آیا تغییر رویکرد مسکو نسبت به مسأله قره باغ جدی است؟

عصر آزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان، روز چهارشنبه هفته گذشته سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در نشستی با تعدادی از نمایندگان آذربایجانی در مسکو  اعلام داشت که روسیه به عنوان رئیس گروه مینسک (سازمان امنیت و همکاری اروپا) از حل مناقشه ارمنستان و آذربایجان بر سر مسأله قره باغ کوهستانی حمایت کرده و تلاشهای لازم را انجام خواهد داد. در این رابطه وی با انتقاد از اظهارات نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان در خصوص اینکه در حل مشکل قره باغ مانع تراشی میکند، ادعا نمود که موضع رسمی مسکو این است که روند حل مشکل را مورد حمایت قرار داده و از استقرار نیروهای حافظ صلح و برقراری مجدد سیستم حمل و نقل و ارتباطات در منطقه قره باغ جانبداری میکند. همچنین وی اظهار داشت که مسکو طرفدار بازگشت پنج منطقه اشغالی به آذربایجان است.

این اظهار نظر در حالی بیان میشود که مسکو با ایجاد مناطق خودمختار در آذربایجان و ترسیم مرزهای جنجالی نقش بسزایی در پیشبرد درگیری بین دو همسایه قفقاز جنوبی (ارمنستان و آذربایجان) داشته است. در پشت درگیری مرزی بین آذربایجان و ارمنستان، نشانه های فزاینده ای از سیاست واقعی روسیه نهفته است که نشانگر حمایت آشکار مسکو از ایروان در سالهای گذشته تا به امروز بوده است. گفتنی است که روسیه به طور سنتی از ارمنستان بسیار حمایت کرده و از نظر تاریخی، جمهوری ارمنستان برای روسیه به عنوان سد مطمئن حفاظی بر شمرده میشود. دلیل این امر به مشترکات مذهبی برمیگردد که هر دو از مسیحیان ارتدوکس بر شمرده شده و در ورای این حمایت وقایع تاریخی 1915 و اختلافات بر سر قره باغ کوهستانی وجود دارد. چنانچه در صفحات تاریخی ذکر شده است، اوضاع سیاسی و نظامی در جنگ جهانی اول حاکیست که ارامنه از سوی روسیه در برابر امپراتوری عثمانی مورد حمایت قرار می گرفتند. با توجه به اینکه در سیاست خارجی روسیه مناطق بالکان در اروپای شرقی و قفقاز به دلیل تسلط بر اروپا و اتصال با آسیای میانه دارای اهمیت ژئواستراتژیکی است، همیشه این مناطق در سرلوحه تصمیم گیریهای روسیه قرار داشته است. زیرا این مناطق ضمن اینکه از نظر مذهبی با روسیه مشترکاتی دارد، از حیث نژادی نیز که اسلاو هستند برای مسکو دارای اهمیت بسیاری است. مسکو با توجه به حس خطرات موجود از ناحیه مسلمانان در آسیای مرکزی، قفقاز و جوامع ترک نشین همیشه تحت کنترل قرار دادن مناطق مسلمان و ترک را به عنوان آرمانهای خود در نظر گرفته و حمایت از صربها در بالکان و ارامنه در قفقاز را میتوان نمونه های بارزی از این سیاست ورزی دیرینه به شمار آورد.

روسیه و ارمنستان روابط نظامی و اقتصادی بسیار فشرده ای دارند که علاوه از چنین روابطی، ارمنستان میزبانی پایگاه نظامی روسیه را در نزدیکی مرز ترکیه و مشرف به استان قارص بر عهده دارد. با توجه به حضور ترکیه در آذربایجان و تحولاتی که در هفته های اخیر در رابطه با انجام مانورهای نظامی در نخجوان از سوی جمهوری آذربایجان و ترکیه انجام گرفت و حمایتهای قاطعانه ترکیه از مواضع باکو باعث شده است که ارامنه به روسیه بیش از پیش متوسل شوند و مسکو را پشتوانه گرم خود بشمارند. در کنار این مردم ارمنستان به نوعی دچار پارانویای سیاسی (بدگمانی سیاسی) نسبت به مردم ترکیه و آذربایجان هستند و همین امر آنها را به روسیه نزدیکتر میسازد. اما با تمام این اوصاف جمهوری آذربایجان در شرایط کنونی و با توجه به تحولات منطقه ای و بین المللی دور از نظر مسکو نیست و نگاه ویژه ای به آن دارد. هرچند لابی قوی ارامنه در مسکو سعی دارند به نحوی کرملین را در چنگ خود داشته باشند که همیشه حمایت آنها را بگیرند ولی ارمنستان به دلیل محصور ماندن در موقعیت خشکی و صرفاً به لحاظ منطقه حفاظی، اولویت دیگری برای روسیه ندارد. حال آنکه جمهوری آذربایجان به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم گاز و نفت و دسترسی راحت به دریای خزر از اهمیت ژئوپلتیکی و استراتژیکی برخوردار است. مخصوصاً در شرایطی که روسیه با ترکیه و ایران گاهی بر سر یک سفره می نشینند و در بسیاری از موارد سیاسی دارای خط فکری و عملی مشترکی در برابر ایالات متحده و اروپا دارند.

فراموش نشود که بعد از فروپاشی شوروی و جدایی و استقلال طلبی بسیاری از اقمار آن کشور باعث شد که فدراسیون روسیه در شرایط کنونی به سهولت چشم از قفقاز بر ندارد. هر چند ماندن روسیه در منطقه قفقاز به دلیل منازعات قومی سخت بود ولی برای استمرار حاکمیت سیاسی حداقل امنیتی خود نیازمند حمایت از کشور ارمنستان بوده است. اما آنچه اهمیت پیدا می کند اینکه چرا وزیر خارجه روسیه به یکباره از بازگرداندن پنج منطقه در قره باغ کوهستانی به جمهوری آذربایجان سخن به میان می آورد و حتی نخست وزیر ارمنستان را متهم به مانع تراشی در ایجاد صلح و روند مذاکرات می کند؟

در پاسخ باید گفت که الگوی تاریخی روسیه نشان داده است که روسیه استراتژی ممانعت از ادامه روند خطرناک منازعات قومی را پیش می گیرد و همیشه سعی کرده است که از منازعات قومی در قفقاز جنوبی به نفع خود بهره ببرد. روسیه مایل به احساس قدرت کردن در جبهه ارمنستان و یا آذربایجان نیست و به نحوی می خواهد توازن و تعادل قدرت را بین آنها ایجاد کند. در واقع اظهارات لاوروف را باید تحریک رسانه های خبری تلقی کرد که خواسته است با القای مدیتیشن بین دو کشور شرایط کنترل آنها را در دست داشته باشد.

دوم اینکه، گرجستان در نگاه روسیه کشوری است که به سمت آغوش غرب میرود. دولت روسیه بعد از جنگ روسیه با گرجستان در سال 2008 احساس نیاز بیشتری در ایفای نقش در منطقه قفقاز جنوبی با مهره های آذربایجان و ارمنستان می کند. ارمنستان تنها کشوری است که دسترسی روسیه به قفقاز را تأمین کرده است. پس باور کردن اظهارات حساس برانگیز وزیر خارجه روسیه را نباید زیاد جدی گرفت. از سوی دیگر روسیه و ارمنستان تمرینات نظامی مشترکی با شرکت بیش از 150 هزار نفر در ماه ژوئیه برگزار کردند.

سوم اینکه، روسیه و ترکیه در چندین منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای میانه، از لیبی گرفته تا سوریه و به شکلی در آذربایجان دچار درگیری هستند. به نظر میرسد که روسیه می خواهد با مطرح کردن موضوع بازگردانده شدن 5 منطقه قره باغ به آذربایجان به نوعی تمرکز ترکیه را لیبی و مدیترانه شرقی تغییر داده و متوجه قفقاز سازد و اطمینان خاطری به آنکارا بدهد. در حالی که فائز السراج از نخست وزیر لیبی نیز استعفاء داده است و این به نفع روسیه است.

چهارم و مهمتر از همه اینکه، شاید اظهارات وزیر خارجه روسیه جذاب به نظر برسد ولی گمان میرود که هدف روسیه آن است که سربازان روسی را به عنوان نیروهای صلح در منطقه مستقر سازد. اگر چنین بوده باشد، حرکتی خیزشی و خطرناک در دسترسی آسان روسیه به قره باغ کوهستانی است. اگر قرار است که 5 منطقه تماماً به آذربایجان اعاده شود، ضمن شروع مذاکرات جدی در پایان دادن به مناقشه و پاکسازی دیگر مناطق نه تنها روسیه که نیروهای حافظ صلح بین المللی تحت کنترل سازمان ملل باید در منطقه مستقر شوند. از این رو مادامی که خاستگاه اصلی روسیه شفافیت نداشته باشد، امید بستن به حمایت آن کشور در حل مسأله قره باغ با توجه به پیشینه تاریخی مشکوک است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.