چرایی تبدیل اعتراضات مردمی به کنشهای ساختار شکنانه!

عصر آزادی آنلاین/ دکتر قدیرگلکاریان

اعتراضات به حق مردم خوزستان و حمایت مردمی در سایر شهرها به مطالبات هموطنان باعث شده است که بار دیگر واژه هایی همچون اعتراضات مردمی و اعتراضات ساختار سکنانه مطرح شود. مدلی که پیوسته تکرار میشود. در این مقوله از نگاه جامعه شناسی سیاسی، هنجار شناسی، روان شناسی و آسیب شناسی به این موضوع می پردازم.

از سالها پیش در وقوع تمامی اعتراضات برحق مردمی در سالهای 88، 96 و 98 شاهد ظهور طیفی از نمودهای اعتراض سیاسی هستیم که در نگاه نظام به اعتراضات اختشاش گرانه و شعارهای داده شده به ساختار شکنانه تعبیر میشود. آنچه مهم است اینکه چرا چنین اتفاقی رخ میدهد؟ دلایل بروز این اعتراضات و نضج گرفتن اعتراضات ساختارشکنانه در میان مطالبات برحق مردم چیست؟

با این رویکرد، شایسته خواهد بود بدون تعصب و فاقد نگاهی یک جانبه (بدون اینکه رگ گردن بر آمده باشد.) ابتدا دلایل بروز اعتراضات برحق مردمی و سپس ظهور یکباره طیف ساختار شکن را مورد بررسی قرار دهیم.

گفتنی است که عوامل فردی در نشان دادن اعتراضات، حالت های روانشناختی است که یا افراد را متقاعد می کند که به یک جنبش بپیوندند و یا تعهد خود را نسبت به گروه های مرسوم تضعیف کنند.  چنانچه اعتراضات مردمی هدایت شده و هدفدار باشند، مسیر جریان اعتراضات سالم است. لیکن اگر دستیابی به وضعیت مطلوب ممکن نباشد و یا هویت رضایت بخش در بین گروههای معترض عادی جلوه نکرده و احساسات و عقده های دیرین ظهور کرده باشند، همین اعتراضات تبدیل به شرایط ساختار شکنانه میشود.

اعتبار و احساس تعلق به کشور و ارزشهای رایج در میان معترضین بی کم و کاست روشن است و بروز اعتراضات صرفاً بخاطر احقاق حقوق بوده و باید قابل ارزش و تقدیر باشد. حتی در سریعترین زمان از سوی نظامهای سیاسی به نحو احسن و مطلوب پاسخ داده شود. در غیر این صورت همین اعتراضات بستری برای نمود یک سری اعتراضاتی خواهد شد که ریشه در مسایل دیگری دارند.

در طول سالهای گذشته بروز اعتراضات مردمی همیشه مغفول از دیدگاه دولتها مانده و هر اعتراضی به منزله بر هم زدن آرامش اجتماعی و امنیت کشور معنا شده است. حال آنکه دلایل بروز اعتراضات اگر ریشه یابی بشوند، نه تنها تکرار شدنی نیستند که زمینه ساز حضور سایر نیروهای فرصت طلب هم نمیشود. معترضین جامعه ایرانی در طول سالهای گذشته و این بار در خوزستان و سایر شهرها خود را به عنوان اعضای یک جنبش اجتماعی برحق می شمارند. کشور و اهمیت امنیت اجتماعی حتی برای آنها از ارزشهای جنبش نیز مهمتر است. اما باید مسئولین نظام در هر رده ای این را درک کنند و بپذیرند که ایجاد احساس بیگانگی، ناتوانی، ناامیدی و دور شدن از جامعه در میان مردم و نشنیدن صدای برحق آحاد ملت باعث شده است که افراد خود را مستعد مشارکت در اعتراضات کنند. در مباحث جامعه شناختی سیاسی چنین بیان میشود که بیگانگی سیاسی نشان دهنده از بین رفتن ایمان در جامعه سیاسی است و فرد را مستعد پیوستن به جنبشی می کند که جامعه را به چالش می کشد.

گمان میرود بسیاری از مسئولان در رده های مختلف کشوری و لشکری و امنیتی به این امر چندان توجهی نکرده اند تا بتوانندعوامل بروز اعتراضات را از بین ببرند. اگر بود تا به امروز نه تنها در سالهای گذشته بلکه امروز هم به هیچوجه اعتراضات همانند آتش زیر خاکستر در هر بهانه ای ظهور نمیکرد. آقایان مسئولان به جای اینکه مردم را متهم کنند و اعتراضات را در هر بار به مداخله نیروهای خارج از مرزها نسبت دهند، یک بار هم شده به این فکر کنند که چه باید کرد تا زمینه بروز آتش زیر خاکستر نمود عینی نیابد.

با این حال رابطه بین شروع اعتراضات و به مرور زمان تبدیل شدن آن به اعتراضات به اصطلاح ساختار شکنانه یک رابطه ساده نیست. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد محروم ترین اقشار جامعه در جنبش های اجتماعی شرکت می کنند و باز از میان همین اقشار است که سریع خود را در مسیر امواج اعتراضات ساختارشکنانه اسیر می بینند و هر اتفاق و صدمه ای هم از نظر بگیر و ببند و حبس و کشته و یا مصدوم شدن رخ میدهد، باز دامان این اقشار را میگیرد. فراموش نکنیم که قیامهای رخ داده در تمامی جوامع جهانی اغلب با نقش آفرینی برجسته همین اقشار رخ داده و به نتایج مثبت و یا منفی رسیده است.

مخلص کلام اینکه، هر دو طرف (هم ملت و هم دولت) باید بسان دانش آموزی به عملکردشان توجه نمایند که دلایل بروز جنبش های اجتماعی چیست؟ ملت از خود بپرسد اعتراضاتی که میکند در چه چارچوبی باشد تا زمینه ساز برهم خوردن آرامش و امنیت اجتماعی نشود؛ دولت نیز از خود بپرسد که دلایل رخ دادن جنبش های اجتماعی چه بوده است. گرچه به نظر میرسد وجود فقر و رنج گسترده دلایل عمده اعتراضات است، ولی باید منصافه گفت که ملت ایران در بدترین و سخت ترین شرایط اقتصادی و معیشتی گذران عمر می کنند ولی هیچگاه به خاطر نان تظاهرات نکرده اند. دلایل اعتراضات آنها به تصمیمات دولتها بوده است که منجر شده ملت از آینده سیاسی- اجتماعی- اقتصادی خود نگران باشد. باید دوباره تأكید شود كه دولتها نباید تصمیماتی بگیرند که در میان مدت و دراز مدت ریشه به حیات اقتصادی- اجتماعی مردم بزند. بدانند که بودنشان در سایه همین مردم و وفاداری آنهاست. لذا سفت کردن کمربند در دور حیات اجتماعی مردم در قالب محدود کردن امکانات، نادیده گرفتن توان مردم، فشار بر روی روح و روان مردم، بی اعتبار دانستن اراده سیاسی مردم و دهها دلایل دیگر میتواند امواجی را پدید آورد که مانند سقوط بهمن باشد.

نکته مهم اینکه، اگر شروع و خاتمه اعتراضات محدود به چند روز است، دلیل آن کنترل اوضاع با استفاده از سازو کار امنیتی و پلیسی نیست. بلکه مردم با درایت و درک اینکه پیامشان به استماع مسئولان رسیده است، دست به ادامه اعتراضات خشونت آمیز نمی زنند و فرصتهای سوء استفاده دیگران را از بین می برند. در این رهگذر فرض است که مسئولان کشور برای ایجاد انگیزه امید در جامعه تلاش کنند و مبنایی را پیش بگیرند که شرایط متناقضی در آینده رخ ندهد و رسیدگی به نیازهای مردم جنبه تخفیف نسبی نگیرد.

نظریه های کلی تری درباره منشأ جنبش های اجتماعی وجود دارد که طبق نظریه اسملسر، اگر فریاد دادخواهی اقشار مردم شنیده نشود و یا سرکوب شود منجر به بروز شرایط تغییر اجتماعی میشود. این تغییر با استفاده از ایجاد تنش یا درگیری در یک یا چند جنبه مهم نظم اجتماعی میشود. فراموش نکنیم که فشار هنجاری وقتی ایجاد می شود که ارزشها خود در ارضای نیازهای مهم بخشی از جامعه تداخل ایجاد می کنند. این نوع فشار اغلب وقتی بوجود می آید که گروه های مختلف مانند اقلیت های قومی یا نسل جوان، ارزش هایی را ایجاد کنند که با گروه های اصلی و با استقرار در اعتراضات در تضاد باشد

نکته آخر اینکه، ماهیت کلی سیستم اعتقادی(فرهنگی، سیاسی و یا مذهبی) موجود در فرهنگ یک جامعه بر احتمال بروز جنبش های اجتماعی تأثیر می گذارد و نوع رخ داده را تعریف می کند. لذا با آغاز اعتراضات اقتصادی، زمینه برای ظهور ارشهای اعتقادی نیز زمینه ساز اعتراضات ساختارشکنانه میشود. مسئولین کشوری اگر به راستی معتقد و پایبند به اصول اجتماعی- اخلاقی بوده و خود را متعهد به آسایش، رفاه، و توسعه ایران و ایرانی می دانند باید در سیاستهای کلان داخلی و خارجی یک بار هم شده بازنگری کرده و نگذارند اتفاقات رخ داده بارها تکرار شود. زیرا هر رخدادی تجربه ای دیگر بر تجربیات افراد می افزاید. هر جنبشی زمینه ساز آماده سازی استراتژی جدید برای دستکاری در جامعه است.

اهل سخن معنای لازم را درک خواهند کرد!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.