یادداشتی بر “امیلیا پرز” 

 عصرآزادی آنلاین / زهره نبی زاده_ کارشناس ارشد سینما

 “امیلیا پرز” محصول کشور فرانسه به تهیه کنندگی، نویسندگی و کارگردانی (ژاک اودیار) می باشد. در این فیلم بازیگرانی چون زوئی سالدانا در نقش وکیل ریتا “مورا کاسترو” و کارلا سوفیا نیز در نقش “مانیتاس” رئیس مواد مخدر می باشد. کارلا سوفیا نخستین زن ترنس که نامزد بهترین بازیگر زن جایزه گلدن کلوب 2024 شده است او همچنین نقش شخصیت امیلیا پرز را ایفا می کند و سلنا گومز “جسی دلمونته” نقش همسر مانیتاس را نیز به عهده دارد.

این فیلم در ژانر موزیکال _ گنگستری به شمار می رود و در جاهایی از سبک گروتسک پیروی کرده است. مکان رویدادهای این فیلم یکی از بزرگترین و پرجمعیت ترین شهرهای اسپانیایی زبان، مکزیکوسیتی می باشد. شهری که در آن فروش مواد مخدر، فحشا، خشونت، آدم ربایی و قتل بیداد می کند. شهری در عذاب، شهری که در آن عدالت به فروش گذاشته می شود، احکام فاسدی که روزنامه های زرد صادر می کنند و سرهای بریده از یک سو و فاحشه های خیابانی از سویی دیگر این شهر را معرفی می کند.

فیلم در تاریکی مطلق با آوای دلنشین و رویایی شروع می شود. “به طرف آسمان می رویم، سپس در گودالی عمیق سقوط می کنیم و در برزخ شناور می شویم و پس از آن به سرخوشی می رسیم” این صوت دلنشین تبدیل به صدای بلندگوی ماشین اسقاط فروشی می شود که فریاد می زند “وسایل کهنه منزل و … خریداریم” که عالم رویای دلنشین را به واقعیت تلخ زندگی وصل می کند.

وکیل ریتامورا کاسترو در یک دفتر مشاوره حقوقی مشغول به کار می باشد تا این که پرونده ای به او می رسد که یکی از مردان با نفوذ همسرش را کشته و از دفتر حقوقی می خواهد تا وکالتش را به عهده بگیرند و قتل را خودکشی القا نمایند و از طرف  دفتر حقوقی، ریتا تهیه دفاعیه را به اجبار انجام می دهد که سرانجام قتل به خودکشی تبدیل می شود و پرونده خاتمه می یابد. فیلم با کمک کردن ریتا مورا کاسترو به مرد جوانی به نام مانیتاس  ادامه پیدا میکند. وی کارتل مواد مخدر است و با وجود داشتن همسر “جسی دلمونته” و دو فرزند، از ریتا می خواهد که کارهای شخصی و حقوقیش را به دست گیرد.

در این فیلم دو شخصیت اصلی وجود دارد. ریتامورا کاسترو ، وکیل حاذق و با وجدانی که در فقر زندگی کرده و برای خروج از وضعیت اسفناکش حقوق خوانده است تا بتواند خود را از فقر و بدبختی و به قول خودش لیس زدن کفش های خلافکاران نجات دهد و مستقلا به حقوق ضعفا و زن هایی که به آنها ظلم شده رسیدگی کند. ولی باز هم به خاطر دستمزد کم و فقر در خدمت افراد خلافکار می باشد. شخصیت دوم، “مانیتاس” رئیس باند مواد مخدر که ذاتا انسان خوبی است ولی به خاطر شرایط محیطی که در آن بزرگ شده تبدیل به یک گنگستر و جنایتکار شده است، او می خواهد پوست بیندازد و از لاکش بیرون آید این دو در یک جا به هم می رسند. مانیتاس به ریتا پیشنهاد پول کلان می دهد و ریتا هم به وی کمک می کند تا از آن شرایط نجات پیدا کند.

در واقع موضوع فیلم انسان هایی هستند که از وضعیت موجود خود ناراضی اند و می خواهند خود را به هر طریقی که شده از این وضع نامطلوب نجات دهند و به نوعی محیط اطراف خود را تغییر دهند و از طرفی فیلمساز با دادن نقش های اصلی به زنان فضای زنانه ای را با وجود همه خشونت ها، بر فیلم حاکم کرده است. بدین ترتیب به نظر می رسد فیلمساز به دنبال رساندن این پیام است که با در دست گرفتن امور توسط زنان می توان روح جدیدی حتی در آن جامعه سراسر فساد و خشونت دمید. اما به نظر می رسد فیلمساز در سکانس های پایانی با اعمال خشونت توسط همین شخصیت ها در خلاف هدف اصلی فیلم حرکت کرده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.