عصر آزادی آنلاین/ مریم خدابخش:
روزی روزگاری، یکی از گذرهای محله تاریخی سرخاب محسوب می شد. اما حیف که از این محل تاریخی، فقط پُز ۶۰۰ ساله بودن اش، در تاریخ اذهان مان باقی مانده، و دیگر هیچ. چرا که در گذر زمان، با پُر رنگ شدن بی مهری های روزگار، زمان و کوتاهی های مردمان مسؤول و متولیان میراث و فرهنگ، شهرداران متعدد و امانتداران بی مسؤولیتی چون ماها، رنگ گذر بودن اَش را باخت و باخت تا به مرحله امروزش رسید و قرار است در چند روز آتی، با خاک یکسان شود و در گورستان تاریخ، هویت شهر و خاطره هایش مدفون گردد. برای درک موقعیت تاریخی، مذهبی و اقتصادی این گذر، که زمانی در عصر خود، جزو زیباترین بافت های تاریخی دوره قاجار و معماری های تاریخی و دارای سبک اش بوده، و هم اکنون آخرین بازمانده از آن بافت های تاریخی محسوب می شود. باید با تاریخ و هویت اش، آشنا باشی و صفحات رقم خورده تاریخ در اماکن، محلات و چهره های تاریخی تأثیر گذار بر رویدادهای متعدد، چرایی و چگونگی اش را یک به یک، بار دیگر در دل و ذهن ات رقم بزنی و قدم زنان از نقطه به نقطه «قاری کؤرپوسی»، ثقه الاسلام، «مقبرة الشعراء»، شربت اؤغلی، موزه قاجار و سرخاب یا چای کنار و «قؤیون مئیدانی» یا «میدان حسن پادشاه» و بافت تاریخی «بازار تبریز»، یا قصر و کوشک تاریخی قایم مقام فراهانی – وزیر اعظم عباس میرزا نایب السلطنه، یا «یخچال دربندی» ششگلان، خانه های تاریخی «ثقه الاسلام» و «شریف زاده»؛ گذر کنی و با تصویر سازی های منسجم از چگونگی و چرایی تجارت، درآمدزایی، اقتصاد و مشاغل مرسوم در عصر پدران و آبای گذشته و مرور هر یک از گام های تأثیر گذار و اندیشه های هویتی، تاریخی و میراثی ۱۰ ها چهره تاریخی در ذهن ات؛ وارد گذری دیگر همچون، «حیدر تکیه سی» شوی و چگونگی اندیشه ها، تفکرات و گام ها، درب ها، دروازه های هشتگانه ۲۵۰ ساله و لنگه های چوبی و خاک خورده دروازه های «باغمیشه» و «خیاوان» شهر و میراث های بر جای مانده از تاریخ ۶۰۰ ساله شهر و حکومت سلسله«آق قویونلوها» و تاریخ ۸۰۰ سال قبلاَت را مهمان روح، روان و دل اَت سازی و غرق در رنگ و بوی هویت، تاریخ و اصالت اَت گردی و دیگر هیچ…. چرا که با هر قدم اَت، بی توجهی ها، خیانت ها، غفلت ها و سهل انگاری های انجام شده در حقِ هر یک از این امانت های برجای مانده از فرهیختگان و اندیشه مندان دوره های پیشین و داشته های تاریخی معماری اَت؛ بیداد می کنند و رنگی از مخروبه های نازیبا، خرابی ها و ویرانی ها را مهمان دل و دیدگان اَت می سازند. آری… صحبت از تملک گذر حیدر تکیه سی و تخریب کامل این بنای تاریخی، میراث فرهنگی و مذهبی به بهانه مسیر گشایی است که چندی است در فضای شهر پیچیده، و ذهن ها و دل های مان را مکدّر ساخته است، همان آخرین بازمانده از بافت تاریخی قاجار و تحفه برجای مانده از حیدر تونی؛ سلطان حیدر تونی از سلسله قلندریه خراسان و مروّجان مذهب تشیّع که بعضی از منابع وی را از عارفان سده های ششم و هفتم معرفی کرده اند و بعضی از منابع سازنده این گذر و تکیه را متعلق به حیدر تونی در حال زیست در قرن ۹اُم دانسته اند، می باشد و حسرت مجدد از دست داده های متعلق به میراث فرهنگی، تاریخی و هویتی شهر تاریخی تبریز است و تملک این کاروانسرای تاریخی و هشدارهای تخریبی بنر شده از سوی شهرداری منطقه ۱۰ تبریز و خاک سپاری شناسنامه هویتی تبریز و هدر رفت سرمایه های ملی و شهری انجام شده مرتبط با مرمت و استحکام بخشی زیرزمین این تکیه و گذر و هزاران افسوس و تأسف شده بر دل های مان و هزاران سؤال بی جواب آیندگان از چگونگی و چرایی حکایت های بی پایان و دنباله دار این میراث های مخروبه گشته، و دیگر سکوت و شرمندگی تاریخی و دیگر هیچ…. همه این ها در حالی اتفاق می افتند که می توان با هم اندیشی و همفکری با متخصصان حوزه مرمت، میراث و تاریخ نگاران و کارشناسان حوزه های متعدد و احترام به حقوق مادی و معنوی شهر و مشارکت دادن شهروندان در اجرای پروژه های عمرانی و ارزیابی های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی مناطق و شفاف سازی طرح ها و برنامه های عمرانی، این منطقه را به یک پیاده راه و سنگ فرش تاریخی با بازسازی، مرمت و حفظ بناهای تاریخی این گذر، مجدداً آن را احیا نمود و تبدیل به یک قطب اقتصادی و فرهنگی و گردشگری نمود و به جای پارک ماشین های دود زا و نفس بُر، درختان تنومند و گل های زیبا کاشت و تحفه دیدگان و دل های گردشگران داخلی و خارجی ساخت و به درآمدزایی تاریخی و افتخار آفرین رسید، نه مقطعی همراه با شرمندگی.