نگاهی بر حضور فرزند امام علی (ع) در منطقه آذربایجانِ ایران؛

از زره جناب تا زینجنابِ تبریز

عصرآزادی/ محمد اعتماد خلجانی/ محقق و پژوهشگر
کوه سهند آذربایجان در طول تاریخ آبستن حوادث پنهان و پیدای بسیاری است به طوری که صدها شهر و روستا در دامنه این کوه پدید آمده و تمدن های بسیاری از ماد تا ماننا، صفحاتی از تاریخ را بر روی این کوه سر به فلک کشیده رقم زده اند.
یکی از مناطق خوش آب و هوا بر دامنه این کوه، روستایی است با نام “زِنجناب” که در زبان شفاهی و گفتار محاوره ای تورکی، به صورت زینجانا و یا زینجناب اَدا می گردد.
این روستا در استان آذربایجان شرقی، بخش مرکزی تبریز، دهستان سردصحرا و در یکی شیارهای کوه آتشفشانی سهند واقع گردیده است که در حال حاضر جمعیتی حدوداً دو هزار و ۲۰۰ نفر را در بر دارد.
علاوه بر محصولات دامی همچون پنیر و محصولات باغی مانند گردو، گل محمدی و تولید فرش های ریزبافت و رصد خانه خواجه نصیرالدین طوسی، یکی از جاذبه های مهم این روستا، مسجدی با نام “محمد حنفیه” است که سابقاً با ستون های سنگی و با مصالح کاه گِلی در طول زمان، خود را از گزند حوادث روزگار حفظ نموده بود که در سال ۱۳۸۸ خورشیدی با حفظ ستون های سنگی و با معماری سبک اسلامی تجدید بنا و در سال ۱۳۹۹ به عنوان اثر ملی کشور ثبت گردید.
نکته جالب توجه اینکه، به غیر از ستون های سنگی، از جاذبه های دیگر این مسجد وجود منبر سنگی در داخل آن با نقوش خط عربی است که در نوع خود بی نظیر می باشد.
اما هدف از ارائه تحقیق فوق، رمزگشایی از معنی و مفهوم نام این روستاست که با نام محمد حنفیه به عنوان یکی از فرزندان امام علی (ع) گره خورده است…
واژه ها و کلمات در هر زبانی در طول حیات خود و یا با وارد شدن به زبان دیگر دچار تغییرات جزئی و یا کلی می گردند که در این فرصت کوتاه مجال پرداختن به این موضوع ممکن نمی باشد اما فقط به این نکته بسنده می شود که کلمه “زینجناب” نیز در طول زمان دچار پاره ای تݝییرات گردیده است!
با توجه به وجود اماکن مذهبی متعددی همچون مساجد و زیارتگاه ها در کشور به نام آن حضرت، دلیل حضور ایشان در ایران جز به واسطه جنگ اعراب مسلمان با حکومت ساسانی نمی توانست باشد اما نکته قابل توجه، تاریخ ولادت اوست که مشهور به ۱۶ هجری است، در حالی که فتح منطقه آذربایجان به سال ۲۲ هجری صورت گرفته و کودکی به این سن و سال، توان و قدرت حضور در جبهه جنگ را نمی توانست داشته باشد.
اما محمد حشری در کتاب روضه اطهار بارها و بارها از رشادت های محمد حنفیه در منطقه آذربایجان سخن به میان آورده و در این باب و نیز سایر موضوعات، مستندات خود را از کتابی تحت عنوان “تاریخ فتح آذربایجان” نقل می نماید که متاسفانه در حال حاضر نسخه ای از آن کتاب در دسترس نیست.
مُلا محمدامین حشری در این کتاب از حمله اعراب در دو دفعه به صورت مرتبه اول و مرتبه ثانی سخن به میان آورده و نام محمد حنفیه در جای جای این کتاب و بنا بر اتفاقاتی بارها به میان آمده است.
واقعیت این است که اصولاً ناحیه آذربایجان با صلح به دست اعراب مسلمان افتاده و جنگ به معنای واقعی در این منطقه جغرافیایی صورت نگرفته است مگر غیر از درگیری های کوتاه مدت که نمی توان نام جنگ را بر آنها نهاد.

بنا بر روایتی که احتمالاً چندی پس از فتح آذربایجان بوده است برای دفع یکی از همین ناآرامی ها و درگیری ها، لشگری به فرمانروایی اسامه بن فرقد و به پرچمداری محمدبن عمر و محمد حنفیه به سوی آذربایجان در حوالی کوه سهند روانه گردیده و وجود مزارهایی در دامنه کوه سهند از آن جمله مزار ابودجانه انصاری در روستای خلجان، مزار قیس در شهر سردرود و نیز مزار اسامه بن فرقد در روستای عنصرود و نهایتاً مسجدی به نام مسجد حنفیه در روستای زینجناب و کوجووار، همگی گواه وجود درگیری هایی در این مناطق چسبیده و نزدیک به هم است که در کتابی به قلم همین نویسنده در فرصتی دیگر به این ماجرا پرداخت خواهد گردید.
اما نقل ماجرایی از محمد حنفیه در کتاب الکامل به قلم ابوالعباس محمدبن یزید، معروف به مبرد نحوی متوفی ۲۸۵ قمری که یکی از چهار کتاب تاریخ ادبیات عرب به شمار می رود و حاکی از اهمیت و جایگاه این کتاب است و با قرار دادن این ماجرا با روستای زینجناب و مسجد محمدحنفیه در کنار هم، استدلالی از نام این روستا به ذهن نگارنده متبادر گردید که به احتمال بسیار بالا به درستی آن اطمینان داشته و در فرصتی مناسب، نقد و بررسی آن از سوی صاحب نظران و متخصصین امر می تواند راهنمای اینجانب در نظریه مطرح شده باشد.
شرح ماجرا بدین صورت است که محمدجعفر طبسی در کتاب “با کاروان حسینی” با استناد از کتاب “الکامل” مبرد نحوی، داستان محمد حنفيه و پاره کردن زره توسط ایشان را نقل کرده و مى‌ گويد: …عبدالله زبير نسبت به پسر حنفيه و خاندانش كينه داشت و درباره زورمندى او رشک مى‌ ورزيد.،گويند روزى على (ع) زره بلندى را داد و فرمود كه اين اندازه از آن كوتاه شود، محمد حنفيه آن زره را گرفت و با دست، زيادى آن را از جايى كه پدرش تعيين كرده بود، پاره كرد! هرگاه اين داستان نزد ابن‌ زبير نقل مى‌ شد خشمگين مى‌ گرديد و حالت رعشه به او دست مى‌ داد!
در کتاب تاریخ اولاد اطهار به قلم محمدرضا طباطبایی، همان ماجرا با حفظ مضمون اصلی ولی با اضافاتی بدین نحو بیان می شود: طباطبایی گوید که جمیع فتوحات لشگر اسلام، جناب محمد حنفیه بوده و تا این عصر آثار آن بزرگوار در حوالی دارالسلطنه تبریز در قریه زینجناب و قریه لیقوان و قریه شادآباد و قریه نهند و قریه اسکندان و اطراف کوه سهند و غیرها موجود است و در میان مردم این بلاد معروف و مشهور و نقل شده که قوت بازوی آن حضرت به مرتبه ای بوده که جهت آن حضرت درعی و زرهی آورده بودند، آن حضرت فرمود که این زره بلند است، در هنگام محاربه و مبارزت، مردان را از شجاعت و جلادت باز می دارد، در خدمت پدر بزرگوار شاه ولایت امیرالمومنین (ع) و در حضور جمعی از منافقین و معاندین به دو زانو درآمده و دامن زره را چنان قوت داد که به زور بازوی مبارک آن حضرت، همه اطراف دامن زره پاره شد و دست مبارکش مجروح شد.
حضرت شاه مردان و ولی الرحمن علیه صلوات الله الملک المنان فرمودند که ای فرزند ارجمندم، اگر این کار را در حضور این جماعت منافقین نمی کردی این چشم زخم به تو نمی رسید زیرا چنین واقع شد بدانکه جراحت دست تو بح و دفع نخواهد شد، گویند تا آن جناب در حیات بود دست مبارکش مجروح بود و با این سبب از واقعه هایله کربلای معلی بازمانده بود و البته همین ماجرا در کتاب تاریخ حشری نیز بازگویی گردیده است.
همانطور که بیان گردید شرح دلاوری و قدرت بازوی محمد حنفیه در چندین کتاب سینه به سینه و مکتوب به نسل کنونی رسیده و شرح ماجرای زره پاره کردن محمد حنفیه، تبدیل به نماد قدرت و شجاعت ایشان در میان اعراب شده بود اما دلیل بیان این روایت و ارتباط آن با روستای زینجناب چیست که به طور یقین اذهان تیزهوش تا حال به ارتباط معنی ومفهومی آن پی برده است.

این روستا به دو صورت زینجانا، زِنجناب یا زینجناب تلفظ می گردد که البته واژه زینجناب از زبان شفاهی و محاوره ای وارد بخش نوشتاری شده و اصل کلمه نوشتاری، همان واژه زِنجناب است که این نام از دو کلمه “زِن یا زین” به علاوه “جناب” تشکیل شده است که همانا زِنجناب یا زینجناب می باشد.
واژه جناب به صورت آقا و سرور معنی شده و اکثراً برای انسان هایی که دارای مقام و منزلت بالایی بوده باشند در مقام خطاب به کار برده می شود مخصوصاً در اوایل ورود اسلام به مناطق تورک نشین، لذا در زبان تورکی، این کلمه برای انسان هایی که مقام مذهبی و عرفانی بالایی داشتند تاکیداً به کار رفته است.
بعد از بیان معنای جناب، حالا در این بخش که شالوده و اساس مبحث فوق را تشکیل می دهد به بررسی کلمه “زین” یا “زِن” که در پیشوند کلمه جناب جای گرفته است می پردازیم؛ هرچند “زِن” یا “زین” کلماتی معنادار هستند اما در موضوع فوق، هیچ مناسبت معنایی و یا پشتوانه تاریخی، از کنار هم قرار گرفتن این دو کلمه با واژه “جناب” دیده نمی شود.
به بیان دیگر هیچ سند و مدرک مستند و معتبر دیگری در کتب تاریخی در باب زندگانی و احوالات محمد حنفیه و یا در تاریخ و پیشینه روستای زینجناب، مبنی بر ارتباط معنی دار کلمات زِن یا زَن یا زین در کنار کلمه جناب وجود ندارد تا نظریه خود در مورد نامی که نام واقعی روستای زینجناب ارائه گردیده را رد نماید.
نتیجه گیری اینکه، با توجه به برداشت ما از بحث و با استناد به ماجرای پاره کردن زره توسط محمد حنفیه و وجود اماکن مذهبی در جای جای منطقه آذربایجان و مسجد‌ی به نام ایشان در روستای زینجناب و جایگاه ویژه آن حضرت در این روستا، نام اصلی این روستا به احتمال بسیار زیاد “زره جناب” است که با گذشت زمان دچار تغییرات آوایی شده و از “زِره جناب” رفته رفته به صورت “زِه جناب” و این نام نیز به “زیهجناب” و نهایتاً “زینجناب” تغییر نام پیدا کرده است که این تغییرات آوایی در علم زبان شناسی تغییراتی کاملاً عادی و رایج می باشد.
روستایی که هم نام و هم آثار باستانی و مذهبی آن تا این حد متاثر از نام یک شخصیت گردیده باشد اگر روزی نسخه های خطی تاریخ آذربایجان در دسترس اینجانب قرار گیرد با توجه به ارتباط معنایی روستا با جناب محمد حنفیه و نیز وجود مسجدی با نام ایشان آن هم با آن آثار هنری در داخل بنا همچون ستون های سنگی و منبرسنگی، نه تنها حضور فیزیکی محمد حنفیه را می توان مستنداً اثبات نمود که حتی شاید توان آشکار نمودن حقایق دیگری از تاریخ آذربایجان نیز مقدور گردد.
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.