار بسیار بزرگی هستند که می توانند اهداف ناامید کنندگان را فراهم سازند.

من نمی گویم که کشورمان گل و گلستان است و همه چیز را باید با خوش بینی ارزیابی کرد. وقتی کابل برق، فشنگی لوله گاز، درب دریچه فاضلاب، گل های پارک ها و گلستان ها، تابلوهای آلومینیومی سر قبور، تابلوهای راهنمایی در جاده ها و … دزدیده می شود، امری ساده نیست. باید دلایل آن را با طمأنینه بررسی کرد و این یادداشت را چندبار از اول تا آخر خواند تا راه چاره پیدا شود.

وقتی عده ای فرار را بر قرار ترجیح می دهند، شایسته نیست برای پاک کردن صورت مسأله بگوییم، مهاجران افراد خبره، کاردان، سرمایه دار، هنرمند و ورزشکار و نخبه نیستند بلکه لمپنهایی هستند که دنبال پناهندگی سیاسی هستند!

راه چاره چیست؟ به نظر می رسد تمرکز جدید بر مفهوم‌سازی و شناخت دلایل و میزان ناامیدی در کشور منجر به یافته‌های جدیدی از روابط پیچیده‌ای می‌شود که برای بهبود شرایط کشور و هدفمند سازی سیاست های لازم مفید خواهد بود. این کار از من نوعی بر نمی آید بلکه از دولت ساخته است که صاحبان اندیشه و سرآمدان در این زمینه را بدون الک کردن خودی و بیگانه دور هم جمع کند و گزارش نهایی را بطلبد. طبیعی است که در سایه این گزارش استراتژی‌های محافظت از مردم در برابر ناامیدی و کاهش آن می‌تواند درک نوین افراد از کشور و حضور در انواع فعالیت‌ها و ساختارهای اجتماعی را به همراه داشته باشد. در نتیجه حس تعلق، مسئولیت پذیری، معنا و امید تقویت میشود. استراتژی های بیشتر در سطح کلان مانند مکمل های درآمدی، رفع تورم، تقویت شبکه های ایمنی اجتماعی ما را در عبور از این بحران یاری می رساند.

سخن آخر اینکه، سرزمینمان به راستی تا حدودی آرامش و سلامتی خود را از دست داده و برای یک بار هم شده بیاییم همگی کلاهمان را قاضی کنیم و ببینیم در کجا مسیر را به خطا رفته ایم؟ اگر شرایط بدین منوال بگذرد و به جای حل مشکلات مهم کشوری و تثبیت شرایط آرامش و سکون روحی و فیزیکی به ملت و کشور، به روزمره گی سیاسی بیفتیم، چه عقوبتی دامان ما را خواهد گرفت؟

به امید ایرانی آباد و مقتدر و ایرانی شاد و سرفراز!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.