عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University
تحولات سوریه نقطه حساسی برای سیاست های چندین دهه جمهوری اسلامی ایران از نظر منافع اقتصادی و سیاسی، همچنین توازن قدرت منطقه ای آن است. کشورمان بیش از یک دهه است که نقشی اساسی در روند تحولات سیاسی- اجتماعی و امنیتی سوریه و دولت ساقط شده بشار اسد ایفا کرده است و این کشور متحد استراتژیک به عنوان میدان اصلی و حتی صف اول اهداف متصور در محور مقاومت شناخته می شود. با این حال، پویایی در حال تحول در سوریه – از تلاشهای بازسازی تا تغییر اتحادها – چالشها و فرصتهای مهمی را برای تهران ایجاد میکند.
اتفاقات رخ داده در سوریه از نظر اقتصادی بسیار اهمیت دارد. حضور ایران در سوریه و حمایت از دولت بشار اسد هزینه های اقتصادی بالایی را به همراه داشته است. بطوری که رسانه ها از تخمین بدهی روی دست مانده نزدیک به 50 میلیارد دلار سخن به میان آورده و مسئولان کشورمان نیز در این رابطه اظهار نظر کافی و رسمی ارائه نمی دهند. میزان کم و بیش این بدهی چندان اهمیتی ندارد. آنچه مهم است اینکه هزینه کردن چنان سرمایه هنگفتی برای دولت ساقط شده اسد باید روشنگری شود و به نظر می رسد این موضوع از نظر اقناع جمعی جامعه امری اجتناب ناپذیر جلوه می کند. در غیر این صورت خیلی از سوالات و شبهات را در ذهن افکار عمومی باقی خواهد ماند. از زمان آغاز درگیری ها در سوریه همزمان با تحولات بهار عربی، میزان کمک های مالی و مستشاری نظامی قابل توجهی به رژیم اسد ارائه شده است و این موضوع زمانی اتفاق افتاده است که منابع مالی کشور در حالی که اقتصاد ایران با تحریم های شدید و چالش های داخلی دست و پنجه نرم می کند، بسیار محدود بوده است. علی رغم این سختی ها و کمک های بزرگ و اما غیر رسمی و مالاً تخمینی، ایران سوریه را سرمایه گذاری اساسی در استراتژی منطقه ای خود می بیند.
بازسازی سوریه یک راه بالقوه برای ایران برای به دست آوردن منافع اقتصادی به شمار می آمد، اما این مسیر مملو از موانع زیادی بود که ایران نتوانست در طول سال های گذشته آنچه مورد هدف کشورمان بود، برسد. با زیرساختهای سوریه ویرانه، بازسازی این کشور به میلیاردها دلار نیاز داشت که ایران به دلیل اقتصاد پرتنش فاقد آن بود. علاوه بر این، تحریم های غرب بر سوریه و ایران، جذب شرکای بین المللی یا دسترسی به سیستم های مالی جهانی را دشوار می کرد.
با این وجود، ایران به دنبال تضمین قراردادهای بازسازی در بخش هایی مانند انرژی، مخابرات و مسکن بود. در صورت موفقیت، این سرمایه گذاری ها می توانست برای کشورمان مایه برکت شود و بخشی از هزینه های صرف شده را جبران کند و نفوذ کشورمان در سوریه پس از جنگ تقویت شود. لیکن دسیسه و رخدادهای برنامه ریزی شده در طول چند ماه گذشته و شیطنت برخی از کشورهای منطقه ای و رقبای جدی کشورمان مانع از دستیابی به اهداف شد. با این حال، رقابت کشورهای عربی ثروتمندتر خلیج فارس و روسیه، همراه با ظرفیت محدود سوریه، توانست پایگاه اقتصادی ایران را تضعیف کند.
سوریه همچنین دسترسی ایران را به مسیرها و منابع تجاری منطقه ای فراهم می کند. کریدور زمینی که تهران را به دریای مدیترانه وصل میکند، برای تسهیل جابهجایی کالا و تجهیزات نظامی حیاتی است. کنترل این کریدور یکپارچگی اقتصادی ایران با سرزمینهای متحد را تقویت کرده و عمق استراتژیک آن را تقویت میکند. با این حال، حفظ این کریدور نیازمند سرمایه گذاری سیاسی و نظامی قابل توجهی است. بیثباتی در مناطق شرقی سوریه، جایی که نیروهای کرد مورد حمایت ایالات متحده و بقایای داعش همچنان فعال هستند، چالشهای مداومی را ایجاد میکند. هرگونه اختلال در این مسیرها میتواند توانایی ایران برای استفاده از سوریه به عنوان یک مرکز اقتصادی و لجستیکی را تضعیف کند.
پیامدهای سیاسی به وقوع پیوسته برای ایران
مسیر سیاسی سوریه تأثیرات عمیقی بر جایگاه منطقهای ایران خواهد داشت. حمایت خاتمه یافته تهران در دولت اسد و اینکه آیا ایران بار دیگر خواهد توانست سیاست پیشین خود را ادامه دهد یا نه، هنوز مبهم است. اما تغییر پویایی، از جمله مبهم ماندن گرایشات دولت احتمالی سوریه با کشورهای عربی و تسلط آنها بر سیاستگذاری آن کشور و یا بازیگری رقبای منطقه ای می تواند برای تهران از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد. تا آنجایی که محرز است، با پدید آمدن شرایط حاضر تمام تلاش دولت آمریکا و اسرائیل و حتی ترکیه و عربستان سعودی خواهد توانست از میزان تأثیرگذاری و نفوذ ایران در سوریه بکاهد یا به صفر برساند و یا اینکه ایران مجبور خواهد شد همان روندی را که به اجبار با طالبان داشته با دولت شریعت مدار و خود شیفته ایدئولوژیک تحریرالشام نیز پیش گیرد. لازم به ذکر است که تلاش های اخیر کشورهای عربی خلیج فارس برای عادی سازی روابط با اسد قبل از سقوط دولت او نشان دهنده شمشیر دولبه برای ایران بود. از یک سو، سرمایهگذاری کشورهای عربی در سوریه میتوانست این کشور را باثبات کند و بار تهران را کاهش دهد. از سوی دیگر، این کشورها می توانستند با تکیه بر مشترکات متعدد با جامعه عرب سوریه نفوذ ایران را دچار کاهش سازند و حتی حمایت از اسد را نیز به عنوان شرط گذاشته بودند و خواستار این بودند که اسد از حمایت ایران چشم پوشی کند اما عدم تمایل اسد به این خواسته و پاسخ رد به آن و همچنین عدم عمایل به رفع تنش سیاسی با آنکارا موجب شد که ترکیه و عربستان سعودی به راحتی باز دست گروه های تروریستی را باز بگذارند و آنچه نباید اتفاق می افتاد، رخ بدهد. یعنی حمایت مالی و دیپلماتیک کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و خواسته آنها در رابطه با تغییر تمایلات سیاسی اسد به سمت جهان عرب و به حاشیه راندن ایران در عرصه سیاسی سوریه محقق می شد. دلیل سقوط اسد به خاطر همین قضیه بود. با این حال، روابط ریشهدار تهران با رژیم اسد و حضور نظامی آن در سوریه، اهرمی برای متعادل کردن چنین تغییراتی در اختیار تهران قرار میداد که از دست رفت.
مسابقه قدرتی میان روسیه و ایران
در حالی که هر دو کشور ایران و روسیه از متحدان کلیدی اسد بوده اند، اهداف آنها در سوریه اغلب متفاوت است. روسیه به دنبال این است که خود را به عنوان دلال قدرت اصلی قرار دهد و با جناح های مختلف و بازیگران خارجی درگیر شود تا راه حل دیپلماتیک را تضمین کند. در این میان ایران حفظ اتحادهای ایدئولوژیک و استراتژیک خود به ویژه روابط خود با حزب الله را در اولویت قرار داده بود.
به نظر می رسد این واگرایی منجر به اصطکاک گهگاهی بین تهران و مسکو شده است. به عنوان مثال، ارتباط روسیه با ترکیه و کشورهای عربی، گاهی اوقات نقش ایران را به حاشیه میبرد. اگر روسیه به تسلط بر آینده سیاسی سوریه ادامه دهد، تهران ممکن است بیش از آنچه تصور می رود نفوذش را از دست بدهد و جبهه غربی عراق را نیز خالی از نفوذ خود ببیند که ناقوس خطر نواخته خواهد شد. روسیه هر چند خود را متحد ایران نشان می دهد ولی سال ها است از امضای تفاهم نامه اتحاد استراتژیکی سر باز زده و این نشان می دهد که نباید بیش از حد مناسب به روسیه دل بست و امیدوار به حمایت های دائمی آن بود.
تاثیر بر موازنه قدرت منطقه ای ایران
نقش سوریه در استراتژی منطقهای ایران قابل اغراق نیست. بایستی گفت علی رغم بعضی تحلیل ها، این کشور به عنوان پلی به لبنان، جایی که حزب الله – قدرتمندترین نیروی نیابتی ایران – در آن فعالیت می کند و به عنوان خط مقدم در برابر اسرائیل عمل می کند، از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و هست. بنابراین، تحولات سوریه بر موقعیت منطقهای گستردهتر ایران تأثیری مهمی خواهد داشت. حمایت ایران از شبه نظامیان و نیروهای مقاومت در سوریه سنگ بنای استراتژی این کشور برشمرده می شود و خطر نزدیک شدن تهدیدات امنیتی به مرزهای کشورمان را به شدت کاهش می دهد. سقوط رژیم اسد اهرمهای تأثیرگذار ایران را در برابر دشمنانی مانند اسرائیل و ایالات متحده فراهم میکنند. حملات هوایی مکرر اسرائیل به اهداف در سوریه و نابود کردن توان نظامی آینده سوریه و تسلط بر اراضی مهم جولان و نزدیک شدن به دمشق موجب شده است که دیگر سوریه آن کشوری نباشد که تهران طالب آن است و یا همان توان مندی و قابلیت استراتژیکی را داشته باشد. این خود زیان عمده به سیاست های کشورمان در قبال سوریه تلقی می شود.
ثبات سوریه مستقیما بر کشورهای همسایه عراق و لبنان تأثیر می گذارد که هر دو برای استراتژی منطقه ای ایران حیاتی هستند. کریدور زمینی از طریق سوریه، ایران را به متحدان خود در بغداد و بیروت متصل می کند. اختلالات در سوریه میتواند این ارتباطات را تضعیف کند و توانایی ایران را برای نمایش قدرت در سراسر منطقه تحت تاثیر قرار دهد. حضور قوی ایران در سوریه شبکه منطقهای آن را تقویت میکند و به آن امکان میدهد تا نفوذ رقبایی مانند عربستان سعودی، ترکیه و اسرائیل را متعادل کند. متأسفانه با سقوط اسد چنین شرایطی پدید آمده است و افتادن آن سرزمین به دست رقبای جدی ایران و دشمنان آن باعث شده است که تمام این قابلیت ها به خطر بیافتد.
افکارعمومی و اقناع آن
سقوط دولت اسد و بدهی به جای مانده دولت ساقط شده تنها یکی از عواقب اقتصادی است که جنبه پرسش های داخلی در ایران را دارد و باید جامعه بدون ملتهب شدن قانع شود. به غیر از هزینه های مالی و انسانی در سوریه این موضوع انتقاد افکار عمومی که با مشکلات اقتصادی و کاهش سطح رفاه و معیشت دست و پنجه نرم می کنند، را برانگیخته است. برای بسیاری از هموطنان این سوال بوجود آمده که چرا ایران در هر جایی که عنوان متحد و دوست سرمایه گذاری هنگفت کرده تا در درگیری های خارجی موفق شود، پیوسته بی نتیجه می ماند؟ آیا وقت آن نرسیده است که در نوع تعامل با رقبا و دنیای پیرامون بازنگری رئالیستی در سیاست خارجی داشته باشیم؟ در حالی در درون کشور با دنیایی از مشکلات دست و پنجه نرم می کنیم، چرا باید توانایی های مالی و انسانی ما از بین برود؟
اگر تعامل ایران در سوریه منافع ملموسی مانند دستاوردهای اقتصادی یا افزایش نفوذ منطقه ای به همراه داشت، که حالا ندارد؛ آیا امکان اینکه دولت عراق نیز با دیدن خلاء موجود در سوریه، فردا رفیق نیمه راه شود، وجود ندارد؟ حاکمیت باید به این توجه داشته باشد که درهم تنیدگی طولانی مدت با بازدهی محدود در سیاست های موجود و ادامه روند کم نتیجه دیپلماسی کشور میتواند موقعیت منطقه ای ایران را تحت تاثیر قرار دهد و به درخواستهای داخلی برای ارزیابی مجدد اولویتهای سیاست خارجی دامن بزند. تا دیر نشده توصیه می شود مروری دقیق با کارشناسان برجسته و استراتژیست های مورد وثوق- نه بله قربان گوها و یا افراد متعصب ایدئولوژیک- در رابطه با شیوه دیپلماسی و وضعیت سنجی میدانی نظری دقیق داشته باشند که بسیار مفید خواهد بود. باید بدانیم که فردا خیلی دیر است!