عصرآزادی آنلاین/ محمد فرج پور باسمنجی
■قصور دانشگاه تبریز در گرامیداشت دانشمندان و بزرگان پذیرفتنی نیست.
یک وظیفه بزرگ بر دوش دانشگاه تبریز است که به نیکو داشت و بررسی آرا و نظرات این دانشمند بزرگ در سطوح ملی و محلی بپردازد.
■در دانشگاه تبریز قواعد فرهنگ ادارات دولتی حاکم و بعضاً رخوت و سستی در آن نمایان است.
●هشترودی،شهریار، خیام پور ،مرتضوی،متین و امثالهم در جهان دانش پر آوازه و متاسفانه در دانشگاه تبریز گمنام هستند.
●●●●●●●●●●●●●●●
امروز پیکر پاک اندیشمند و تاریخ شناس ایران زنده یاد دکتر سیروس برادران شکوهی در قطعه هنرمندان و نام آوران وادی رحمت پس از تشییع بر دوش اهل علم و دانش و اقشار مختلف مردم فرهنگدوست تبریز
آرام می گیرد و یکی از استوانه های تاریخ ایران بزرگ و آذربایجان عزیز از میان ما رخت می بندد و شاهد کوچ ابدی فرزند بزرگ دانشگاهی تبریز هستیم. در این میان یک وظیفه بزرگ بر دوش دانشگاه تبریز است که به نیکو داشت و بررسی آرا و نظرات این دانشمند بزرگ در سطوح ملی و محلی بپردازد و پیشنهاد می شود نام یکی از مراکز علمی و آموزشی خود را به نام این استاد فرزانه نامگذاری کند. از سوی دیگر وظیفه شورای شهر و شهردار کلانشهر نیز در این وادی بسیار سنگین است و علاوه بر اهتمام در بزرگداشت این شخصیت دوست داشتنی و همکاری با محافل علمی و مردمی، پیشنهاد می شود نام یکی از اماکن فرهنگی و تاریخی شهر کهن تبریز را به نام دکتر شکوهی نامگذاری و به ساخت و نصب مجسمه اش با پول بی منت مردم در جوار دانشگاه یا داخل محوطه دانشگاه اهتمام ورزد. اما یک نکته در اینجا باید یاد آوری کنیم که متاسفانه دانشگاه تبریز در پاسداشت و بزرگداشت دانشمندان و ادیبان و اساتید پیشکسوت خود چه درحیات پربار آن ها و چه پس از فقدان آنان بعضاً کوتاهی می کند و حتی خبر درگذشت این بزرگان علم و اندیشه و ادب که سرمایه های فکری مردم ایران هستند به بهانه تعلق به دوره گذشته را در سایت دانشگاه هم منتشر نمی کند و متاسفانه در برخی موارد اصلاً در جریان هم نیست.
چندی پیش پروفسور ابوالقاسم متین از بزرگان و توسعه دهندگان دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز و از دانشمندان مطرح ایران در علوم زراعی درگذشت و هیچ خبری از دانشگاه تبریز نشد.
در فوت استاد بزرگ گروه کشاورزی زنده یاد دکتر مسیحا کوتاهی شد و امروز هم در بزرگداشت و تشییع و اطلاع رسانی و همدردی با اهل علم و دانش در فقدان دکتر شکوهی کوتاهی می کند و حتی دریغ از پارچه نوشته ای و نصب در محوطه بیرونی دانشگاه و در برخی موارد این بی توجهی ها و قصورها از دانشگاه تبریز که دومین مرکز آموزش عالی کشور ماست پذیرفتنی نیست.
در این اثنا نوشته و درد دل جناب دکتر عباس قدیمی قیداری استاد ممتاز دانشگاه و یار و همدم دکتر شکوهی را در بی توجهی دانشگاه تبریز نسبت به مفاخر و دانشمندان، اساتید و بزرگان چه در قید حیات و چه در فقدان آن زنده یاد عیناً برای تنویر افکار عمومی منتشر می شود:
با ادای احترام به استادمان آقای دکتر شکوهی و تسلیت این ضایعه بزرگ به خانواده و دوستداران استاد، لازم می دانم نکاتی را به استحضار خانواده بزرگ دانشگاه تبریز و اولیای سابق و لاحق دانشگاه برسانم.
از دیروز که آقای دکتر شکوهی این دنیای فانی را ترک گفتند، در محافل تاریخ و علوم انسانی در فضای مجازی دوستداران و شاگردان استاد در ذکر محامد و فضیلت های ایشان سخن گفتند و خاطرات فراوانی از روحیه شاگرد پروری دکتر شکوهی ذکر کردند.
به راستی دکتر شکوهی مظهر آداب دانی و مقید به رفتارها و اصول آکادمیک و دانشگاهی بود. در همه حال با تلفن و پیام جویای حال و احوال شاگردان خود بود و گاه از آنان می خواست به دیدن ایشان بروند. کتابخانه ارزشمندی داشت و پیگیر کتاب های تازه چاپ هم بود.
به دانشگاه تبریز تعصب خاصی داشت و همواره نگران سرنوشت آن بود، گلایه های به حقی داشت اما گوش شنوایی پیدا نمی کرد.
این محامد استاد را گفتم تا به نکته اصلی برسم: وظیفه شاگردان و وظیفه دانشگاه.
اگر از نگاه استاد به شاگردان ایشان داد سخن سر می دهیم، باید پرسش نمود شاگردان زنده یاد در قبال او چه کردند؟ دکتر شکوهی به شاگردان خود مهر می ورزید تا مهر و وفا را در عمل به آنان بیاموزد، اصول اخلاقی و آزاد زیستن را بیاموزد، چه کسی از شاگردان او در ۵۰ سال تدریس برای پاسداشت محامد و معلمی و آموزگاری او که سخت عاطفی بود قدمی و گامی برداشت؟ دانشگاه و دانشکده چه تجلیلی از او کردند؟ مگر برای دانشگاه و دانشکده چه هزینه ای داشت؟ از دیروز ده ها تلفن تسلیت از شهرهای مختلف ایران داشتم که به گروه و دانشگاه تسلیت می گفتند!
دانشگاه و دانشکده و بسیاری از شاگردان دکتر شکوهی که از دستشان برمی آمد می توانستند با تجلیل کوچکی ، پیرمرد را خوشحال سازند.
در غیبت و وظیفه نشناسی دانشگاه و دانشکده، دوستداران و شاگردان جاویدنام، به ابتکار شخصی برایش جشن نامه ای تحت عنوان ” شکوهی نامه ” تدارک دیدند و با همکاری بنیاد شهریار برایش بزرگداشتی ترتیب دادند. دانشگاه کجای این برنامه ها بود؟ دانشگاه تبریز اگر امروز نامی دارد به اعتبار نام نامی دانشمندانی است که به آن وزانت و جایگاه داده اند از دکترمحمد حسن لطفی و دکتر هشترودی در سال های تاسیس دانشگاه تا خیامپور و مرتضوی که هر کدام در جهان علم و دانش آن روز نامی و آوازه ای داشتند و به دانشگاه تبریز اعتبار می دادند. از دانشگاه تبریز که اکنون به یک اداره بزرگ تبدیل شده است و قواعد و فرهنگ اداره هایی مانند شهرداری، اوقاف و اداره آبیاری و… در آن حاکم شده، کلمات و اصطلاحات غیر دانشگاهی در آن رواج یافته، چه انتظاری می رود از اعتبار دهندگانش تجلیل کند؟ ده ها برنامه بی خاصیت و کم خاصیت در دانشگاه برگزار می گردد با هزینه های آن چنانی، اما برای یک تجلیل کوچک هیچ امکانی وجود ندارد. گویا در دانشگاه تبریز، دانشگاه خوب یک دانشگاه مُرده است!