آیا وقت تغییر رویکرد واقع‌گرایی در سیاست خارجی نرسیده است؟

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

در مقطعی خاص قرار گرفته‌ایم که بیش از هر مسأله‌ای سیاست خارجی کشورمان زیر ذره‌بین قرار دارد. اگر صراحت لفظ بکار برده باشم، باید گفت که سرنوشت آتی کشور به وزارت خارجه برمی‌گردد و مسئولان این وزارتخانه مهم در این روزها به هر تدبیری است، باید سیاستهایی را اتخاذ نمایند که کشور ایران را از مخمصه‌ها و تهدیدات و مخاطرات احتمالی رهایی دهند. از این رو درک شرایط واقعی سیاست خارجی کشور برای عموم امری اجتناب ناپذیر جلوه می‌کند.

پیش از آغاز سخن باید گفت که سیاست خارجی مجموعه راهبردهایی است که نگرش‌ها و اقدامات دولت را در سطح بین‌المللی شکل می‌دهد. رویکردهای نظری اتخاذ شده توسط دولت ها در هنگام اتخاذ سیاست خارجی متأثر از عناصر مختلف می‌باشد. رایج‌ترین این رویکردها، نظام‌های فکری رئالیستی (واقع‌گرایانه) و ایده‌آلیستی (آرمانگرایانه) است. هر دو رویکرد سیاست خارجی را به طرق مختلف تعریف و اجرا می‌کنند. یکی روابط امنیت و قدرت را در اولویت قرار می‌دهد، در حالی که دیگری بر همکاری بین‌المللی و ارزش‌های اخلاقی تأکید دارد. در این مبحث و یادداشت کوتاه هفته به بررسی مبانی نظری رویکردهای واقع‌گرایانه و آرمان‌گرایانه سیاست خارجی به همراه مثال‌های تاریخی می پردازم.

در سیاست خارجی واقع‌گرایانه چنین است که تفکر رئالیستی با استدلالهای خود تلاش دارد منافع دولت، جنگ قدرت و امنیت را به عنوان عوامل اصلی تعیین کننده در روابط بین‌الملل تعریف کند. نظریه رئالیستی بر این باور است که مردم و دولت‌ها اساساً خودخواه هستند و بنابراین برای تضمین امنیت خود با دولت‌های دیگر پیوسته در حال رقابت می‌باشند. بر اساس همین نگرش و تفکر، کلید درک رفتار دولت‌ها همانا قدرت است. از این رو، توازن قوا مهمترین عامل در شکل‌گیری روابط بین‌الملل محسوب می‌شود.

یکی از بارزترین ویژگی‌های تفکر سیاسی واقع‌گرایی، پذیرش آنارشی در عرصه بین‌المللی است. به عبارت دیگر، رابطه بین دولت‌ها در نظمی صورت می‌گیرد که هیچ مرجع مرکزی وجود ندارد. بنابراین، اگرچه دولت‌ها برای تأمین امنیت خود با سایر کشورها همکاری می‌کنند، اما اعتقاد بر این است که این همکاری محدود و موقتی است. واقع گرایان استدلال می‌کنند که قوانین بین‌المللی و ارزشهای اخلاقی تأثیر محدودی بر سیاست خارجی دارند. در نهایت، هر دولت به دنبال منافع خود عمل می‌کند.

اگر به صفحات تاریخی توجه کنیم و خاطرات خودمان را در این صفحات بار دیگر مرور نماییم، خواهیم دید که وقوع جنگ‌های جهانی اول و دوم از بارزترین نمونه‌های سیاست خارجی واقع گرایانه هستند که رخ داده‌اند. در این جنگ‌ها، دولت‌های آن زمان برای حفظ امنیت و منافع ملی خود با یکدیگر درگیر شدند. در جنگ جهانی اول، توازن قوا در اروپا به قدری شکننده بود که دولت‌ها امنیت یکدیگر را به عنوان یک تهدید برمی‌شمردند و به همین خاطر همگی آمادگی لازم را برای جنگ داشتند و وقوع آن اجتناب ناپذیر بود. در حالی که آلمان به ویژه با قدرت نظامی و سیاست‌های توسعه‌ای خود توجه‌ها را به خود جلب می‌کرد، انگلیس و فرانسه اتحادهایی را برای ایجاد شرایط تعادل در برابر قدرت آلمان تشکیل دادند. چنین اتحادهایی بعدها راه را برای شروع جنگ هموار ساخت.

دوره جنگ سرد نمونه دیگری از سیاست خارجی واقع‌گرایانه محسوب می‌شود. درگیری بین ایالات‌متحده و اتحاد جماهیر شوروی به دلیل جنگ قدرت و نگرانی‌های امنیتی شکل گرفت. هر دو ابرقدرت به دنبال حفظ منافع خود از طریق تسلیحات هسته‌ای و اتحادهای نظامی بودند و سعی کردند هرج و مرج را در روابط بین‌الملل متعادل کنند. در این دوره، قوانین بین‌المللی و ارزش‌های اخلاقی عمدتاً در درجه دوم اهمیت قرار داشتند.

حال تا اینجا که تفکر واقع‌گرایانه را در سیاست خارجی درک کردیم، نگاهی کوتاه به سیاست خارجی بر اساس تفکر ایده‌آلیستی یا آرمان‌گرایانه داشته باشیم. باید گفت که رویکرد سیاست خارجی ایده‌آلیستی بر صلح، همکاری و ارزش‌های اخلاقی در روابط بین‌الملل تأکید دارد. ایده‌آلیستها یا همان آرمان گراایان استدلال می‌کنند که دولت‌ها صرفاً در راستای قدرت و منافع عمل نمی‌کنند، بلکه باید به هنجارهای بین‌المللی، حقوق بشر و اصول اخلاقی نیز احترام بگذارند. این رویکرد برقراری مذاکرات و گفتمان دیپلماتیک را به جای جنگ ترجیح می‌دهند. همکاری از طریق سازمان‌های بین‌المللی و یافتن راه حل‌های مشترک برای مشکلات جهانی را پیشنهاد کرده و در اولویت کنش‌های خود قرار می‌دهند.

اندیشه آرمان‌گرایی طرفدار این است که همکاری و هنجارها باید در روابط بین‌الملل ایجاد شود. سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل و نهادهای مشابه در سطح جهان که از سوی دولتها حمایت می‌شوند و عموم کشورها در آنها عضویت دارند، ساختارهایی هستند که برای تضمین صلح و امنیت ایجاد شده‌اند و از حمایت آرمان‌گرایان برخوردار شده‌اند. به عقیده آرمان‌گرایان، دفاع از منافع مشترک جامعه بین‌الملل نه تنها برای تأمین امنیت دولت‌ها بلکه برای تأمین رفاه کل بشریت ضروری است.برای درک آنچه بحث شد، نیاز است به نمونه‌هایی از سیاست خارجی آرمان‌گرایانه در سطح جهانی اشاره گردد. به طور مثال، تأسیس سازمان ملل نمونه مهمی از سیاست خارجی ایده‌آلیستی است. سازمان ملل که در سال 1945 پس از اثرات مخرب جنگ جهانی دوم برای تضمین صلح در سراسر جهان تأسیس شد، بازتابی از رویکرد ایده‌آلیستی است. سازمان ملل متحد برای تشویق همکاری بین کشورها، جلوگیری از جنگ و جلوگیری از نقض حقوق بشر طراحی شده است. یکی از مهمترین اهداف سازمان ملل برقراری روابط مسالمت‌آمیز بین کشورهاست. با این حال، اگرچه موفقیت سازمان ملل هر از گاهی مورد انتقاد قرار می‌گیرد، اما آن را گامی مهم به سوی صلح جهانی می‌دانند.

علاوه بر این، می‌توان گفت که ایالات متحده در اوایل قرن بیستم، به ویژه در دوره وودرو ویلسون، سیاست خارجی ایده‌آلیستی را دنبال می‌کرد. ویلسون “طرح صلح 14 پله‌ای” را پس از جنگ جهانی اول ارائه کرد و از تغییر شکل نظم بین‌المللی پس از جنگ دفاع کرد. مهمترین اصلی که ویلسون پیشنهاد کرد، حق تعیین سرنوشت کشورها بود. این موضوع بعدها به یک اصل مهم در روابط بین‌الملل تبدیل شد. علاوه بر این، جامعه ملل پیشنهاد شده توسط ویلسون ساختاری بود که هدف آن برقراری روابط صلح‌آمیز بین کشورها به شمار می‌رفت. اما جامعه ملل یکی از نمونه‌هایی است که نشان دهنده شکست رویکرد آرمان گرایانه به دلیل ناکارآمدی آن است.

خلاصه کلام اینکه، با تعریف مختصر از رویکردهای مربوط به سیاست خارجی آرمانگرایانه و واقع‌گرایانه، هدف این است که بدانیم کشورمان در سیاست خارجی خود تا به امروز چه رویکردی داشته و آیا رویکردها و تصورات فکری در سیاست خارجی ایران به منزله نص صریح است که باید تا آخر حاکمیت بدان تابع بود یا اینکه می‌توان نسبت به شرایط پیش آمده در سطح بین‌المللی، تغییر رویکردهایی را پذیرفت؟ به همین منظور بهتر است در عین حال به تفاوت بین سیاست خارجی رئالیستی و ایده‌آلیستی نیز توجه کنیم تا شناخت و باز تعریف درستی از مسأله داشته باشیم.

بارزترین تفاوت سیاست خارجی واقع‌گرا و آرمان‌گرا، درک امنیت و قدرت است. واقع‌گرایان استدلال می‌کنند که دولت‌ها استراتژی‌هایی را برای استفاده از زور و رقابت برای تضمین امنیت خود ایجاد می‌کنند. به همین خاطر باید به سمت و سوی توسعه فناوریهای دفاعی- نظامی رفت و همیشه خود را مقتدرتر و برتر از هر موردی نشان داد تا دولت‌های دیگر جرأت نیم نگاه فرصت طلبانه‌ای به کشور نداشته باشند. در همین راستا استفاده از سیستم‌های اطلاعات و اخبار و روشهای جاسوسی و ضد جاسوسی و حمایت از نیروهای نیابتی یا پراکسی هم لازمه موفقیت در اجرای سیاست واقع گرایانه است. هزینه این اندیشه هر چقدر هم باشد، اهمیتی ندارد و باید در اولویت قرار گیرد. اما از سوی دیگر، آرمان‌گرایان تأکید می‌کنند که روابط بین‌الملل تنها بر سر قدرت و امنیت نیست، بلکه به عناصری مانند ارزش‌های اخلاقی، حقوق بشر، صلح منطقه‌ای و جهانی و همزیستی و اتحادهای یکپارچه مانند شکل‌گیری اتحادیه اروپا نیز مربوط می‌شود.با این حال، یکی دیگر از تفاوت‌های مهم بین سیاست خارجی واقع گرایانه و آرمان گرایانه، رویکرد دولت به هنجارهای بین‌المللی است. واقع‌گرایان استدلال می‌کنند که دولت‌ها همیشه منافع خود را در اولویت قرار می‌دهند و هنجارهای بین‌المللی معمولاً فقط تأثیر موقتی خواهند داشت. از سوی دیگر، آرمان‌گرایان معتقدند که هنجارها باید نقش دائمی در روابط بین‌الملل ایفا کنند و همکاری مسالمت‌آمیز باید تشویق شود.

نتیجه گفتار این است که کشورمان در سیاست خارجی خود هر چند تا به امروز از رویکرد و تفکر مبتنی بر نظریه واقع‌گرایانه پیروی کرده است، لیکن به نظر میرسد شرایط کنونی ایجاب می‌کند، با توجه به شرایط موجود منطقه‌ای و بین‌المللی و در کنار آن شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی درون کشور لازم است نگاهی متفاوت به ادامه سیاست خارجی داشته باشد. ایران از نظر گردشگری، تجاری، موقعیتهای ویژه جغرافیای سیاسی و استرتژیکی، وجود منابع غنی که نیاز فوری جامعه اروپا را می‌تواند رفع نماید، در حال از دست دادن چنین توانمندیهای بالقوه است. جامعه اروپایی با چنان وضعیت اقتصادی ناامید کننده‌ای مواجه است که حتی آلمان و بریتانیا با رکود توسعه اقتصادی همراه هستند. فرانسه در رده کشورهایی است که میرود مانند اسپانیا و پرتغال و یونان به مرز توسعه اقتصادی صفر درجه برسد. لذا تنها حضور آنها در کشور به منزله سرمایه‌گذار می‌تواند آنها را از خطر نزول به خط ثبات یا صعود برساند. در همین حال، کشورمان نیز با سیلی از سرمایه‌گذاری خارجی مواجه شود. از سوی دیگر حضور سرمایه گذاران خارجی موجب حمایتهای لازم سیاسی- امنیتی شود. زیرا هر سرمایه‌گذاری ابتدائاً در صدد تضمین و تثبیت شرایط امنیتی و سیاسی است تا بتواند به فعالیت خود بپردازد. تنها در سایه چنین رویکردی بسترهای لازم برای توسعه گردشگری و افزایش اشتغال در صنایع متعدد به ویژه صنایع دستی و توسعه حوزه خدمات در کنار رشد صنعتی رخ خواهد داد. باید بپذیریم که رویکردهای واقع گرایانه شاید تا به امروز پاسخگوی نیاز کشور بود ولی حال با وجود تحولات متعددی که در بالا بدانها اشاره شد، کشور نیاز دارد در سیاست خارجی خود به سمت و سوی آرمان گرایانه سیاست خارجی گام بردارد. بی‌دلیل نیست که دکتر جواد ظریف در اظهار نظر اخیر خود ابراز داشت که ما میتوانیم با هر کشوری مذاکره کنیم به غیر از رژیم اشغالگر قدس. نکته آخر اینکه، رویکرد آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی دو چارچوب نظری اساسی هستند که نگرش دولت‌ها را در عرصه بین‌المللی شکل می‌دهند. هر دو رویکرد مبتنی بر مبانی ایدئولوژیک متفاوتی هستند و به نتایج متفاوتی می‌انجامند. همانطور که گفته شد، سیاست خارجی واقع‌گرایانه بر اساس امنیت، قدرت و منافع شکل می‌گیرد، اما سیاست خارجی ایده‌آلیستی بر صلح، همکاری و ارزش های اخلاقی متمرکز است. در سیاست دنیای واقعی، ایجاد توازن بین این دو رویکرد برای موفقیت استراتژی‌های سیاست خارجی دولت‌ها حیاتی است. با این حال، تجربه تاریخی نشان داده است که اتخاذ تنها یک رویکرد در روابط بین‌الملل ممکن است برای ایجاد راه حل برای مشکلات پیچیده‌ای که دولت ها با آن مواجه هستند کافی نباشد. بنابراین، یک استراتژی سیاست خارجی که هر دو رویکرد را یکپارچه می‌کند، ممکن است موثرترین راه حل باشد. از ما گفتن بود و بس!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.