مدرسه‌ای که کودکان را برای آزمون می‌پروراند، نه برای زندگی

عصرآزادی آنلاین/ سید وحید پیمان

نتایج کنکور امسال که منتشر شد، بسیاری از خانواده‌ها خوشحال شدند، بسیاری دل‌شکسته. اما در پس این شادی‌ها و اشک‌ها، واقعیتی تلخ‌تر پنهان است: مدرسه‌ی ایرانی دیگر جای پرورش انسان نیست، میدان مسابقه‌ای است که برنده‌اش از پیش معلوم است.
اکثریت قبولی‌های دانشگاه‌های برتر، از میان دانش‌آموزان مدارس خاص برآمده‌اند؛ از تیزهوشان و نمونه دولتی تا شاهد و غیرانتفاعی‌های پرهزینه. مدارس دولتی عادی، همان‌هایی که قرار بود مظهر عدالت باشند، سهم اندکی از این پیروزی‌ها دارند. این آمار، تنها یک عدد نیست — آیینه‌ای است از بی‌عدالتی آموزشی، شکافی که هر سال عمیق‌تر می‌شود و ریشه در همان جایی دارد که باید مبدأ برابری باشد: «مدرسه».
در کلاس‌های ما، کودکان پیش از آنکه بیاموزند چگونه فکر کنند، یاد می‌گیرند چگونه تست بزنند. از همان دبستان، نمره و آزمون به معیار ارزش انسان بدل می‌شود. آموزش، دیگر برای «زیستن» نیست؛ برای «موفق شدن» در آزمونی است که نه زندگی را می‌سنجد، نه خلاقیت را.
در کشورهای توسعه‌یافته، مدرسه جایی است برای تمرین زندگی. در آلمان، معلم با حقوقی درخور شأن خود (میانگین ۴۶۰۰ تا ۶۵۰۰ یورو در ماه)، با احترام و آزادی حرفه‌ای، کودکان را با مهارت‌های زندگی، محیط زیست، همکاری، تفکر انتقادی و اخلاق اجتماعی آشنا می‌کند.
اما در ایران، معلمی که باید چراغ خرد باشد، در تنگنای معیشت و دستورالعمل‌های فرسوده گرفتار است. او باید برای آزمونی تدریس کند که نه روح دارد، نه معنا.
هر سال، کنکور همان داستان تکراری را بازمی‌گوید: نابرابری آموزشی، فقر امکانات، فرسودگی معلمان و فاصله‌ی طبقاتی میان مدارسی که آینده می‌سازند و مدارسی که آینده می‌سوزانند. آموزش‌وپرورش ایران، سال‌هاست از مسیر «پرورش» جدا شده است؛ کودک ایرانی یاد می‌گیرد رقابت کند، اما نه همدلی؛ حفظ کند، اما نه بفهمد؛ اطاعت کند، اما نه بیندیشد.
ما به مدرسه‌ای تازه نیاز داریم — نه فقط ساختمانی نو، بلکه اندیشه‌ای نو. مدرسه‌ای که در آن پرسش از پاسخ مهم‌تر باشد، تخیل از فرمول ارزشمندتر، و انسان از نمره عزیزتر. مدرسه‌ای که کودکان را برای «آزمون زندگی» آماده کند، نه برای «زندگی در آزمون».
تا آن روز، هر بار که نتایج کنکور اعلام می‌شود، باید از خود بپرسیم:
چند کودک بااستعداد، در حاشیه‌ی این نظام ناعادلانه گم شدند؟
و چند رؤیای خاموش، در سایه‌ی رقابتی نابرابر، از میان رفت؟
بی‌عدالتی آموزشی، سکوتی است که هر جامعه‌ای را از درون فرسوده می‌کند.
و شاید روزی، اگر جرئت کنیم به جای «رتبه‌ها»، از «رشد» بپرسیم، از دل همین ویرانه، امیدی دوباره برخیزد.
ارسال یک پاسخ