اشعار استاد شهریار / پرواز – پرنده

عصر آزادی آنلاین،از دکترسیدجلال ابراهیمی در باب استاد شهریار قلم فرسائی های زیادی معمول شده که هر کدام ابعاد جدیدی از اندیشه والا و گستره فکری او را بیان کرده است در یک کوتاه کلام :
او در 1283 در تبریز زاده شد فرزند حاج میرزا آقا خشگ نابی از وکلای درجه اول تبریز و اهل علم و ادب بود.
شهریار در 1300 به تهران آمد و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون گذرانید و وارد دانشکده طب دانشگاه تهران شد او قبل از اتمام دوره دکترا دانشگاه را ترک کرد. شهریار را از لحاظ چهره نمائی و سیمانگاری باید این گونه ترسیم کرد:
سیمای یک کودک معصوم و پاک، مردی جهاندیده ، رند و قلندر ، درویشی افتاده ،
اشعار او دارای روح حماسی ، بومی، ملی ، میهنی و عرفانی است .
شعر استاد از بعد فکری و تصویری و ظرافت بیان بررسی شده ولی آنچه در پی می آید نگاه او به پرواز ، پرنده تاب و بازتاب و تشبیهات و تعبیرات او در زیبانگری به آوای طبیعت و حضور گل و گیاه و پرنده در یک قاب بسیار دل انگیز است.
بلبل
با آوای دلکش و عشق به گل سرخ، کوچک جثه هم اندازه گنجشک
شهریار در عشق و شیدائی خود را به بلبل تشبیه کرده و می گوید.
شهریار است و همین شیوه شیدائی بلبل
بگذارید بگرید به هوای گل خوندار
شهریار مرگ گل و گلریزان گل سرخ را عامل افسردگی و سکوت بلبل می داند و بعد از پاریزان گل فقط صدای زاغ وزغ از بوستان می آید.
خزان گل نوای بلبلان در گلوبندد
که بوم است آنکه با زاغ وزغن دارد هم آوازی
و گوید
فردا که رهز نان دی از راه می رسند
نه بلبلی بجای گذارند و نه گلی
او سرمای دیماه را به راهزنان در کمین نشسته تشبیه می کند که وقتی به گلستان بوستان یورش می کنند نه گلی می ماند نه بلبلی که همه را از دم تیغ می گذرانند.
شهریار معشوق جفاکار را که با زاغ وزغن خلوت کرده در حد خود نمی شناسد و شایسته عشق نمی داند و
گوید
عشق به خلوت شب باغنچه های وحشی است
من بلبلم حریف زاغ وزغن نباشم
و او رقیب خود را زاغ وزغن نمی شمارد که صدای ناهنجار دارند و حضورشان عامل پرپرشدن گل و تاراج گلستان می شود.
استاد شهریار بلبل راکه شاهد عشق جانسوز وی است راوی حدیث گوی قصه عشق خود قرار می دهد و می خواهد که بلبل حکایت خزان گلشن و حضور خار رقیبان را به بهار بازگو کند.
بهار من تو هم از بلبلی حکایت من بپرس
که از خزان گلشن، خارها بدیده خمیده
و بلبل در این بهت راوی ، نقال و شاهد وتصویرگر خزان بر بهار زندگی او است.
ملول از ناله بلبل مباش ای باغبان ، رفتم
حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم
از باغبان طلب بخشایش می کند خطاب باو گوید از ناله بلبل ملول و مکدر نباشد چون فقط او گلی را در غنچه بو کرده و آن غنچه نشکفته پرپر شده و ناله بلبل از جفای روزگار است که اجازه نداد که غنچه بشکفد و زیبائی درون خویش را عیان نماید.
شهریار خود را همچون بلبل خوش خوان غزل خوان می داند که وقتی زاغ وزغنی که از آواز هیچ نمی دانند لب به خواندن بگشایند بلبلان چاره ای جز بستن لب و سکوت ندارند.
شهریار را چو به باغ آمد زغن
بلبلان لب از سخن می بندند
جائی که تجمع زاغ وزغن است بلبلان عشق خود را بیان نمی کنند.
وقتی شاخ گل نشستنگاه زاغ شد ، بلبل از خان و مان بیرون رانده شده ، هم معشوق و هم خانه و کاشانه اش را از او می گیرند.
تا شاخسار انس بزاغان سپرد گل
یا رب چها به بلبل بی خانمان گذشت

بوقلمون
پرنده ای است از راسته ماکیان که دارای گردنی برهنه و گوشتی و پنجه های قوی می باشد رنگ آن بیشتر سیاه و سرو گردن وی بدون پر و دارای آویزه های نرم و گوشتی است نر آن دارای دم و پهن است.
بکاخ عز و قناعت که آشیانه اوست
نه فرش بوقلمون و نه بوریای ریاست
شهریار:
نقش نگار کاخ نشیان را به فرش بوقلمونی تشبیه می کند. که نشان از غرور و خودخواهی واظهار منیت است و گوید تازه بدوران رسیده ها با زر و زیور فرشهای پر نقش و نگار من برتری خود را برخ می کشند. و زاهدان ریائی با “بوریا” نشینی تظاهر به زهد می کنند و آنان زاهدان مزوری هستند که چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند ولی رهروان پاک باز در کاخ قناعت به عزت و بابرخورداری از استغنای درون شاهانه زندگی می کنند.
پرستو
پرنده ای بسیار مفید و بی آزار و زیبا است.
خوشتر از زلف تو بادصبا چیزی نیست
گرچه پیغام بهاران و پرستو باشد
شهریار:
بادصبا را که پیغام آور بهار است نامه رسان معشوق می داند که بوی زلف معشوق را به عاشق می رساند.
<< زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم >>
از سوی دیگر پرستو نیز که همراه باد بهاری بازگشتی به سرزمین یاری دارد پیام آور زیبائیها و نامه رسانی معشوق را دارد.
تیهو :
پرنده ای از دسته کبکها که کمی از کبک کوچکتر است پرهایش خاکستری مایل به زرد و زیر بالهایش خالهای سیاه دارد.
خلوت باغ بهشتی است خیال تو پری
که پر از عشوه قرقاول و تیهو باشد
شاعر در خلوت خویش معشوق را خرامان وعشوه کنان با ناز و کرشمه در باغ بهشتی چو نان حوریان و پریان می داند که نرمای کنشی او زیبائی باغ بهشتی خیال و رویا را دو چندان می کند.

زاغ :
به نامهای کلاغ سیاه – غراب نیز مشهور است.
عشقم به خلوت شب باغنچه های وحشی است
من بلبلم حریف زاغ و زغن نباشم
شهریار رقیب و حریف عشقی خود را زاغ و زغن می شمارد که در حد خوشگوئی و خوش آوائی نیستند و جایگاه زاغ و زغن را گلستان نمی داند.
تا شاخسار انس به زاغان سپردگل
یارب چها به بلبل بی خانمان گذشت

وقتی پاریزان شد کاروان عشق وعاشقی و آگاهی جان از دشت و دمن و بوستان کوچ کرد و جای بلبلان خوش خوان را زاغان که پیغام آوران تاراج گلستان ، دشت و بوستان است گرفتند. بلبل از این جفای روزگار چه زجرهائی که نمی کشد.

سیمرغ :
مرغ افسانها
سلامت آنسوی قاف است و آزادی در آن وادی
نشان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس
منزل سی مرغ در سه تیغ قله قاف است اگر نشان از اقامت گاه او خواهی از شاهین بلند پرواز بپرس که آشنا بر بلندای قله ها و منزل سیمرغ است
سایه سمیرغ قاف نشین خود مآمنی امن است که عزلت نشینان دامن کره را در پناه خود قرار می دهد و آزادگان را جایگاه بلندا است.
به هنگامی که نادانی بگیتی حکم فرما بود
تمدن در جهان همخوابه سیمرغ و عنقا بود
وقتی جهان در نادانی بود و اقوام وحشی ، هونها ، تاتارها بر سرزمینهای دور و… حکمفرما بود در ایران زمین تمدن و آگاهی در بلندای حضور بود.
شاهین :
گونه ای پرنده از راسته شکاریان روزانه از تیره بازها که دارای قرنیه ایی سیاه پر زردرنگ است ولی پرهای پشت حیوان به خاکستری میگراید و زیر گلو و زیر شکمش قهوه ای ، وی دارای خالهای تیره می باشد نر این حیوان از ماده اش کوچکتر است شاهین عموما” در کوهها سنگی نسبتا” مرتفع و لا به لای صخره ها تخمک گذاری می کند گونه های مختلف این پرنده در ایران فراوان است .
زاغ و کرکس را مجال بام قصرشاه نیست
کاین شرف شایسته شهباز و شاهین کرده اند
در کام پلنگان نبود مرتع آهو
در پنجه شاهین نبود لانه عصفور
مرا سر پنجه شاهین ندادند
که مسکین مرغ زارم و مرغزاری
کوه را قله قهراست و عتاب
قرق غیرت شاهین وعقاب
طوطی:
پرنده ایست از راسته طوطیان که دارای پرهای زرد و سبز و قرمز زیبایی است و دارای نوک قوی صخیم منقار بسیار خمیده و قرمز رنگ – دو انگشت در جلو و دو انگشت در عقب دارد از پرندگان نواحی استوایی است.
قلم شیرین و خط شیرین و لب شیرین
خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی
شیرین بیانی ، شیرین کلامی همراه با شیوه زیبایی نگارش یعنی خط و ربط شهریار هر کلمه چون شکرپاره است.
گلزار قند من که به یغما برد مگس
طوطی من که در شکرستان نیامدی
طوطی هند عالم قدسم و طبع قند من
وه که بگند خاکیان ساخته چون مگس مرا
شهریار از شکرستان غزل شاید اگر
چون توئی طوطی شکر شکن آید بیرون
وقتی طوطی شکرشکن شیرین سخن در صحنه نباشد مگس فرصت خود نمائی پیدا می کند.
شهریار:
زلف یار را به رنگ پر طوطی تشبیه کرده
زلف تو که بور، یا بلوطی است
چون بال هما و پر طوطی است

سرزمین ایران طوطیانی شکرشکن شیرین سخن ، شورافکن بسیار داشته است
طوطیانی داشته شکرشکن
شاهد و شورافکن و شیرین سخن
شهریار اسرار گوی عالم علوی
سلام ای طایر شکر به منقار
سلام ای طوطی گویای اسرار

قرقاول :
پستانداری است از راسته ماکیان که جثه ای به اندازه مرغ خانگی دارد جنس نر این پرنده که به نام خروس جنگی نامیده می شود و از خروس کمتر است و در دمش پرهای بسیار طویل دارد و شکل آنها نیز مستقیم است و طول آنها گاهی تا 2 متر هم می رسد خوراکش دانه های نباتات است و جفتگیریش در فصل بهار می باشد در مازندران زیاد است – تذرو – تدرج – تذرج – ثرنگ – توزنگ – خروس صحرایی از دیگر اسامی و انواع آن است.
خلوت باغ بهشتی است خیال توپری
که پر از عشوه قرقاول و تیهو باشد
قایقی هم بار کرده دختران
میپرد با سینه قرقاولی
ساقین و سرین سینه قرقاول و قمری
ماهیچه پا ثانی ماهی سمنقور
قمری :
پرنده ای است از راسته کبوتران که به حالت وحشی و جفت جفت زندگی میکند و به قدر و اندازه یک کبوتر متوسط است .طول پرهای دمش نیز متوسط و مجموعا در انتها به یک خط منحنی خم میشود. منقارش راست و تا حدی طویل و بالهایش نمو یافته اند و پرواز حیوان را به خوبی تامین میکنند. رنگ پرهایش خاکستری مایل به قهوه ای است که در زیر شکم روشن تر و در پشت و پهلو تیره تر است . گونه های مختلف این پرنده در سراسر آسیا از جمله ایران و آفریقا و اروپا فراوان است ، کبوتر یاهو –یاکریم .
سرومن گل بنوازد دل پروانه و بلبل
گر تو هم یادت از این قمری بی بال و پر آید
داستان بلبل و قمری همانا باد برد
قصه نعش کبوتر ماند و چنگال عقاب

عمر(شهنازی) و استاد (عبادی) باقی
قمریان زنده اگر بلبل ما میمیرد
قمری
(قمری تهنیت گو و سخن گو)
قمری تهنیت ز گلبن گفت
سوسنم گر در ده ز پای برفت

(قمری خوش آواز)
فراز سرو قمری ترانه نواز
بهار بود و گل و سبزه بود و آبی بود

(صدای مژده قمری)
صدای مژده وصلم دهد مگر قمری
که بانگ میزند از شاخ سرو و یاسمنم
(قمری آوازه خوان)
صحرای به کوی میکده ماند ز هوی وهای
قمری بسوی معرکه که خواند به های و هوی
کبوتر:
پرنده ای است با پرواز عالی و با استقامت که از سار بزرگتر ولی از کبک کوچکتر از راسته ی مشخص پرندگان حدود 72 گونه کبوتر در کره زمین وجود دارد و چون توسط انسان تربیت میشود نژادهای بسیاری از آن تا به حال به وجود آمده
(کبوتر که لانه ای در گوشه ای دارد)
مگر به دام که الفت بداند باز نگرد
کبوتری که کشد آشیان به گوشه بامی
بهر بامی پریدن چشم عفت خیره میسازد
کبوتر آشیان بازد از این آشفته پروازی
(کبوتر زرینه طوق و زیبایی را میگوید)
کجا کبوتر زرینه طوق من خود باخت
که چون فرشته در این آشیان نمی آید
(کبوتر قاصد و پیغام آور)
کی آن کبوتر پیک آید از دیار حبیب
که چشم جان کنم از خط نامه نورانی
(نعش کبوتر مرده)
داستان بلبل و قمری همانا باد برد
قصه نعش کبوتر ماند وچنگال عقاب
(کبوتر اوج گیرنده)
بر افشانده به اوج قاف عنقا
به قیقاج لطیفی چون کبوتر
کرکس:
پرنده ای است قوی هیکل و بدریخت و گوشتخوار از راسته ی شکاریان روزانه ، دارای منقار قوی و برگشته و گردن سخت و بال های بزرگ و در نواحی کوهستان زندگی میکند و بیشتر از لاشه موجودات تغذیه میکند .درجنوب و شمال آفریقا و آسیای مرکزی و غربی و جنوبی پراکنده اند ، منقاری پر قدرت و چنگالش کم قدرت و پرواز نسبتا آهسته ولی دارای اوج دارد
(کرکسی که هیچگاه در جای خوب نمیتواند بنشیند)
زاغ و کرکس را مجال بام قصر شاه نیست
کاین شرف شایسته شهباز و شاهین کرده اند
(کرکسی که به دنبال لاشه میگردد)
کرکس از آنسو که: ما را دل کباب
بهر لاشه تیهو ازآن عقاب؟
هدهد:
پرنده ای از راسته سبک بالان از دسته نازک نوکان دارای منقار تیز و طویل و خمیده جثه ای به اندازه سار و حشره خوار میباشد و به طور انفرادی زندگی میکند در تنه درختان می زید بر روی سر این حیوان یک دسته پر وجود دارد
از دیگر اسامی آن : پوپک، بوبک، مرغ سلیمان، پوپه، پوپو، بوبو
(هدهد سخن سرا و نقال)
هدهد گرفت رشته محبت به دلکشی
بازش لحن ز زلف تو و شانه ی تو بود

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.