سلاح فرهنگ، ناموس ملت!

عصرآزادی آنلاین/ دکتر میلاد محقق

همه ما با واژه های جان، مال و ناموس آشنایی کامل داریم و می دانیم که در طول زندگی ما انسان ها، همواره جان فدای مال، مال فدای جان و جان و مال فدای ناموس شده و می‌شود اما هیچگاه این تصور بوجود نمی آید که ناموس؛ فدای جان و مال شود و این موضوع در زندگی بشر، از بدیهیات عقلی به شمار می‌آید.

حال باید دید ناموس چیست و چرا باید جان و مال را فدای آن کرد؟

با نگاه کلی؛ ناموس یعنی زن، خواهر، مادر، دختر و شخص مونثی که نسبتی هم با شخص داشته باشد (و یا شاید هم نداشته باشد) و اگر هر زمانی، افراد مذکور در معرض خطر و تهدید قرار گرفته باشند، اشخاص وابسته به آنها به شدت از خود عکس العمل نشان داده و از نوامیس خود دفاع می کنند و همه اینها در فرهنگ عمومی ما، موضوع کاملا قابل فهم و پذیرفته شده ای است.

اما آیا تاکنون برای شما این پرسش مطرح شده است که چرا در دوران خدمت سربازی به سربازان پادگانهای آموزشی، این موضوع را تفهیم می کنند که اسلحه ناموس توست و باید مانند دیگر نوامیس از آن مراقبت کنی؟ آیا بین اسلحه و نوامیسی که قبلا نام برده‌‌ایم، سنخیتی وجود دارد یا موضوع چیز دیگری است؟

پس از تحقیق و بررسی درباره موضوع مورد بحث، به این واقعیت دست می یابیم که علت اصلی اطلاق واژه ناموس بر اسلحه؛ ایجاد و برقراری حساسیت بالا در ذهن سربازان برای محافظت از اسلحه است و چون افرادی که وارد پادگان ها و سربازخانه ها می شوند از لحاظ بهره مندی از سواد و معلومات دارای درجات متفاوتی می باشند، نظام مدیریتی حاکم بر سربازان ترجیح داده است تا از باورهای رایج جامعه برای تبیین اهمیت اسلحه و میزان ضرورت محافظت از آن استفاده کند. در غیر این صورت اگر می خواستند از راه های دیگری به این نتیجه دست یابند بی شک زمان زیادی باید صرف انتقال این مفهوم به سربازان می شد.

از طرفی این واقعیت وجود دارد که اگر بر اثر سهل انگاری سربازان، سلاح آنان به دست تبهکاران بیفتد، فجایع غیرقابل تصوری ببار می آید و نظم و امنیت جامعه را با خطرات بسیار زیادی مواجه می سازد.

شخصیت کسی که برای نخستین بار به این مفاهیم دست یافته قابل تحسین است و بی تردید از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بوده است.

اکنون توجه به این مسئله بسیار مهم است که بدانیم اگر در فرهنگ عامه، اشخاص مونث و در پادگان ها اسلحه ناموس تلقی می شوند پس برای اهل علم، فرهنگ، هنر و ادب؛ که خود را یک سروگردن از عامه مردم بالاتر می دانند (از لحاظ معلومات) چه چیزی ناموس تلقی می گردد و همانند ناموس از درجه اهمیت بالایی برخوردار است و به همان اندازه، ضرورت محافظت از آن در برابر خطرات و تهدیدات جدی گرفته می شود؟

در دنیای امروز و در عرصه های مختلف؛ هویت و بویژه هویت فرهنگی از ارزش و اعتبار بالایی برخوردار است و یکی از اصلی ترین معیارهای ارزشیابی جوامع مختلف، میزان بهره مندی آنان از هویت فرهنگی می باشد که به همین خاطر یک مسابقه نفس گیر، مابین این جوامع در جریان است تا هر یک خود را جامعه ای فرهنگی تر و دارای مبانی و پیشینه فرهنگی قوی تر و غنی تری معرفی کنند.

در چنین شرایطی لازم است تا هر ملتی به داشته های فرهنگی خود افتخار کند و راه های تجاوز و مخدوش سازی فرهنگی را بر مهاجمان مسدود سازد و اگر چنین اقدامی صورت نگیرد در بلندمدت، هیچ هویتی برای آن ملت باقی نخواهد ماند.

پس از بیان مطالب فوق، وقتی صحبت از فرهنگ و اهمیت محافظت از آن به میان می آید، واژه ناموس خود‌نمایی می کند چرا که اگر بخواهیم به درستی بگوییم که فرهنگ و عناصر هویت بخش فرهنگی برای اهل علم، فرهنگ، هنر و ادب به چه میزان اهمیت دارد، بهترین پاسخ این است: فرهنگ و همه عناصر هویت بخش فرهنگی؛ ناموس ملت است و باید همانند ناموس، مورد مراقبت قرار گیرد و بر مبنای آنچه قبلا ذکر آن رفت، جان و مال ملت فدای فرهنگ و عناصر هویت‌بخش فرهنگی میهن باد.

مرحوم علامه محمدتقی جعفری (علیه الرحمه) می فرمودند که ما در حوزه علوم انسانی از نقطه نظر تعاریف دارای ضعف‌های شدیدی هستیم و متذکر می‌شدند که علمای این حوزه، قبل از هر چیز باید به تعاریف درست واژه های موجود در آن مبادرت ورزند اما هیچگاه سراغ نداریم که کسانی آمده باشند تا یک تعریف صحیح از فرهنگ و میزان اهمیت آن، به مردم ارائه دهند.

این در حالی است که سالانه همایش های بسیاری در زمینه های مختلف فرهنگی در کشور برگزار می شود اما دریغ از اینکه کسی یا جریانی بیاید و این موضوع را دغدغه خود قرار دهد و این در حالی است که نسل نوجوان و جوان میهن ما به دلیل بیگانه بودن با فرهنگ اصیل خود، دچار فرهنگ زدگی از انواع و اقسام فرهنگها و خرده فرهنگ های غیرایرانی و گاهی مخرب شده و اگر این مسیر ادامه یابد، در سالهای آتی دیگر اثری از فرهنگ ناب ایرانی نخواهد ماند.

با تاسف باید اعتراف کرد که برخی از فعالان امور فرهنگی، خود در فرهنگ زدگی به سر می برند و از اینکه بیایند و فرهنگ اصیل ایرانی را دستمایه کارهای خود قرار دهند دوری می گزینند و در محتوای کارهای برخی از آنها حتی مصادیقی از پرستش فرهنگ بیگانه نیز به وضوح قابل مشاهده است.

تا کجا باید تحمل کرد و حرف نزد و تا کجا باید در جلوی چشمان خود شاهد قربانی شدن عناصر هویت بخش فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مربوط به استانهای کشور بود و سکوت را بر فریاد و اعتراض ترجیح داد؟

چرا متولیان امور فرهنگی، آنگونه که باید به این موضوع، توجه ویژه نشان نمی دهند؟

از سوی دیگرعناصر هویت بخش فرهنگی را باید از طریق بررسی شناسنامه‌هایشان بیشتر بشناسیم و بی تردید یکی از مظاهر شناسنامه‌ای فرهنگ این سرزمین، آثار بجا مانده از نیاکانمان است که امروزه از آنها بعنوان میراث فرهنگی می‌شناسیم و به دو بخش میراث مادی یا ملموس و میراث معنوی یا ناملموس تقسیم‌بندی می‌شوند.

دستبرد و سرقت اشیاء و آثار باستانی نیز در کشورمان بی‌داد می کند زیرا الگوسازی فرهنگی مناسب برای محافظت از هویت ملی و دینی مان به نحو کارآمد و موثر صورت نگرفته است و افرادی که طعمه و اجیر سوداگران بین المللی اشیاء و آثار عتیقه می شوند، از روی ناآگاهی و ضعف شدید مالی، به جان میرا ث فرهنگی به جا مانده از نیاکان‌مان افتاده‌اند و بی رحمانه به تخریب و تجاوز آنها مشغولند.

در حوزه های دیگر نیز وضعیت بهتری مشاهده نمی شود و کم توجهی به فرهنگ اصیل کشور به چشم می خورد و همه اینها زنگ خطری است برای کسانی که فرهنگ را همچون ناموس خود می دانند و مراقب و محافظ آن می باشند.

 فقر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی می تواند یک ملت را به نابودی کامل سوق دهد و ریشه های حیات اجتماعی و سیاسی را نابود سازد و راه را برای ورود بیگانگان طمعکار هموار کند.

 البته بیان مطالب فوق بدان معنا نیست که ما می خواهیم زحمات و تلاشهای انجام شده را نادیده بگیریم اما همه می دانیم که حجم کارهای انجام شده در برابر خرابیها و تخریبهای فرهنگی ناچیز است.

اما باز تذکر این نکته در پایان این نوشتار لازم به نظر می رسد: آری فرهنگ کهن و گران سنگ سرزمین ایران، ناموس ایرانی است و فداکاری ایرانیان در هر نقطه ای از کره زمین چه در داخل میهن و چه در خارج آن؛ با جان و مال برای محافظت از آن ضرورتی انکارناپذیر و وظیفه اصلی می باشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.