عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University
در هفته پیش شاهد استیضاح همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی ایران بودیم که به نهایت با رأی مخالفان به ناچار از قطار دولت پزشکیان پیاده شد. هنوز این خبر نسبتاً شوکهکننده در بازار سهام بورس و اقتصاد ایران جای خود را به سکون نداده بود که خبر استعفای توصیهای دکتر ظریف در رسانهها خبرساز شد. گویا وی به درخواست و توصیه رئیس قوه قضاییه مجبور به بازگشت به دانشگاه شده است. اما این ها در شرایطی اتفاق میافتد که هم در آستانه عید نوروز هستیم و هم اینکه هنوز دنیا در دریافت سگینال های لازم مثبت یا منفی در رابطه با رفع بحران اقتصادی، سیاسی و امنیتی هاج و واج مانده است. رئیس جمهور از ابتدای انتخابات مدعی حل بحران های موجود کشور و یافتن گشایشهای لازم منطبق با “مصلحت، حکمت و عزت” در رفع تحریم ها و آغاز مذاکرات با ایالات متحده شده بود ولی بعد از اعلام نظر مقام رهبری، طی سخنان صریح در جلسه استیضاح، از مذاکره با آمریکا انصراف خود را اعلام کرد.
تغییرات در ساختار دولت ها امری طبیعی است و چه بسا چندین وزیر طی استیضاح و عدم رأی اعتماد نمایندگان مجلس از ادامه کار منع میشوند. اما شرایط ایران به خصوص در برهه فعلی متفاوتتر است و عقل سلیم حکم میکند که به جای چوب لای چرخ حرکت دولت گذاشتن و بسترهای ایجاد شده در تضعیف دولت را پیشه کردن، بهتر است زمینههای تضعیف دولت و به طور کلی نظام از سوی سیاسیون و به ویژه نمایندگان مجلس کنار گذاشته شود. بیش از رخداد عدم رأی اعتماد مجلس به همتی، خبر استعفای دکتر ظریف در رسانههای خارجی نشان میدهد که تصمیم وی از عدم همراهی با دولت تنها یک برداشت را پیش روی میگذارد، اینکه: سیاسیون جناح خاص در ایران و نمایندگان مخالف انگار در میدان دشمنان بازی می کنند!
به طوری که روزنامه المیادین لبنان در یادداشتی اعلام میکند که دکتر ظریف به دلیل موانع غیرقابل عبور و نبود حمایت کافی در داخل دولت استعفا داده است. او برای تغییر آمده بود، اما این تغییر ممکن نشد. در همین حال سایت نشریه تایمز آو اسرائیل تحلیل میکند که کنارهگیری ظریف پایان حضور یک چهره معتدل در دولت ایران است. این به معنای پیروزی تندروهای مخالف دولت بوده که ظاهرا با رویه اعتدال در سیاست خارجی میانه خوبی ندارند. تحلیل بلومبرگ بسی مهمتر از بقیه است که مینویسد: “استعفای ظریف امید به احیای مذاکرات هستهای را کاهش میدهد. او پل ارتباطی با غرب بود و بدون او، احتمال پیشرفت کم است. و در نهایت روزنامه پرتیراژ هاآرتص اسرائیل چنین تعبیری به دست داده و مینویسد: این تغییر میتواند فشار نظامی و دیپلماتیک بر ایران را افزایش دهد. یقیناً اسرائیل و متحدانش از این فرصت استفاده خواهند کرد.
اما قابل تأمل ترین برداشت ها را از صدای آمریکا میتوان درک کرد که معتقد است ظریف برای آمریکا چهرهای قابل اعتماد بود که در سال ۲۰۱۵ توافق را ممکن ساخت. این رسانه به نقل از یک مقام آمریکایی میافزاید که کنارهگیری او سیگنالی منفی به واشنگتن محسوب میشود و میتواند مذاکرات را پیچیدهتر کند. ایران دهههاست که در یک چشمانداز ژئوپلیتیکی متلاطم که توسط رقابتهای منطقهای، تحریمهای بینالمللی و نبردهای ایدئولوژیک شکل گرفته، حرکت کرده است. رویکرد آن به دیپلماسی، امنیت و سیاست اقتصادی اغلب منعکس کننده ذهنیت حاصل جمع صفر بوده است.
دقیقاً روی سخنم در یادداشت این هفته بر همین جمله آخر است. شرایطی را در کشور از نظر سیاسی ایجاد کردهایم که استنباطی این چنین به نظر می رسدکه ایران به جای آن که سود خود را بنحوی مدیریت کند که ضرر مطلق برای طرف دیگر تلقی شود، به سمت و سویی گام بر میدارد که حاصل جمع آن صفر خواهد شد!
من به عنوان نگارنده و تحلیلگر نمیدانم چه تصوری از شرایط فعلی داشته باشم. امیدوارم که دیدگاهم اشتباه بوده باشد و شاید مسایلی هست که بنده قادر به درک و یا فهم آن نیستم. ولی آنچه در طول سال ها در رصد و تحلیل های سیاسی در عرصه روابط بینالملل آموختهام، نشان میدهد در شرایط کنونی برجسته کردن اختلافات و پرداختن به حساب و کتاب های سیاسی و جناحی چیزی جز هیزم بر آتش خانمان سوز دشمنان نهادن فایدهای ندارد. با تغییر پویایی جهانی و تکامل اتحادهای منطقهای، چگونه خواهیم توانست از تله استراتژیک رهایی یابیم و محکوم به یک وضعیت دائمی درگیری و انزوا نباشیم؟
سیاست خارجی ایران به طور کلی با رقابت با قدرت های غربی و دشمنان منطقهای تعریف شده است. تهران از موضع خصمانه و بیاعتمادی مطلق به ایالات متحده گرفته تا رقابت با رقبای منطقهای دچار مشکلات فراوانی است. متأسفانه در طول سال های گذشته در سایه برداشت ها و ذهنیت های توأم با خطا، اغلب استراتژیهایی را دنبال کردهایم که باعث شده به زعم آن ها، ایران به مانند کشوری شناخته شود که انگار بیش از سازش و تعامل بر طبل ستیز میکوبد و چاره ای جز تخریب، تحقیر و تضعیف ایران وجود ندارد. خروج ایالات متحده از توافق هستهای و تحریمهای بعدی تنها این باور را در سیاسیون ما تقویت کرده است که انگار تعامل با غرب ممکن نیست و سخن گفتن در این مورد به خیانت تعبیر می شود. در حالی که به نظر می رسد اگر مذاکرات دیپلماتیک از روی درایت و آگاهی و تیزبینی انجام پذیرد، نه تنها کلاهی سر ایران نمیرود که همین مذاکرات میتواند تقابل را به گونه تضمین کننده بقا سازد.
اگر دوران تقابل ما با غرب تا به امروز ادامه نمییافت احتمال داده می شود چشمانداز هژمونیک منطقهای ایران – از سوریه و عراق گرفته تا لبنان و یمن و حتی مدیترانه شرقی و شرق اروپا- بدون بحران محقق میشد و چنین گسترش حوزه نفوذی به عنوان حق برخورداری از توازن قدرت در معادلات سیاسی برشمرده میشد. چنانچه مخالفت هایی هم میشد به میزان امروز به صورت تهدید جلوه نمیکرد. در چنین حالتی کشورهای رقیب نیز جرأت لب تر کردن علیه ایران را به خود نمیدادند. با این حال، به تصورم رویکرد کنونی کشور که حاصل جمع صفر میباشد پیامدهای شدیدی در بر دارد و از مشکلات اقتصادی، انزوای دیپلماتیک گرفته تا تشدید تنش نظامی با اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای حوزه خلیج فارس تازه، ذهن کور برخی در ایجاد فضایی ناامن در داخل و به قول همسایه، استفاده از عوامل برای سنگ انداختن به شیشههای پنجره نیز مطرح نمیشد!
ایران با وجود منابع عظیم انرژی، اقتصاد آن با تمام بحران های داخلی، اختلاس ها، قاچاق سوخت و غیره در کنار فشار تحریمها هنوز پابرجاست و اگر دبی و دوحه نشده است ولی چیزی کمتر از کشورهای همسایه ندارد. اما گام نهادن بر مسیر استراتژی غلط در کنار سوء مدیریت باعث شده نه تنها ملت که خود دولت از محدودیت های موجود جهانی رنج ببرند. ایران میتواند با طی کردن مسیر درست دیپلماسی از توانمندی های نیروی انسانی، ذخایر موجود معدنی در کشور، پتانسیل های حاصل از موقعیت جغرافیای سیاسی استفاده کرده و ره صد ساله را یک شبه بپیماید. شاید باورش سخت باشد ولی حساب دو دو تاست.
گرایش فزاینده کشورمان به چین و روسیه باعث اغفال فکری ما در انتخاب گزینههای اقتصادی دیگر شده است. هر چند نیازمند آن ها نیز هستیم ولی دلیلی ندارد در مدار سیاسی آن ها به صورت مطلق حرکت کنیم. یکی از مهم ترین مشکلات ما نطفههای رو به رشد داخل کشور است که میتواند فشار فزایندهای ایجاد کند که کنترل آنها چندان آسان نخواهد بود. اعتراضاتی که در سالهای اخیر به دلیل نارضایتیهای اقتصادی وبعضا سیاسی، مدل ادراک منطقی است که نباید فرصت وقوع مجدد آنها را فراهم ساخت.
در شرایط کنونی به عنوان نتیجه کلام چه باید کرد؟ چه کنیم تا از مسیر تله حاصل جمع صفر خارج شویم؟
به نظر میرسد در شرایط فعلی دو انتخاب وجود دارد. نخستین انتخاب این است که مسیر کنونی یعنی رویارویی و قبول انزوا و ادامه راه در دالان رو به تاریکی با توکل و امید به احتمالات مثبت حرکت کرد و یا اینکه در انتخاب دوم دست به اتخاذ یک استراتژی عملگرایانهتر برای منافع متقابل زد. طبیعتا در انتخاب دوم بسترهای لازم مشارکت در دیپلماسی متوازن – چه از طریق احیای توافق هستهای، تثبیت روابط منطقهای یا تنوع بخشیدن به مشارکتهای اقتصادی – فرصتهای جدیدی ایجاد خواهد شد.
فراموش نکنیم که خوشبختانه کشورهای خلیج که زمانی رقبای سرسخت بودند، تمایل خود را برای تنظیم مجدد روابط خود نشان دادهاند، همان طور که در تنشزدایی اخیر عربستان سعودی با تهران شاهدش بودیم. اگر ایران به جای ذهنیت حاصل جمع صفر، با رویکرد همکاری متقابل عمل کند، میتواند جایگاه منطقهای و آینده اقتصادی خود را تغییر دهد. ایران بر سر دوراهی حساس ایستاده است. برای دههها، بازی حاصل جمع صفر آن دستاوردهای استراتژیک کوتاهمدتی را به همراه داشته است، اما آیا به قیمت رکود اقتصادی بلندمدت، بیثباتی دیپلماتیکی و مشکلات داخلی، ارزش داشت؟! برای رهایی از این مشکلات به نظر می رسد نیاز است بازنگری در سیاست و دیدگاههای قبلی صورت گیرد. سیاست خارجی ایران مدتهاست با رویکرد حاصل جمع صفر باعث تضمین سود رقیب در کسب منافع استراتژیک شده است. این دیدگاه منجر به تنش های مداوم با ایالات متحده و سایر کشورها گردیده که اظهارات اخیر مقامات آمریکایی و ایرانی این پویایی پایدار را روشن می کند. آیا زمان آن نرسیده است که در این رویکرد نگاه جدید و سودمندانه داشته باشیم؟