قطعه ناقص در پازل توسعه یافتگی کشور

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

در طول سال های گذشته تمامی دولت های روی کار آمده تلاش کرده اند که در زمینه توسعه یافتگی کشور گام بردارند و حتی در این باب طرح های پنج ساله ای هم در نظر  گرفته شده که لوایح آن در طول سال های گذشته تصویب و باز سعی در اجرایی کردن آنها به انجام رسیده است. در حالی که به برنامه هفتم توسعه گام می گذاریم باز یک سری تصمیمات اتخاذ شده از سوی دولت و تصویب آن از طرف مجلس منجر به بروز تشویش افکارعمومی شده است که یکی از آنها موضوع بیمه بازنشستگی است که در روزهای اخیر ذهن همگان و به ویژه شاغلین را به خود مشغول داشته است.

حال فارغ از اینکه تصویب لایحه تغییر دوره بازنشستگی چه مزایا و معایبی دارد، لازم می بینم به اصول دوازده گانه توسعه در کشورها اشاره کنم تا همگی بدانیم که مسیر درستی را طی می کنیم یا طرح ها و تصمیمات بیش از شعار چیز دیگری نیست.

بر اساس ارزیابی صندوق بین المللی پول، تنها 32 کشور توسعه یافته در جهان وجود دارد و اکثریت قریب به اتفاق مردم، 6.6 میلیارد (83 درصد از جمعیت جهان) در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند. کشورهای در حال توسعه به عنوان کشورهای فقیرتر تعریف می شوند که متأسفانه ایران هم جزو این گروه از کشورهاست. این نوع کشورها اغلب با اقتصاد مبتنی بر کشاورزی، دامداری، صنایع مونتاژ و خام فروشی منابع ادامه حیات می دهند که به دنبال پیشرفته تر شدن اقتصادی و اجتماعی هستند. برخی دلایل و توجیهات متفاوتی را بیان می کنند که در بین این توجیهات می توان عدم مدیریت درست در کشور، فقدان دانش سیاسی و اقتصادی، وابستگی های سیاسی، حکومت های خودکامه و انحصار طلب و … را دید. طبیعتاً در میان این توجیهات دو فاکتور اصلی در بروز فقر و حرکت کند توسعه یافتگی دخیل هستند. اول: سوء مدیریت، دوم: حکومت های خودکامه و یا انحصار طلب.

ایران در شرایط کنونی که خود را به عنوان وزنه در معادلات اقتصاد سیاسی منطقه ای و جهانی می شمارد و در رقابت ها و چالش های مهم منطقه ای و فرا منطقه ای خود را عاملی در توازن قدرت می شمارد، بی تردید نیازمند توسعه است وگرنه ده ها سال بگذرد، باز اندر خم یک کوچه خواهد ماند. از این رو توجه به اصول دوازده گانه توسعه و درک آن از سوی همه مردم امری اجتناب ناپذیر می باشد.

  • اولین دلیلی که توسعه برای یک کشور مهم است این است که مردم را از فقر خارج می کند. بر اساس آمار موجود و منتشر شده از سوی صندوق بین المللی پول، 689 میلیون نفر در سراسر جهان در فقر شدید زندگی می کنند که با کمتر از 1.90 دلار در روز زندگی می کنند. طبیعتاً با توسعه کشورها، اقتصاد آنها رشد می کند و استانداردهای زندگی افزایش می یابد. این امر نرخ فقر را کاهش می دهد و به افراد بیشتری اجازه می دهد تا خود و خانواده هایشان را تامین کنند و با کرامت زندگی کنند. افرادی که در فقر زندگی می کنند اغلب فاقد سطح آموزش عالی، دسترسی به مراقبت های بهداشتی با کیفیت، تبعیض و عدم دسترسی به مسکن هستند. میلیون ها نفر در سراسر جهان در آنچه که به عنوان “تله فقر” شناخته می شود قادر به فرار از شرایط خود نیستند. توسعه برای یک کشور حیاتی است تا چرخه فقر را برای مردم خود بشکند و بخش بزرگی از جمعیت را از فقر خارج کند. ناگفته پیداست که با توسعه کشوری، زمینه برای توسعه جهانی نیز میسر می شود.

  • دلیل دوم که لزوم توسعه برای یک کشور، ارتقای سطح سلامت عمومی است. همان طور که یک کشور توسعه می یابد، سیستم مراقبت های بهداشتی آن بهتر می شود. در توسعه عمومی کشور، دولت با سرمایه گذاری در مراقبت های بهداشتی جامعه، بستر لازم برای امید به زندگی و حفظ نیروهای کارآمد انسانی جهت تولید و خدمات افزایش پیدا می کند. سلامت و فقر ارتباط نزدیکی با هم دارند. افرادی که از بیماری رنج می برند اغلب از نیروی کار حذف می شوند. کسانی که باید از بستگان بیمار مراقبت کنند نیز اغلب نمی توانند کار کنند. توسعه یک کشور به طوری که مراقبت های بهداشتی بتواند بهبود یابد، تاثیر قطعی بر کاهش فقر دارد. بدون توسعه بهداشتی، فراهم ساختن قوانین اجرایی برای استفاده از نیروی کار انسانی نمی تواند چاره ساز باشد. لذا افزایش دوره راندمان کاری و تغییر در سن بازنشستگی نه تنها کارساز نخواهد بود که به فقر هم خواهد افزود.

  • دلیل سوم در اجرای برنامه های توسعه یافتگی این است که افراد جامعه فرصت های اقتصادی بیشتری را حس و کسب کنند. هر چه یک کشور بیشتر توسعه یابد، شغل های بیشتری ایجاد می شود. در سایه چنین برنامه توسعه یافتگی، زمینه بیشتری برای مردم فراهم می شود که دسترسی به کیفیت تولید و خدمات، کار پایدار شده و بتوانند به نحوی نیازهای خود و خانواده هایشان را تأمین نمایند. فرصت های اقتصادی بهتر در کاهش خشونت و جرم و جنایت و همچنین کاهش احتمال درگیری ها امری اثبات شده است. شغل بهتر و بیشتر منجر به بهبود کیفیت زندگی مردم می شود. کسب و کار و تجارت بهبود می یابد. روابط تجاری گسترده تر می شود و در سایه واردات و صادرات به وقوع پیوسته، رابطه میان شرکت های بین المللی هم مقدور می شود. دولت باید این را بداند که همه می خواهند تمام توانایی های خود را بکار بگیرند تا نیازها و ایده های خودشان را محقق سازند. لذا بدون توجه به ایجاد توسعه کار و فرصت های شغلی، مهاجرت های ناخواسته ای انسانی و مادی رشد یافته و روز به روز مسیر سنگلاخ توسعه ناهموارتر می شود.

  • یکی دیگر از دلایل وعواملی که باید نظام سیاسی کشور بدان توجه نماید، توسعه سیستم آموزشی است. این توسعه از مسیر روشن بینی، مثبت نگری، اخلاق مداری، تأثیرگذاری بر ارکان ارزشی ملی و اعتقادی می گذرد. و گرنه تغییر سیستم آموزشی، تعویض محتوای کتاب های آموزشی، تأکید بر ارکان ایدئولوژیک بیشتر از هنجارهای رایج ملی- اعتقادی می تواند زمینه رکورد فکری و تک قطبی نگری را فراهم بیاورد. درک نیازهای جامعه منفرد در برابر جامعه جهانی و مسیر یابی و هدف گذاری در ارتباطات بین المللی باعث می شود که نسل جوان رابطه مدرکانه ای با جهان پیدا بکنند و آنچه را که فراگرفته اند برای کشور خود صرف کنند نه اینکه به عنوان استعدادهای درخشان راهی دیار غربت شده و تمام اندوخته های فکری خود را که با سرمایه ملی فراهم شده دو دستی تقدیم سایر کشورها کنند. هر کودک حق دسترسی به آموزش با کیفیت را دارد. کشورهای فقیرتر اغلب نیازهای آموزشی جوانان خود را براورده نمی کنند. جمعیت تحصیل کرده تر موقعیت اقتصادی یک کشور را بهبود می بخشد، زیرا مردم قادر به حرکت به مشاغل بسیار ماهر و ایجاد کسب و کارهای نوآورانه می شوند. جان کلام اینکه، با توسعه آموزشی، توسعه اقتصادی رخ می دهد و با توسعه اقتصادی، سطح رفاه افزایش می یابد.

  • اهمیت به سلامت جامعه و توجه به میزان مرگ و میر کودکان، یکی از شاخص های کلیدی رفاه یک کشور محسوب می گردد که این هم یکی دیگر از اصول الزامی توسعه یافتگی است. مرگ و میر کودکان (تعداد کودکانی که قبل از سن پنج سالگی می میرند.) این موضوع همیشه با توسعه یک کشور ارتباط تنگاتنک دارد. هر قدر فوت کودکان افزایش یابد، توسعه کشور کاهش می یابد. این به این دلیل است که توسعه اجازه می دهد تا برای بهبود مراقبت های بهداشتی، دسترسی بهتر به مراقبت های خاص مادران، تغذیه بهتر و بهبود بهداشت فراهم شود. زیرا چنین سطحی از توسعه باعث می شود که کودک در اوایل سال های زندگی شانس زنده ماندن بیشتری داشته باشد تا جامعه رو به کهولت سنی و پیر شدن پای نگذارد. جامعه جوان همیشه پویاست و می تواند راه درازی از حیات اجتماعی- سیاسی- اقتصادی- فرهنگی را تجربه کند. به همین خاطر است که توصیه می شود زاد و ولد بیشتر شود. اما بدون توسعه اقتصادی، آموزشی و فرصت های شغلی امکان ازدواج مقدور نیست و لذا زاد و ولد هم کاهش می یابد. اگر زایش انسانی افزایش هم داشته باشد ولی به سلامت کودکان اهمیتی داده نشود، باز چیزی تغییر نخواهد کرد.

  • در مباحث توسعه یافتگی، توجه به اخلاق مداری جامعه و توسعه فرهنگی – اخلاقی ملت هم اهمیت بسزایی دارد. در سایه اخلاق مداری و وجود انضباط لازم اجتماعی طبیعتاً سطح درگیری و خشونت کاهش می یابد. همان طور که وجود آمار بالای وقوع جرم و جنایت و خشونت موجب بروز درگیری ها و افزایش هزینه کنترل های اجتماعی مانند نیاز به پلیس زیاد و یا ادوات و ابزار و ماشین های بیشتری برای پلیس می شود، به همان میزان سطح فرهنگی- اجتماعی جامعه نیز مختل می شود. به مرور زمان هنجارشکنی به عنوان دفاع نفس معنا پیدا می کند. امنیت جامعه مختل شده و استاندارد زندگی از بین می رود. فرصت های اقتصادی و تجاری و امنیتی لطمه می خورد. ناگفته پیداست که شهروندان در کشورهای توسعه یافته سهم بیشتری در وضعیت دارند و کمتر احتمال دارد که علیه سیستم فعلی شورش کنند. کشورهای کمتر توسعه یافته شاهد اعتراضات خشونت آمیز، قیام، تلاش برای کودتا و گروه های مسلح هستند. عواملی مانند این می تواند باعث اختلال اقتصادی بیشتر و کاهش توسعه کشورها شود. مهم است که سطح اخلاق مداری ملت توسعه یابد و جامعه از نظر امنیتی با ثبات تر شود. این به نوبه خود سرمایه گذاری، اعتماد به نفس کسب و کار، تجارت و رفاه کلی یک کشور را افزایش می دهد.

  • یکی دیگر از دلایلی که توسعه برای کشورها را الزامی می سازد این است که نفوذ جهانی کشور در سطح بین المللی افزایش یابد. کشورهای ثروتمند قدرت بیشتری در جهان دارند. آنها نفوذ بیشتری در تصمیم گیری های لازم در مدیریت امور جهانی دارند. فرصت حضور بیشتری در دیپلماسی بین المللی پیدا کرده و اتحاد با سایر کشورها را آسان تر می کنند. شرایط کنونی قطر، عربستان سعودی، عمان در همسایگی کشورمان برهان و مثال بارزی است. لذا کاهش تنش با سایر کشورها، حضور در مجامع و مجالس و پروتکل های بین المللی خواهد توانست راه های توسعه دیگر فرآیندها را فراهم آورد. یک کشور در حال توسعه هر چقدر مقابل خواسته جامعه جهانی قرار بگیرد به همان میزان به انزوا کشانده می شود. توسعه یافتگی در زمینه نفوذ جهانی به معنای بهبود زیرساخت ها است.

  • درک درست از شرایط داخلی و بین المللی داشتن هم نوعی از اصول توسعه یافتگی است. کشورهایی که در حال توسعه هستند انعطاف پذیرتر هستند. یقیناً همه کشورها با چالش هایی روبرو هستند. بسیاری از آنها با بلایا، خشکسالی، خشک شدن تالاب ها و دریاچه ها و رودها و همچنین بحران و شرایط اضطراری انسانی مواجه هستند. چنین کشورهایی طبیعتاً آشفتگی سیاسی یا بحران اقتصادی را تجربه می کنند. کشورهای توسعه یافته بیشتر قادر به پاسخگویی به چالش ها هستند و سریع تر از بحران ها خلاص شده و از اثرات مخرب طولانی مدت رنج کمتری می برند. توانایی کشورهای توسعه یافته برای غلبه بر چالش ها و محدود کردن تأثیرات بلند مدت نشان می دهد که توسعه چقدر اهمیت دارد. غالباً کشورهای فقیرتر و کمتر توسعه یافته از سطح انعطاف پذیری کمتری برخوردار هستند. آنها اغلب برای غلبه بر بحران ها به کمک های خارجی تکیه می کنند. این می تواند در قالب کمک های بشردوستانه یا کمک های مالی باشد. همچنین می تواند در حمایت سیاسی یا نظامی باشد. وابستگی کشورهای کمتر توسعه یافته به کمک های خارجی آنها را آسیب پذیرتر می کند. همچنین توانایی لازم را برای مقابله با چالش ها در دراز مدت کاهش می دهد و مکانیسم هایی را برای مقابله با بحران های آتی ایجاد می کند.

  • لزوم توجه به توسعه یافتگی بر کاهش سطح نابرابری در جامعه یکی دیگر از اصول است. بی تردید تمام کشورهای در حال توسعه با سطح نابرابری در استفاده از امکانات برخوردارند. نابرابری معضل و مسئله مهمی در بر هم خوردن نظم اجتماعی، معاشرت صادقانه، اطاعت از قوانین و کنترل خشم و کدورت و همچنین اخلاق والاست. هر چقدر سطح نابراری در جامعه بیشتر شود، پارتی بازی، استفاده از نیروهای خودی ناکارآمد به جای افراد شاخص و کارآمد بیشتر می شود. رشوه و فساد اداری و سیاسی افزایش می یابد. قوانین زیادی حتی از سوی مجریان قانون زیر پا گذاشته می شود. این یک شکست اخلاقی برای جامعه محسوب می شود. توسعه یافتگی در از بین بردن نابرابری می تواند عدالت اجتماعی را فراهم ساخته و موجب تبلور استعدادها و شکوفایی اقتصادی شود.

  • توسعه یافتگی منجر به ارتقای سطح دفاعی کشور می شود. همه کشورها با تهدیدات خواسته و یا ناخواسته ای مواجه هستند و امکان بی ثبات کردن کشور از سوی دیگر کشورها همیشه ممکن است. در طول تاریخ شاهد بوده ایم که هر کشوری در زمینه توسعه دفاعی و نظامی خود ترقی داشته است، توانسته در برابر تهدیدات و حملات به راحتی از پس مخاطرات بر بیاید. همچنین داشتن توسعه دفاعی می تواند منابع لازم برای دفاع را داشته باشد و حتی نسبت به فروش و تجارت آن اقدام کرده و در راستای نیازمندی سایر کشورها به تجهیزات دفاعی، سال ها همان کشورها را در ردیف هم پیمانان و متحدان خود قرار دهد. کشورهای توسعه یافته می توانند ارتش های بزرگ تر و مجهزتری داشته باشند. آنها همچنین قادر به تشکیل اتحاد با دیگر کشورهای ثروتمند هستند و بهتر در سیستم اقتصادی جهانی ادغام می شوند. همه این عوامل حمله سایرین را سخت تر می کند و کشورهای دیگر را از دخالت در امور خود باز می دارد.

  • دلیل نهایی در توجه به توسعه یافتگی در کشور مربوط است به سطح کیفیت زندگی بهتر برای مردم. به عبارتی روشن تر، مردم در کشورهایی که توجه به توسعه یافتگی از سوی دولتشان مفتخر هستند، از زندگی طولانی تر و شادتری برخوردارند. همچنین به طور کلی از لحاظ اقتصادی مولدتر بوده و مشاغل بهتری دارند. دارای منازل و مساکن با کیفیت و بهتری هستند. از آموزش و مراقبت های بهداشتی بیشتر و بهتری برخوردارند. دسترسی به نیازهای اولیه زندگی و امتیازات مسلم را دارند. تفریحات و مسافرت های لازم را به دست می آورند. این عوامل موجب می شود. که استاندارد بهتر زندگی برای مردم فراهم شود. شهروندان کشورهای توسعه یافته پتانسیل زیادی در تحمل مشکلات داشته و خود را همگام با دولت بدانند و اقتصاد پویاتری در قالب فرد و جامعه حاکم است. کشورهای توسعه یافته دارای سطح رعایت دموکراسی بالایی هستند. گرچه در دنیا هیچ کشوری نیست که در اجرای دموکراسی ایده آل باشد ولی در کشورهای توسعه یافته مسلم ترین و برحق ترین اصول دموکراسی رعایت می شود. چون می دانند که هر قدر رعایت دموکراسی را بکنند به همان میزان از سطح کیفیت بهتری برخوردار خواهند بود.

نتیجه کلام اینکه، توسل جستن به قوانین خشک در هر کشوری نه تنها راه توسعه و دوستی بین دولت و ملت را فراهم نمی کند، بلکه آنها را در دو جبهه با دو نگرش متفاوت قرار می دهد و درک همدیگر را مشکل می سازد. به همین دلیل است که توسعه یافتگی در اصولی که به آن ها اشاره شد باید از سوی هر دولتی در نظر گرفته شود و  برای هر کشوری در جهان که خواهان جامعه پیشرفته است حیاتی است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.