سلب آرامش منطقه در اثر جنگ بر سر کسب هژمونی

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

هر روز که می گذرد انگار خاورمیانه بیش از پیش دچار آشفتگی است و کشورهای منطقه ای هم تحت تأثیر جنگ بر سر کسب هژمونی است که غول های جهانی برای آن از هیچ دسیسه ای فروگذار نیستند. در این میان کشورهای قدیمی در منطقه نیز بر طبل رقابت کوبیده و آهنگ ناملایمات را بیش از هر زمانی گوشخراش تر می سازند. جنگ بر سر هژمونی طبیعتاً پتانسیل خودگردانی مردم منطقه را از بین می برد و یا می کاهد. حملات گروه های نیابتی به پایگاه های آمریکا و در مقابل آن هجوم ایالات متحده و انگلیس به همراه چند کشور دیگر در منطقه می رود که هرج و مرج را افزون تر کرده و آرامش را متزلزل سازد. شاید به نظر برسد که با قدرت های بزرگ نمی شود دست و پنجه نرم کرد و باید به نحوی سازش نمود. اما همگان می دانند که مداخلات نیروهای برتر جهانی به ویژه ایالات متحده آمریکا در منطقه که به شکست در افغانستان ختم شد و یا مشکلاتی که برای چندین نسل در عراق باقی نهاد و یا اینکه سوریه را به یک باتلاق خطرناک تبدیل کرد، هنوز ماحصل حضور نیروهای غیر بومی در منطقه است. اگر امروز جنایات اسرائیل خون خوار ادامه دارد، در سایه همین مداخله آمریکا است. به طوری که علی رغم آرای تمامی کشورها در پایان بخشیدن به جنگ در غزه، ایالات متحده با بالا بردن یک کارت وتو همه را ناک اوت می کند. از این رو نباید انتظار داشت که آرامش به منطقه بازخواهد گشت. زیرا در برابر چنین زیاده خواهی و ادامه جنایات، طبیعتاً نیروهای مردمی هم به حق خواهی ادامه خواهند داد و هر روز بوی باروت و دود دمار از روزگار مردم در خواهد آورد و اقتصاد معیشتی کشورهایی که با آمریکا سازش نکرده اند، روز به روز متزلزل تر خواهد شد.

یک نکته مهم را نباید از نظر دور داشت. اینکه، منطقه خاورمیانه دیگر به مانند سال های گذشته منفعل نیست. شرایط تهاجم عراق در سال 2003، جنگ لبنان در سال 2006 و مداخله در سوریه پس از سال 2011 را ندارد. از یک سو قدرت های محلی به قابلیت های جنگ نامتقارن دست یافته اند، از سوی دیگر چین وارد بازی شد و روسیه به خاورمیانه بازگشته است.. موازنه های جدید هژمونی کلاسیک را وادار می کند تا خود را به روز کنند. به همین خاطر در کنار نبرد سیاسی و نظامی با ایران و هم پیمانان آن، جنک روانی و رسانه ای میان مردم مختلف در کشورهای منطقه با ایران و بینش پارسی شکل گرفته و توسعه می یابد.

برخی رهبران کشورهای عرب هم یا در تردید به ورود به بازی هستند و یا اینکه خود را به دور از گود نگه داشته اند. هنوز هیچ کشور سنی علی رغم تبلیغ علیه ایران و دشمنی با مذهب شیعه نتوانسته اند متحدانه بر علیه اسرائیل در راستای حمایت از هم کیشان و هم مذهبان خود قدم بردارند. اگر هم بر می دارند فراتر از شعار و قطع نامه چیز دیگری نیست. همه آشکار و نهان با اسرائیل ارتباطات اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی دارند. بار سنگین این خیانت و دو رویی نیز بر دوش مردم مظلوم فلسطین سنگینی می کند. حتی موضوع فقط به فلسطین محدود نیست. همین کشورهای مسلمان اعم از شیعه و سنی در برابر کشتار مردم ترکستان شرقی و اویغور چین نیز سکوت کرده اند. در حالی که مساجد آنها توسط دولت چین تخریب میشود، هیچ رسانه رسمی و غیر رسمی کشورهای اسلامی صدای آنها را نشنیده و یا تصاویری از این جنایات منعکس نمی کنند. این دو رویی و منفعت طلبی باعث می شود که هژمونی طلب های زیاده خواه بیش از پیش پر رو شوند و به کارهای غیر قانونی و غیر اخلاقی خود ادامه دهند.

هفته پیش در خبرها دیدیم که گویا سعودی ها حتی به فکر استفاده از کارت نفت در دستان خود هم نیستند و این پیام را می دهند که در صورت آتش بس در غزه و تعهد به دولت فلسطین، اسرائیل را به رسمیت می شناسند. در حالی که هیچ کشور عربی از توافقات ابراهیم عدول نکرده است، اردن و مصر با اسرائیل قراردادهای صلح بسته اند. یعنی با وجود شرایط بارز سیاسی هنوز هم مقاومت نسبی در بازی آمریکا را ترجیح می دهند و در پشت درهای بسته برای هم نوشابه باز می کنند. کشورهای غیر منطقه ای هم که جای خود دارد. هیچ کدام حاضر نیستند پایگاه های نظامی و استراق سمع اطلاعاتی آمریکا یا اسرائیل را در داخل مرزهای خود مسدود کرده و برچینند. اطراف مرزهایمان کم نیست از برخی همسایگان به ظاهر دوست اما در زمان مناسب، دشمن چیره دست!

نیروهای شبه نظامی شیعه در عراق به حملات خود به پایگاه های آمریکایی ادامه می دهند.حوثی های یمن هم شگفتی واقعی در تغییر بازی ایجاد کرده اند. اقتصاد جهانی را دستخوش تحولات و تغییراتی کرده و با وجود اینکه شبانه روز تحت بمباران هستند، اما با پا برهنگی و نداری در حمایت از مردم غزه و پایان بخشیدن به هژمونی زورگویان هستند.

جالب است این نکته را از زبان فرمانده سنتکام( فرماندهی مرکزی آمریکا در منطقه)بیان کنم که اعتراف کرده است علی رغم حملات پی در پی به یمن هنوز به درستی درک نمی کنند که چقدر به ظرفیت دفاعی حوثی ها آسیب رسانده اند. سلاح ها، تاکتیک ها و ابزارهایی که استفاده می کنند بی فایده است.

به گفته کوپر، تا کنون نیروی دریایی آمریکا از 100 موشک استاندارد برای توقف راکت ها و پهپادها استفاده کرده است. از آنجایی که نمی توانند این موفقیت را به حوثی های پابرهنه نسبت دهند، همه چیز را به ایران نسبت می دهند. باز نام ایران بهانه ای است برای ادامه حضور آنها در منطقه.

با این حال، هیچ کس انتظار نداشت که این مقاومت، نیروی دریایی آمریکا را در دریا با سلاح‌های موقت مبهوت کند. CENTCOM ظاهراً زیردریایی های بدون سرنشین حوثی ها را در نظر نگرفته است. میک مولوی، مقام سابق پنتاگون و سیا در بیانیه خود به نیویورک تایمز گفته است که: “تشخیص و انهدام وسایل نقلیه دریایی بدون سرنشین سطحی و زیرآبی دشوارتر از پهپادها و موشک های ضد کشتی است. اگر همه این سیستم های تسلیحاتی علیه یک واحد استفاده شوند. آنها دفاع کشتی را نابود خواهند کرد.”

رژیم های خود فروخته عربی که اجازه استفاده از مسیر باب المندب را به قدرت های برتر جهانی داده اند، هیچ تصور نمی کردند که بعد از سال ها سرکوب ملت یمن و با آغاز جنگی که از سال 2015 رقم خورد، مردم یمن را با تمام گرسنگی چنین سینه چاک ببیند. عربستان سعودی سال ها است سرمایه هنگفتی در تقویت تفکر سلفی- سنی صرف می کند. حتی از خاورمیانه فراتر رفته و در آسیای میانه هم در قالب موسسات خیریه و یا بنگاه های تجاری به تبلیغ و جذب نیروهای افراطی می پردازد، اما اکنون خود در آشتی با ایران سعی در آرام کردن حوثی ها دارد تا بعد از سال ها نبرد بی فایده، به صلحی پایدار برسند. اما حوثی ها امروز فریادشان برای خودشان نیست؛ بلکه برای دفاع از مظلومان غزه است که حتی در منطقه رفح نزدیک مصر نیز آرامش ندارند. با اینکه مصر هشدار می دهد ولی کسی آن کشور را جدی نمی گیرد.

روابط عربستان و آمریکا به قدری پیچیده است و بن سلمان تجدد خواه سعی دارد ضمن تلطیف افکار عمومی در داخل، چهره ای تاریخی در خارج و در میان کشورهای مسلمان ایجاد کند. در این شرایط حق از ناحق مشخص نیست. حال آنکه یادمان نرفته در سال 2002 شاهزاده بندر بن سلمان در تگزاش با جورج دبیلیو بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا در رابطه با بمباران ایران مشورت می کرد. هنوز باز نباید غافل بود که در ادامه همین سیاست ها، دولت عربستان سعودی پیمانکار اصلی تأمین هژمونی ایالات متحده در منطقه است. به طوری که از دوره بار اوباما تا به امروز و به ویژه دوره دونالد ترامپ، چک های سفید با رقم ها و صفرهای بی نهایت به آمریکا داده می شد تا تسلیحات لازم به عربستان انتقال یابد. در مجامع و در دیدارهای وزیر خارجه کنونی ایالات متحده با رهبران کشورهای همسایه ایران مطرح است که آمریکا ایران را سر مار می پندارد و برای از بین بردن آن تصمیم می گیرد و از همتایان خود در همسایگان ایران مشورت می طلبد، همه یا سکوت می کنند یا انتظار کشیدن را معقول می دانند و یا اینکه حق را به ایالات متحده می دهند.

در چنین شرایطی آیا می شود انتظار داشت که نئوکان های آمریکایی با متحدان منطقه ای آرامش را به منطقه هدیه خواهند کرد. یقین بدانیم که بزرگ نمایی خطرات ایران هدفمند است. فشار و مداخله به ایران هدفمندانه تر! در داخل نیز متأسفانه برخی از پایگاه های فکری و اجرایی چنان خود را در مسیر جریان آب کثیف قرار می دهند که ناخواسته دست به اقداماتی می زنند که نهایتاً و بعضا به محدودسازی برخس آزادی های جامعه منجر می شود. به جای اینکه حقایق و روش های پاتکی را در دیپلماسی به کار بگیرند، کارهای غیر عقلایی انجام کی دهند که صدالبته باز دود این سیاست ورزی به چشم ملت می رود.

خلاصه آنکه، سیاست پیشگان ایران و به ویژه مسئولین و دیپلمات های وزارت خارجه باید بدانند که می دانند، مادامی که دیپلماسی و روش های پاتکی آن در اولویت نباشد شرایط از این که هست بهتر نخواهد بود.آمریکا برای تثبیت هژمونی خود و متحدان آمریکا در منطقه برای بردن گوی سبقت سیاسی، اقتصادی، تجاری، امنیتی با ایران به هیچ وجه حاضر به بی خطر جلوه دادن و یا تهدیدآمیز نبودن ایران نخواهند بود. زیرا نان شان در کوره گرم “ایران هراسی” پخته می شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.