مهاجرت، معضلی دشوار با تبعاتی دشوارتر!

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

این روزها همه با این مقوله آشنا هستند که آمار مهاجرت از کشور به خارج نسبت به سال های گذشته دو برابر و حتی بنابه ادعای برخی منابع، سه برابر نیز شده است. جالب اینجاست که آمار مهاجران تابلوی خوبی را نشان نمی دهد. به عبارتی روشن تر، مهاجران به قصد جلای وطن هر جایی که برایشان سهل‌الوصول باشد، برای مقصد مهاجرت برمی‌گزینند ولو اینکه دار و ندارشان را از دست داده باشند. انگار هدف نهایی تنها خروج از کشور است! در این گیرودار باید به خود بیاییم که چرا شرایط بدین گونه شده است؟ در شرایطی که در سال های 2011 و 2012 آمار بازگشت ایرانیان خارج‌نشین به کشور رو به افزایش بود و حتی خیل عظیمی از پناهندگان ایرانی در کشورهای دیگر نیز جرأت لازم را برای بازگشت به دست آورده و راهی وطن شده بودند، چرا در شرایط فعلی افرادی که هیچ مشکل سیاسی و یا امنیتی ندارند، باز مصمم به خروج از کشور هستند؟

پیمایش‌های رصدخانه مهاجرت ایران نشان می‌دهد تا همین چند سال گذشته، مشکلات اقتصادی دلیل اصلی مهاجرت ایرانی‌ها بوده است. اما از دو سال گذشته، اقتصاد به پله دوم سقوط کرده و حالا این ناامیدی از اصلاح امور و اعتراض به آینده مبهم جای مشکلات اقتصادی را گرفته است. نتایج نظرسنجی رصدخانه مهاجرت ایران از اقشار مختلف اجتماعی نشان می‌دهد که مهاجران از شیوه مملکت‌داری، بی‌ثباتی اقتصادی، اختلاس و فساد سیاسی و اداری در کشور، تحریم های موجود که امکان پویایی شغلی و مالی را نمی‌دهد، نوسان قیمت ارز، وجود تورم و شرایط اقتصادی نامطلوب ناشی از آن، دغدغه از آینده فرزندان و سطح حقوق و دستمزد و متناسب نبودن آن با معیشت  که از مهم‌ترین عوامل اثرگذار بر تمایل به مهاجرت در میان همه اقشار بوده است، میل به مهاجرت دارند.

اما خطرناک ترین مهاجرت ها مربوط به نسل جوان تحصیل کرده و پویاست که سال ها از سرمایه این مملکت استفاده کرده، تحصیل نموده و در زمان بازدهی و فایده‌رسانی به کشور اقدام به مهاجرت می‌کنند. آن هم جوانانی که در تحصیل و نبوغ در رده‌های ممتاز قرار دارند. در کنار این، 60 تا 70 درصد پزشکان، پرستاران، مدیران میانی، کارآفرینان، مدیران ارشد نیز دست به مهاجرت می زنند و حتی افراد برجسته و با تجربه در وزارت خانه و ادارات هم بعد از بازنشستگی راهی دیار غربت می‌شوند. اینها شاید به نظر چندان جلو‌ه‌گری نکرده باشند ولی اگر میزان رشد جمعیت ایران را در طی سالهای گذشته تا به امروز در نظر بگیریم که رو به نزول است و همچنین عدم بازگشت این تعداد از سرمایه‌های فکری و عملی که می توانند در نوع خود علاوه از حضور عینی به عنوان قشر کارآمد و کارآفرین و سازنده باشند، در خدمت کشورهای دیگر قرار گرفته و چه بسا در طول زمان فرزندان آنها به دلیل پرورش یافتن در محیطی دیگر نسبت به مسایل میهنی و یا فرهنگی هیچ گونه تعلق خاطری نداشته باشند. این یعنی سهل انگاری عملی و عامدانه در رابطه با از دست دادن سرمایه‌های جدی کشور!

بدتر اینکه در میان مردم این ادعا جا افتاده است که نظام خود طالب این شرایط است که دست به یکسان سازی جمعیت بزند و غیر خودی ها از کشور بروند و تنها موافقان با شرایط کشور در داخل بمانند. هر چند این تصوری بسیار بسیار غلط و در عین حال زشت است ولی این نوع فضاسازی نیز در نوع خود خطرناک است.

بنده به دلیل ارتباطاتی که با تعدادی از مهاجران از هر قشری دارم و وضعیت آنها را رصد می کنم، غالب مهاجران افرادی هستند که دارای تحصیلات حداقل لیسانس بوده و با وجود تحمل سختی های فراوان و شرایط تحقیرآمیز در خارج از کشور، هیچ رغبتی به بازگشت ندارند. صد البته دلایل روانی و شخصیتی هم در این تصمیم‌گیری دخیل است. زیرا با هزار بوق و کرنا راهی دیار غربت شده و اکنون بازگشتشان بعضا غیرممکن و شاید برایشان کسر شأن بوده باشد.

گفتنی است که جهان ثروتمند در بحبوحه رونق مهاجرت بی‌سابقه گیر کرده است. از یک سو کشورهای مهاجر فرست از مشکل فقدان جمعیتی نگران و ناراحتند، از سوی دیگر کشورهای مهاجرپذیر با بحران تعدد فرهنگ ها، چالش های حاصل از حضور بیگانگان در کشورهای خود می نالند. بر اساس آمار موجود رصد خانه سازمان مهاجرتی و امور پناهندگان سازمان ملل متحد، سال گذشته 3.3 میلیون نفر بیشتر از سال های پیش به قاره آمریکا، کانادا مهاجرت کرده‌اند. در این میان کشورهای اروپایی نیز درگیر مهاجرت پذیری هستند. بریتانیا در حدود 1.2 میلیون نفر و استرالیا 740000 نفر را به اجبار پذیرش کرده‌اند.

مهاجرت به عنوان تحرکات بزرگ اجتماعی است که پیامدهای اقتصادی بزرگی دارد. بر اساس گزارش صندوق بین‌المللی پول، نیروی کار متولد خارج در کشورهای آمریکای شمالی و اروپا نسبت به سال های قبل از دوره پاندمی حدود 33 درصد افزایش یافته است که به نظر می رسد شاید در ظاهر موجب رشد اقتصادی کشورهای مهاجرپذیر شده باشد ولی تأثیر مهاجرت بسیار فراتر از یک اثر حسابی بر تولید ناخالص داخلی است. افزایش جمعیت در کشورها زمینه‌ساز بروز تورم، کاهش خدمات اجتماعی و تضمین استانداردهای زندگی در کشورها شده و فشار زیادی را بر بودجه‌های دولتی وارد می کند. بدون شک مهاجران به محض ورود به کشورهای میزبان نیازمند چیزهای عادی زندگی هستند که میزان تقاضا را در زمینه‌های مختلف افزایش می‌دهد. یکی از بارزترین تقاضا مربوط به مسکن است. به طوری که در کشورهای اروپایی به ویژه آلمان، هلند، بلژیک، فرانسه، انگلستان و قبرس کمبود مسکن موجب افزایش اجاره بها شده و اتباع خودی را نیز دچار مشکل کرده است. به همین علت، احزاب و گروه های پوپولیست هم جو گسترده بیگانه ستیزی راه انداخته اند و در این کشورها حضور خارجیان را عامل نابرابری خدمات می پندارند. متأسفانه این فضاسازی روز به روز هم بیشتر می شود.

تأثیر مهاجرت بر رشد اقتصادی نیز منفی است. اگرچه مهاجران به وضوح تولید ناخالص داخلی را افزایش می دهند، اما به نظر می‌رسد که تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر را هم پایین می آورند – معیاری که اقتصاددانان معمولاً استانداردهای زندگی را با آن ارزیابی می کنند. تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر برای چهار فصل متوالی است.- آمارهای ارائه شده از سوی دولت های کانادا، آلمان، ایسلند، نیوزلند، انگلیس و مانند اینها نشان می‌دهد که تولید به ازای هر نفر در سال 2023 بالغ بر 2 درصد کاهش یافته است.

در حالی که کشورهای ثروتمند هشدارهای لازم را از این آمارها درک کرده‌اند، مکانیزم های لازم برای کنترل مهاجران را بکار برده و حتی در صدور ویزاهای عادی نیز شرایط سختگیرانه‌ای اعمال می‌کنند. از این رو مهاجران ایرانی راهی ترکیه، مالزی، گرجستان، عمان و قبرس شمالی می‌شوند که مهاجرت به آنها به دلیل نبود ویزا راحت‌تر است. اما زمانی که به آن کشورها می‌رسند تازه مشکلات چهره شوم خود را نشان می‌دهد. مهاجرانی را می‌بینیم که در کشور خود دارای منزلت اجتماعی و شغلی بودند ولو درآمد پایینی داشتند، لیکن در خارج به کارهایی مشغول می‌شوند که هیچ در شأن مدرک تحصیلی و یا تجربه کاریشان نبوده و با حداقل حقوق شاغل می‌شوند. حتی در قبرس شمالی در بسیاری از بخش های تولیدی و یا خدماتی فاقد حق بیمه و یا بازنشستگی هستند. زیرا هنوز تبعه به شمار نمی‌روند و برای نیل به تابعیت باید ده سال انتظار بکشند. این امر شرایط زندگی برای افراد و خانواده‌هایشان را با مشکلات بسیار آزار دهنده‌ای مواجه می‌سازد.

مهاجرت با هدف تغییر شرایط زندگی و اجتماعی در مسیر مثبت و تحول‌زا منطقی است. اما غالب مهاجران بدون توجه به شرایط کشورهای میزبان و بدون آگاهی از شرایط و قوانین آنجا دست به مهاجرت می‌زنند که بعد از رفتن دیگر راه بازگشت برایشان مشکل می‌شود. گفتنی است که مهاجران در کشورهای بیگانه به دلیل عدم برخورداری از حق تابعیت قادر به استفاده از مزایای سندیکاهای کارگری و یا کارمندی هم نیستند و در هر شرایطی متضرر بوده و تابع دستورات و خواسته‌های کارفرما هستند. دست به شکایت هم نمی‌توانند بزنند. زیرا اگر شکایتی مطرح شود‌، کارفرما قرارداد را لغو کرده و فرد باید در عرض 45 روز تا 3 ماه کشور را ترک کند. مهمترین مشکل جایی است که تعداد قابل توجهی از مهاجران دارایی های خود در ایران را فروخته و با امید به برخورداری از امکانات لازم راهی کشورهای مقصد می‌شوند و در آنجا نیز هر آنچه دارند، صرف اجاره کرده و یا اینکه در دام فرصت طلبانی می‌افتند و دار و ندارشان را می بازند.

تلخ ترین شرایط مهاجرت آن است که متأسفانه شاخص فرار مغزها و مهارتی بیش از سایر شاخص های موجود می‌باشد. به طوری که بر اساس آمارها، ایران در سال 2022 میلادی از بین 177 کشور در جایگاه 106 در خصوص فرار مغزها قرار دارد. در این میان میزان دانشجویان خروجی از ایران برای ادامه تحصیل – آن هم در دانشگاه هایی که فاقد اعتبار و تأییدیه از ایران است- غمبارتر است. با اینکه می دانند سرمایه فکری و جسمی و مالی در طول سال ها ادامه تحصیل بی‌نتیجه خواهد بود، باز ترجیح می‌دهند که به ایران بازنگردند. آیا کسی هست که دلایل این طرز فکر را جستجو کند؟

اینها نیاز به موشکافی و بررسی کارشناسانه دارد وگرنه فردا خیلی دیر خواهد بود و زمانی به خود خواهیم آمد که در شرایط لزوم رشد اقتصادی و یا آمادگی لازم در رفع خطرات امنیتی فاقد نیروهای انسانی لازم خواهیم شد. کوبیدن بر طبل هایی که در طول این مدت منجر به بروز شرایط کنونی شده، فایده ای نداشته و بسیار زیان بار نیز می‌باشد. بهتر است به جای تعصبات جایگاهی وآرمانی و مانند اینها چاره ای اساسی اندیشیده و کمی هم به فکر آینده این کشور بود. از ما گفتن بود و بس!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.