عصرآزادی آنلاین/ مریم خدابخش
نزدیک ظهر است و قلم در دست گرفتهام تا با یافتن موضوعی چند سطری بنگارم که در این آن، فریادهای همسایگان سایر طبقات یارای ذهن کنکاشگَرَم میشود، یکی داد میزند، چرا همهجا تاریک شد؟! دیگری جیغ میزند، این چه وضعش است؟!، چرا اینترنت قطع شد، حاجخانم طبقه بالا با صدای گرفتهاش بلند بلند نق میزند؛ پمپ آب هم از کار افتاد و آب هم نیست، روشنایی بیاور، عجله کن، ببین گاز هست، آب داغ کن و بیاور تا این نوزاد ۱۰ روزه را آب بکشم و تحویل مادرش دهم، این طفل معصوم چه گناهی دارد؟!… در این لحظه است که حاجآقای شوخ طبع محله قهقه راهمیاندازد و با صدای طنیناندازش میگوید، با اجازه! یا بیاطلاع، باز هم برق نداریم!
در همین آن، بیاختیار بیآنکه اندکی تأمل پیشه کنم، در پاسخ دخترم که میپرسید، زندگی امروز به چه میماند؟، جواب میدهم، حیات بدون اکسیژن و قلب بدون ضربان ! و او اندکی متعجب شده، و با چشمان زیبای گرد شدهاش زمزمه میکند مگر میشود؟!… سری تکان داده و میگویم، آخر میدانی پیش از این، دلبستگی و وابستگی به برق در این حد نبود و اگر برق عزم سفر میکرد، تنهایی رخت سفر بر میبست و میرفت و تحمل فراقش چندان سخت نبود. اما در عصر لبریز شده از تکنولوژیهای روز و سایهانداز بر حیات بشری اعماز، طبیعی و مصنوعی که همهچیزش برقی شده، وابستگی و دلبستگی پیشین به سر حدّ جنون رسیده، و گویا برق زرنگتر شده و پیبرده که سفر مجرّدی لذتی ندارد. از اینرو، با رفتناش همه چیز را نیز با خود میبرد. برق که میرود، آب و اینترنت هم او را همراهی میکنند و سردی و سرمای روزگار نیز شدت میگیرد و چندین برابر میشود. هر جا میروی همه از نبود برق و ردّ پای برجایمانده از نبود و ناترازیهایش میگویند. طوریکه بحث آسیبها و زیانهای وارده از قطعیهای مکرر و مشکلات برجای مانده از ناترازیهای انرژی، مهمان خوانده یا ناخوانده هر نشست و جلسهای میگردد و اول و آخر هر موضوع، راهکار و پیشنهاد مرتبط با توزیع بار مصرف بهینهتر و کاهش فشار روی شبکه برق و طراحیهای خلاقانه و متنوعِ برقواره، آراسته و پیراسته میشود و دیگر هیچهای بیپاسخ مانده یا در پسِ صدها سکوت و خاموشیهای پیدرپی چندین ساعته مانده و باز هم دیگر هیچها…
نمیدانم، چرا با اینکه همه از سیاستهای کلان و برنامههای توسعهای مرتبط با نیروگاههای سیکل ترکیبی و نقش اساسی آن در تأمین برق پایدار و افزایش بهرهوری انرژی سخن میگویند، اما باز هم این چرخه به مرحله عمل که میرسد، همچنان لنگلنگان میلنگد و میچرخد و به جمله مأیوس کننده، توسعه این فنآوری مستلزم سیاستگذاری کلان و برنامهریزی دقیق است، ختم میشود و همچنان، تیترها و جملههای خبری و گزارشی در جملات ِ مطمئن باشید! دولت و بخش خصوصی با هدف کاهش وابستگی به منابع انرژی سنتی و فراهمسازی بستر لازم برای ورود فنآوریهای پیشرفته، به دنبال راهکارهای مؤثر در گسترش این نیروگاههاست و استراتژیهای وزارت نیرو در خصوص اولویتدهی به توسعه نیروگاههای سیکل ترکیبی برای افزایش ظرفیت تولید برق، از جمله راهبردهای کلیدی در این زمینه است، سر تیتر همه شعارها و صحبتها میشود و در پاسخ به چرایی و چگونگی پیشرفت روند، باز هم، ویرایش و ویراژی دیگر میشود برای جهش و پرش در خصوص تحلیل مزایای توسعه نیروگاههای سیکل ترکیبی با این عناوین مکرر همیشگی؛ در شرایطی که افزایش بهرهوری و کاهش هزینههای انرژی به اولویتهای اساسی تبدیل شده، نیروگاههای سیکل ترکیبی توجه زیادی را به خود جلب کرده، و به گزینهای ایدهآل برای تولید برق تبدیل شده است. زیرا این نیروگاهها میتوانند با استفاده از گرمای بازیافتی، منجر به بهینهسازی مصرف سوخت، افزایش بهرهوری، کاهش انتشار آلایندهها و تولید گازهای گلخانهای نسبت به نیروگاههای معمولی و مصرف بهینه سوختهای فسیلی گردند. اما با این حال، هزینههای عملیاتی پایینتری دارند و بهلحاظ استفاده مؤثر از گاز طبیعی، هزینههای عملیاتی و سوخت را کاهش میدهند، یا انعطافپذیری بیشتری دارند و دارای قابلیت راهاندازی و تطبیق سریعتر نسبت به نیروگاههای بخاری مفید برای تنظیم عرضه و تقاضای برق هستند و صدها مزایای شدنی یا ناشدنی دیگر.
اما باز هم نمیدانم چرا وقتی پرسش میشود، پس چرا این آرزوها، به وعدههای سرِ خرمن تبدیل شدهاند و با وجود تلاشهای همهجانبه برای تحقق شیرین این همه مزایا، باز هم برقها قطع میشوند و از ۲ ساعت به ۴ ساعت پرواز میکنند؟!، صدای چالشهای نیروگاههای سیکل ترکیبی در ایران در گوشهایم چنین طنینانداز میشود:
آری! ای قلم در حال نگارش! با وجود این همه مزایا، توسعه نیروگاههای سیکل ترکیبی در ایران با چالشهای جدّی مواجه است و از سرِ وجود موانعی، نه تنها سرعت گسترش این فنآوری، کاهش مییابد، بلکه بهرهوری نیز تحتتأثیر قرار میگیرد و در این گذر و وادی خاموشی، از تأمین پایدار سوخت گرفته تا تحریمهای بینالمللی و محدودیتهای مالی، وابستگی به گاز طبیعی و مشکلات ناشیاز تأمین سوخت در دورههای اوج مصرف، موانع فنآوری و محدودیتهای موجود در واردات تجهیزات و دانش فنی، هزینههای بالای سرمایهگذاری و نیازمندی به تأمین مالی پایدار و جذب سرمایهگذار، مشکلات نگهداری و تعمیرات، کمبود نیروی انسانی متخصص و قطعات یدکی و دیگر موارد پریده از ذهن، هر یک مانع و چالشی رو به رشد در مسیر پیشرفت این بخش محسوب میشود.
اما جای بسی شکر باقی است. زیرا با وجود اینهمه مانع و چالش، طبق آخرین آمار، ظرفیت نصب شده نیروگاههای سیکل ترکیبی در ایران حدود ۳۸ درصد از کل ظرفیت تولید برق کشور را تشکیل میدهد و این نیروگاهها نقش مهمی در تأمین برق پایدار و افزایش امنیت شبکه برق دارند و میتوان ادعا کرد نیروگاههای سیکل ترکیبی به یکی از ارکان اصلی استراتژی انرژی ایران تبدیل شدهاند و در شرایطی که ایران با چالشهای تقاضای انرژی و محدودیت منابع روبهرو است؛ نیروگاههای سیکل ترکیبی، راهحل مؤثری برای تأمین برق پایدار به شمار میآیند و گسترش این فنآوری، بخشی از استراتژی کشور برای بهینهسازی مصرف انرژی و حرکت به سوی آیندهای پایدارتر است. زیرا با ترکیب توربینهای گازی و بخاری، این نیروگاهها قادر هستند با افزایش بهرهوری تولید برق، مصرف سوخت را کاهش دهند. اما راستش، باز هم نمیدانم چرا با شنیدن توربینهای گازی؛ بیدلیل و بیربط یا با دلیل و با ربط، حکایت تلخ مازوتسوزی نیروگاه حرارتی تبریز در زمستان، آن تراژدی تکراری و سوژه خبری، سریال همیشگی وارونگی و آلودگیهوا در مغزم رژه میرود و ذهنم به سؤال گیجکننده تبدیل میشود و با این جملات به سکوت میرسد. مگر وضعیت گاز و آبمان خوب است؟!، این ناترازی انرژی، کدامیک از انرژیهای رو به اتمام را شامل نمیشود؟!، چرا با وجود اینکه بیش از نصف پهنه سرزمینی ایران دارای شرایط مساعد برای ایجاد نیروگاههای خورشیدی یا بادی با اطمینان از بازده ۱۰۰ درصدی است، اما سیاستگذاران کلان انرژی کشور حتی نیمنگاهی کج یا راست به این موضوع ندارند و فکر و ذکرشان را تنها بهاستفاده از انواع سوختهای فسیلی تجدیدناپذیر و آلودهکننده معطوف ساختهاند؟!… راستی این بیتوجهیهای برخی افرادچه نفعی به کام آن ها می ریزد؟!