عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University
از آنجایی که شرایط ایجاب میکند، به نظر می رسد ایران مان سرانجام برای عبور از بحران های متعدد موجود سیاسی، اقتصادی، تجاری و حتی امنیتی در سیاست خارجی خود تا حدودی بازنگری کند، بحث پیرامون تعامل میان ایران با ایالات متحده آمریکا یکی از پیچیدهترین و چالشبرانگیزترین روابط بینالمللی در دهههای اخیر شده است. هر گاه خردورزان سیاسی کشور با درک واقعیات موجود تلاش میکنند به نحوی بستر و مسیر لازم معامله عقلانی را در برقراری روابط ایران و آمریکا پس از 45 سال فراهم نمایند که بسیار لازم است و دیر هم شده است، عجبا عدهای کفنپوش با الفاظ خاص خودشان و شعارهایی علیه بعضی از مسئولین راهی خیابان ها شده و سعی میکنند، شرایط را از آنچه هست بدتر سازند. جایی که حماس برای بقای خود و خروج از بنبست وارد مذاکره و تعامل بعد از ماجراهای رقتانگیز و از دست دادن رهبران بیهمتای خودشان عقلانیت را پیشه میسازند؛ ویتنامی که میلیون ها انسان بی گناه او در جریان تهاجم و جنایات آمریکا در دهههای گذشته درگیر جنگ بودند، اکنون در روابط گسترده با ایالات متحده است؛ یا ژاپنی که هر سال با گرامی داشت قربانیان بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی نه تنها خون های به هدر رفته را فراموش نمیکند، همچنان در مسیر توسعه همه جانبه کشور در تعامل با آمریکاست، چطور شده است که شرایط تنش زای بین ایران و آمریکا که به آن حد نیست، برخی دوراندیشانه و همه جانبه نگرانه به مسایل نمینگرند و بیش از اندازه از عینک دیگری مسایل را ارزیابی میکنند؟ تاریخ سیاسی ایران بعد از وقوع انقلاب اسلامی به دلایلی به شدت دچار تغییرات و تنشهای فراوان شد. در این مبحث و یادداشت هفته سعی دارم به بررسی شرایط کنونی ایران در سیاست خارجی و تعاملات آن با آمریکا بپردازم و برای خواننده روشن شود که تعامل واقعی با آمریکا واقعاً به ضرر این سرزمین است یا به مصلحت و منفعت کشور و ملت؟
اگر نگاهی به تاریخ تحول بحران میان ایران و ایالات متحده آمریکا بیندازیم، خواهیم دید که در برخی موارد خطاهای ناخواستهای از سوی ما رخ داده (بحران گروگان گیری 444 روزه دیپلمات های آمریکایی بعد از تسخیر سفارت آن کشور در تهران) که خود زمینه ساز بروز بحران های دامنهدار دیگری شده است. اما این تنش ها چیزی نیست که قابل حل نباشند. باور داشته باشیم که مذاکره بر سر حل مسایل تنشزا و بحرانی میان دو کشور به اندازه مذاکره با چین و روسیه و حتی طالبان خردهپا مشکل نیست. یا باید قید استراتژیست ها و سیاست ورزان کشورمان را بزنیم و بگوییم آقایان ما از شما بهتر مسایل را درک میکنیم و شما باید تابع روح و برداشت احساساتی ما سیاست کشور را ادامه بدهید، یا اینکه میبایستی اگر آنها را از طریق انتخابات و تأیید صلاحیت از سوی مجلس که نمایندگان انتخابی ما صلاحیت دادهاند، به خوبی حمایت کنیم تا راه خود را به درستی و بدون ترس و وحشت از واکنش و تندروی های ما ادامه دهند و به نتیجه برسند. یقین داشته باشیم آنهایی که در صدر مسئولیت دستور عمل سیاست خارجی ما را تعیین میکنند، خیلی جانفشان و جسور و روشنبین هستند و میدانند چگونه معامله و مذاکرات را مدیریت نمایند.
امروزه سیاست خارجی ایران تحت تأثیر عوامل مهم قرار دارد که یقیناً سیاسیون کشور میدانند که در صورت آغاز مذاکرات چه تدبیری اتخاذ نمایند. دلیل اینکه کشورمان نیازمند مذاکره با آمریکاست این است که در طول سالیان گذشته کشورمان جایگاه سیاسی، اقتصادی، تجاری و ژئواستراتژیستی خود را در رقابت های منطقهای به مرور زمان تا حدود زیادی از دست داده و فرصت های از دست رفته موجب نضج گرفتن و شکلگیری تهدیدات و خطرات جدیدی شده است. دومین عامل مهم، تحریمها و فشارهای اقتصادی است که آمریکا و متحدان او از زمان انقلاب اسلامی علیه ایران وضع کردهاند که به ویژه در سالهای اخیر، با تصویب توافق هستهای برجام در 2015 و خروج آمریکا از آن در 2018، تشدید شده است. این تحریمها اثرات شدیدی بر اقتصاد ایران گذاشته و به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم منجر شده است.
سومین عامل، نیاز به حفظ امنیت ملی و منطقهای است. ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی حساس و تهدیدات منطقهای از سوی اسرائیل و برخی کشورهای عربی، به دنبال تقویت توان دفاعی خود و افزایش نفوذ در کشورهای همسایه است. برنامه هستهای و توسعه تکنولوژی موشکی نیز از این منظر، نه تنها به عنوان یک ابزار قدرت سیاسی بلکه به عنوان یک ابزار بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی مطرح میشود.
ناگفته نماند که در طول سال های گذشته تعاملات ایران و آمریکا در برهههایی از تاریخ شکل گرفته است. به طور مثال، در پی حملات 11 سپتامبر 2001 به آمریکا و تغییرات در سیاستهای جهانی، ایران به طور غیررسمی در برخی مسائل امنیتی به ویژه در افغانستان و عراق با آمریکا همکاری کرد. اما این روابط همچنان تحتالشعاع تنشهای هستهای ایران و سیاستهای منطقهای قرار گرفت و به نتایج تأثیرگذاری نرسید. در دوران مربوط به روی کار آمدن جو بایدن به سال 2021، زمینه بازگشت به مذاکرات هستهای بار دیگر فراهم شد ولی متأسفانه انتظارات مربوط به بازگشت به توافق هستهای برجام به دلیل اختلافات داخلی در ایران و آمریکا بیثمر ماند. حال هم که بار دیگر زمزمه فراهم شدن باب مذاکرات از سوی دو طرف شنیده میشود باز بحران سازان و برخی اختلاف انگیزان در دو طرف فرصت های پدید آمده را می خواهند به نحوی از بین ببرند.
همان طور که در کشورمان فضا برای گفت و گو و مذاکره با غرب باز شده است، در ایالات متحده نیز همین فضا موجود است. به طوری که تریتا پارسی، از مؤسسین لابی ایرانیان آمریکا موسوم به نایاک، در توییتی اعلام کرده است که ترامپ در ماه های اخیر در مورد ایران همگون شده است. خط قرمزش فقط سلاح هستهای بوده، نه غنی سازی، نه تغییر رژیم و نه موضوعات منطقهای. او خواهان توافق با ایران است. از الفاظ تند علیه ایران اجتناب میکند و تا به امروز حرفی از فشار حداکثری نمیزند. هر چه در این رابطه مطرح شده، صرفاً دیدگاه نشریات و تحلیلگران است. در جایی دیگر، هگست وزیر دفاع جدید آمریکا پس از ادای سوگند در سخنرانی وعده داده است که آمریکا برای بازیابی توان نظامی خود عمل خواهد کرد و این در راستای سیاست بازدارندگی خواهد بود و قصد آغاز جنگی جدید با هیچ کشوری را ندارد.
شایان ذکر است که بدانیم به غیر از این مسایل، عوامل جهانی نیز در خاتمه بحران میان ایران و آمریکا تاثیرگذار هستند. در سطح جهانی، رقابتهای استراتژیک بین آمریکا و چین، همچنین مسائلی مانند بحرانهای اقلیمی و شیوع بیماریهای جهانی میتواند زمینهساز تغییرات در سیاستهای خارجی آمریکا و ایران باشد. تغییرات در سیاستهای جهانی به ویژه با توجه به رقابتهای قدرتهای جهانی و نیاز به همکاری در مسائل مختلف، زمینه مذاکره و تعامل بین ایران و آمریکا را به سمت کاهش تنشها سوق خواهند داد. نقش منطقهای و جهانی ایران نیز از دیگر عوامل تحریک برانگیز آمریکا برای سازش با کشورمان است.
ایران همواره به دنبال تقویت نفوذ منطقهای خود بوده است. این سیاستها در کنار بحرانهای امنیتی مانند تهدیدات امنیتی اسرائیل و نگرانیهای آمریکا از فعالیتهای ایران در زمینه حمایت از گروههای نیابتی در خاورمیانه، چالشهای عمدهای برای هرگونه توافق ایجاد میکنند. در عین حال، ایران به دنبال تقویت روابط خود با کشورهای شرقی مانند چین و روسیه است که ممکن است راههای جدیدی برای کاهش وابستگی به آمریکا و کاهش تنشها فراهم آورد.
نتیجه اینکه، خاتمه بحران سیاسی و تنشها میان ایران و آمریکا در دوره ترامپ بستگی به چند فاکتور کلیدی دارد: تغییرات در سیاستهای داخلی ایران و آمریکا، توسعه احتمالی توافقات بینالمللی در حوزه هستهای و امنیت منطقهای و تحولات جهانی که ممکن است منجر به بازگشت به تعاملات دیپلماتیک شود. اگرچه این بحران به طور کامل قابل حل نیست و حل و فصل آن زمانبر و پیچیده است، اما با تغییرات در رهبری آمریکا و تغییر برخی اولویتهای جهانی، احتمال آن وجود دارد که روابط دو کشور به سمت نتایج مطلوب و منطقی سوق یابد.