مواجهه اروپا با دو بحران پایدار انرژی و ژئوپلیتیکی

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

ماجرای جنگ اوکراین و روسیه با تمام آنچه بیان میشود، سنخیتی ندارد. نه ادعاهای پوتین کاملاً منطبق بر حقیقت است و نه ادعاهای زلنسکی مبنی بر اینکه بر نیروهای روسی برتری داشته و به زودی حتی جزیره کریمه را آزاد خواهند کرد. زیرا روسیه خرسون را به راحتی از دست داد و در عین حال اوکرایینی های درمانده از سرمای زمستان و نبود سوخت، به توصیه دولت آن کشور شهر کیف را تخلیه می کنند. در این میان اروپایی ها بیش از هر کس دیگری رجزخوانی می کنند. اما اگر از اروپایی های واقع بین در سراسر جهان بپرسید که چه تصوری در چشم انداز قاره کهن دارند، اغلب آنها با دو احساس متفاوت و متناقض از همدیگر به سئوال ارائه شده پاسخ خواهند داد.

یک طرف تحسین کننده هستند. از اینکه در کنار مبارزه و مقاومت مردم اوکراین کمک می کنند و در برابر تجاوز روسیه، متحد و با صلابت هستند بر خود می بالند و حتی مایل هستند که تحمل هزینه های هنگفت را نیز در این راه به جان بخرند. در مقابل این گروه، دسته دومی هم هستند که شرایط کنونی را زنگ خطر واقعی می شمارند. آنها از اینکه تحت فشار بی رحمانه اقتصادی قرار گرفته اند و مقاومت اروپا سرانجام منجر به ریزش توان مالی و اقتصادی و حتی اجتماعی قاره اروپا در سال 2023 خواهد شد، از تصمیمات رهبران خودشان در اتحادیه ناراحت هستند. ترس فزاینده ای بر مردم اروپا حاکم شده است. زیرا تعداد دسته دوم از گروه اول بسیار زیاد است. این را من مدعی نیستم، بلکه آمارها و نظر سنجیهایی که انجام گرفته و در نشریات و رسانه های خارجی منعکس شده، بیانگر این حقایق هستند.

تغییر ساختار سیستم انرژی جهانی، پوپولیسم اقتصادی آمریکا و شکاف های ژئوپلیتیکی رقابت پذیری که در شرایط فعلی بر جهان حاکم است، در بلندمدت اتحادیه اروپا و کشورهای غیرعضو از جمله بریتانیا را تهدید می کند. باید این را هم بگویم که تنها قاره اروپا نیست که دستخوش ناملایمات این جنگ فرسایشی شده و بیشتر خواهند شد، بلکه امنیت و سلامت اتحاد فراآتلانتیکی نیز در خطر است.

هرچند رسانه های اروپایی مدعی هستند که قیمت انرژی نسبت به تابستان کاهش یافته و ذخیره سازی گاز تقریباً کامل شده است. اما بحران انرژی همچنان خطراتی را به همراه دارد. قیمت بنزین شش برابر بیشتر از میانگین بلندمدت آن است. در 22 نوامبر، روسیه تهدید کرد که آخرین خط لوله عملیاتی به اروپا را متوقف خواهد کرد، حتی در شرایطی که حملات موشکی باعث قطع برق اضطراری در سراسر اوکراین شد. ذخایر گاز اروپا باید در سال 2023 مجدداً بدون هیچ گونه گاز لوله ای روسیه پر شود.

تهدید روسیه به استفاده از سلاح هسته ای نیز مزید بر علت است. به طوری که روز پنجشنبه روسیه برای اولین بار قویترین موشک اتمی خود را به نمایش گذاشت که این موشک قدرتمند به نام سارمات آر اس-28 که معروف به شیطان 2 است، میتواند با پیلود باس خود 14 کلاهک هسته ای را به صورت دو دسته 7 تایی حمل کند و یک موشک قاره پیما محسوب می شود. لیکن باید گفت که سلاح انرژی ولادیمیر پوتین تلفاتی فراتر از اوکراین خواهد داشت. کارشناسان معتقد هستند که در شرایط زمستان معمولی، افزایش 10 درصدی قیمت‌های دقیق انرژی با افزایش 0.6 درصدی میتواند برای برخی ازاقشار جامعه مرگ و میر به همراه داشته باشد. از این رو بحران انرژی در سال جاری می تواند باعث مرگ بیش از 100000 نفر از افراد مسن در سراسر اروپا شود. اگر چنین باشد، سلاح انرژی روسیه می‌تواند جان انسان‌های بیشتری را در خارج از اوکراین بگیرد تا توپخانه، موشک‌ها و پهپادهای او که مستقیماً در داخل آن هستند. حال که جامعه اروپا حمایت از اوکراین را نبرد اروپا در برابر روسیه می شمارد، مشکلات عدیده ای را تحمل خواهد کرد.

جنگ کنونی آسیب‌پذیری‌های مالی را هم زمینه سازی خواهد کرد. تورم انرژی به سایر کشورهای اروپایی و در سطح بین المللی هم سرایت خواهد کرد. این نگرانی همچنان که یکی از مهمترین نگرانیها و معضلات بانک مرکزی اروپاست، بسیاری از کشورهای گروه 20 را هم نگران کرده که در نشست اخیر خودشان به آن معترف شدند. حالا بماند که کشورهای درمانده در اسارت تورم به چه روزی خواهند افتاد. برخی از دوستان کارشناس در گفتگوهای خصوصی خودمان از مهاجرت ایرانی ها به سایر کشورها و فروختن اموال و دارایی های خود در ایران و سرمایه گذاری در سایر کشورها را مطرح میکنند. ولی با پیش بینی که میشود، کشورهای جاذب سرمایه گذاری ملکی به راستی شرایط وخیم آینده را درک کرده و بدین ترتیب دست به جمع آوری و اتوپیا سازی ویژه در کشورهای خودشان می کنند. زیرا زیربنای اقتصادی آنها به قدری مشکل دار است که حداقل جذب سرمایه های اتباع خارجی را از طریق خرید ملک، مرهمی بر دردهای آتی می شمارند. حال بیایید به فکر این هموطنان عزیز باشیم که تمام مایملک و داراییهای خودشان را فروخته و در گرانترین زمان ممکن تبدیل به ارز می کنند و در جاهایی سرمایه گذاری می کنند که به قول عامیانه هشتشان گروی نه شان است!

قاره اروپایی که پیوسته بر کاهش نرخ بهره بسیار کم، افتخار می کرد، اکنون تمامی کشورهای اروپایی در صدد افزایش نرخ بهره برای کنترل قیمت ها هستند. نشریه اکونومیست در شماره اخیر خود نوشته است که اگر وضعیت بدین منوال پیش برود، اعضای ضعیف‌تر منطقه یورو، به‌ویژه یونان، پرتغال، اسپانیا و ایتالیای بدهکار بیش از هر جایی بی‌ثبات خواهد شد. این جنگ با شدت گرفتن بحران انرژی آسیب‌پذیری را در شرایط تجاری اروپا آشکار کرده است. به طوری که بسیاری از شرکت‌های صنعتی اروپا، به‌ویژه شرکت‌های آلمانی، به انرژی فراوان از روسیه متکی هستند ولی برای اینکه گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند به سمت بازار نهایی، یعنی چین وابسته شده‌اند. چشم انداز قطع روابط با روسیه، هزینه های ساختاری بالاتر و جدایی غرب و چین به معنای حسابرسی در بسیاری از شرایط قابل شناخت است.

در سوی دیگر جهان، یعنی آمریکا ناسیونالیسم اقتصادی آمریکا از ترس شرایط وخیم آینده تشدید شده است. باز در سایت فارین افرز آمده است که ایالات متحده دستخوش طوفان یارانه‌ها و حمایت‌گرایی دولت از بخش صنعت و تولید است که تورم را نه تنها کاهش نمی دهد که فشار را بر ملت می افزاید. این نشریه می نویسد، قانون کاهش تورم جو بایدن شامل 400 میلیارد دلار در رابطه با کمک های انرژی، تولید و حمل و نقل است و شامل مقررات ساخت آمریکا می شود. از بسیاری جهات، این طرح شبیه سیاست‌های صنعتی است که چین برای دهه‌ها دنبال کرده است. از آنجایی که دو رکن دیگر اقتصاد جهانی مداخله گر و حمایت کننده تر میشود، اروپا با اصرار عجیب خود بر حفظ قوانین سازمان تجارت جهانی در مورد تجارت آزاد، مانند یک مکنده به نظر می رسد.

در ادامه مطلب همین نشریه می افزاید که شرکتهای استارت آپی اروپایی مانند Northvolt، Iberdrola، BASF که یک غول شیمیایی آلمانی است، اخیراً از برنامه‌های خود برای کاهش دائمی فعالیت‌های اروپایی رونمایی کرده و دست به تعدیل نیروهای انسانی زده اند. حالا بماند که شرکتهایی مانند آمازون و سایر شرکتهای خطوط هوایی هم از این قافله دور نمانده اند.

اگر اروپا بدین ترتیب سرمایه های خود را از دست بدهد و یا کاهش دهد، هم خود فقیرتر شده و هم سطح تراز صادرات و وارداتش کاهش خواهد یافت که نهایتاً سایر کشورهای تولید کننده مواد خام را دستخوش بدبختی خواهد کرد. سرمایه گذاری در سایر کشورها نیز کاهش خواهد یافت و این هم به منزله کاهش سطح اشتغال خواهد بود. وزیر اقتصاد آلمان، آمریکا را به جذب “سرمایه گذاریها” متهم کرده است. امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه خواستار “بیداری اروپایی‌ها” شده است. اکثر اعضای ناتو نتوانسته‌اند به هدف صرف ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی برای دفاع دست پیدا کنند. بنابراین بحث یارانه ها نیز هم در نوع خود به تنش ها بین آمریکا و اروپا دامن می زند. حمایت مالی و نظامی آمریکا از اوکراین بسیار بیشتر از اروپاست. از آنجایی که آمریکا برای مقابله با چالش چین به سمت آسیا حرکت می کند، از شکست اتحادیه اروپا در پرداخت هزینه های امنیت خود خشمگین است.

اتحادیه اروپا در مورد تجاوز روسیه به طرز حیرت آوری ساده لوحانه عمل کرده است.  هرچند این جنگ باعث شد که اروپا و آمریکای از هم گسیخته در دوره ترامپ بار دیگر در کنار هم قرار بگیرند ولی ادامه درگیری و بروز تنش های اقتصادی منجر به جدایی مجدد میان اروپا و آمریکا خواهد شد. به نظر می رسد پوتین و رئیس جمهور چین این پیش بینی را به خوبی درک کرده و هیچ نیازی به پایان جنگ ندارند.

کارشناسان امور راهبردی بر این عقیده اند که شرایط ناامیدی بر روابط فراآتلانتیک حاکم شده است. آمریکا از رکود اقتصادی اروپا و شکست آن در دفاع از خود عصبانی است. اروپا از پوپولیسم اقتصادی آمریکا خشمگین است. اما همانطور که اروپا نباید توسط جنگ تقسیم شود، قوی ترین اتحاد دموکراتیک در تاریخ نیز باید سازگار شده و پایدار بماند. همین حقیقت است که در عرض یک هفته شاهد هستیم که پارلمان اروپا از معلق ساختن روابط خود با ایران سخن به میان می آورد و روز پنج شنبه گذشته، جوزف بورل از اینکه هیچگاه اتحادیه اروپا درهای مذاکره و مناسبات دیپلماتیک را با ایران نخواهد بست، سخن به میان می آورد. یعنی مخلص کلام اینکه، آنچه گفته میشود با آنکه در بطن قضایا نهفته است خیلی متفاوت است!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.