فعال فرهنگی اجتماعی: تصمیم گیران حوزه فرهنگ یا کلان، درد آشنا با مسائل این حوزه نیستند

مریم خدابخش/ عصر آزادی آنلاین: نامگذاری سال جدید با عنوان تولید، پشتیبانی‌ها، مانع زدایی‌ها و بررسی موانع موجود در حوزه فرهنگ و هنر که خود عامل بروز مشکلات عدیده در دیگر بخش‌های حیاتی و شهری است. اهمیت پرداختن به مسائل این حوزه را بیش از پیش پر‌رنگ‌تر می‌سازد. میکائیل نظری؛ کارشناس حوزه فرهنگ و هنر و مدیر عامل اسبق سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز به سؤالات مطرح شده پاسخ می‌دهد:

* به عنوان کارشناس حوزه فرهنگی هنری که سال ها در این عرصه فعالیت داشته‌اید، موانع و مشکلات عمده این حوزه را چگونه ارزیابی می کنید؟

در حوزه فرهنگی و هنری یک‌سری مشکلاتی داریم، همه می دانیم و مدام نیز از آن‌ها می گوییم. به نظرم مشکل عمده ما این است که تصمیم‌گیران حوزه فرهنگ یا کلان ما درد آشنا با مسائل این حوزه نیستند و آگاهی کافی از حوزه فرهنگ و هنر ندارند. برای مثال، در همین بحث محدودیت های کرونایی، اگر دقت کنیم محیط‌های فرهنگی و هنری جزو اولین اماکن تعطیل شده، و آخرین اماکن باز شده بودند و با وجود فعالیت سایر بخش‌ها، این مراکز هم‌چنان اجازه فعالیت نداشته‌اند و ندارند. همین نکته نشان از این دارد که فرد تصمیم گیرنده‌ در ستاد ملی و استانی کرونا آشنایی و آگاهی کافی از مسایل این حوزه ندارد و نمی داند که اصحاب فرهنگ و هنر بیش از دیگر فعالان، پای بند قوانین و مقررات مرتبط با رعایت پروتکل های بهداشتی سفارش شده هستند، به این علت است که می گوید، سینما می تواند مرکز اصلی شیوع کرونا باشد. در حالی که آمار سینماها در چنین شرایطی نشانگر آن‌اند که فیلم‌های سینمایی در سالن‌های به آن بزرگی با حضور حداکثر ۱۰ یا ۱۵ نفر و با ماسک و رعایت پروتکل های بهداشتی اکران شده‌اند و اگر ما همین یک مورد را با وضعیت پاساژها، صف های مرغ و سایر محیط های فعالیتی مقایسه کنیم در می یابیم که محیط های فرهنگی و هنری بی خطر هستند و ضرری ندارند. هر چند در همین ایام کرونایی، گاهی همایش هایی داشتیم که جلسات به درد نخور و بی فایده ای بیش نبودند و با آن همه شرکت کننده می توانستند بسیار خطرناک تر از سینماها باشند. مثال دیگر از همین ناآشنایی تصمیم‌‌گیران حوزه فرهنگی و هنری نسبت به مسایل این عرصه؛ بی توجهی به انجام برنامه های فرهنگی و هنری در ایام کرونایی است. زیرا اگر جز این بود، آنان می دانستند که قبل از دعوت مردم به قرنطینگی و ماندن در خانه می بایست شرایط و مقدمات کار را مهیّا می ساختیم. جدای از مسایل اقتصادی که در تخصص بنده نیست و خارج از بحث ماست. ما در این ایام می‌توانستیم با فراهم سازی شرایط برای اجرای یک کنسرت آنلاین در فضای مجازی یا نمایش برنامه ‌های متنوع در گوشی های افراد، مردم را برای در خانه ماندن ترغیب نماییم. چون با نظر به تجربه موفق خود که از برگزاری لایوهای شبانه در طول چهار ماه از دوران اولیه کرونا حاصل شد، تلاش و علاقه مردم برای حضور در برنامه های زنده که برایم خیلی جالب بود، نشان داد که مردم ما اگر برنامه‌های جذاب و مورد علاقه‌ای برای خود داشته باشند. هم همراهی خواهند کرد، هم رعایت. جدای از این موضوع که در بحث کلان به آن اشاره شد. موضوع دیگر این حوزه، نبود اعتقاد بعضی از مدیران حوزه فرهنگ و هنر به انجام فعالیت‌های فرهنگی و هنری است. برای مثال، با حذف هزینه‌های پرداختی برای نصب بنرهای کاملاً به درد نخور و تشریفاتی در شهر و سوق‌دهی آن به سمت آموزش های علمی و عملی، به راحتی می‌توانستیم بسیاری از مشکلات مرتبط با محیط زیست، کنترل پسماند و ترافیک را برطرف سازیم. اما چون بعضی از مدیران اعتقادی به بحث های فرهنگی و هنری نداشتند، کسی دنبال کننده چنین طرح‌هایی نشد و با شروع سال جدید امیدواریم فکرهای آتی دولت، شورا و شهرداری جدید، اعتقاد کامل به بحث فرهنگ و هنر داشته باشند و به این نقطه رسیده باشند که هزینه، در این بخش، هزینه نیست و یک سرمایه گذاری در این بخش است که می تواند جلوی هزینه های زاید دیگر را بگیرد. زیرا در صورت ارایه آموزش های درست و صحیح مرتبط با پسماند و ترافیک می توان بخشی از مشکلات شهری کلان را برطرف ساخت و با کنترل بهینه آن‌ها، زندگی شهروندی مناسب و مدرن داشت.

* تحریم ها و کرونا چه تأثیری بر نحوه فعالیت فعالان فرهنگی داشته است؟

در سؤال قبلی تا حدودی به تأثیر کرونا اشاره شد و همان ‌گونه که در جریان هستید این بیماری واقعاً حوزه‌های فرهنگ، هنر و گردشگری را فلج ساخت و آسیب جدّی و ۱۰۰ درصدی بر بدنه این سه حوزه وارد ساخت. همان‌طور که در جریان هستیم با شیوع بحث کرونا، بیش از یک سال است که هنرمندان ما کنسرت و تئاتری نداشته اند. در حالی که تأمین درآمد و ارتزاق اغلب هنرمندان مان از محل اجرای همین کنسرت ها و تئاترهاست و غیر از چند هنرمند دارای پرونده در صندوق حمایت ملی، درجه هنری و بیمه؛ اغلب هنرمندان چتر حمایتی از منظر تأمین مالی و اجتماعی ندارند. به همین خاطر بسیاری از هنرمندان عادی که بنای در‌آمد و ارتزاق زندگی‌شان بر اساس فعالیت های هنری است، به جدّ متضرر گشته‌اند. هر چند در این ایام کارت‌های پرداخت نقدی برای هنرمندان در نظر گرفته شد، منتهی این پرداختی‌ها نمی تواند برای ۱۴, ۱۵ ماه بیکاری کارساز باشد و مفید واقع شود. بنابراین در مورد کرونا باز هم تکرار می کنم که متأسفانه این بیماری، ضربات سهمگینی داشته است و همان ‌گونه که بارها گفته ام ضربات سهمگین وارده بر پیکر فرهنگ و هنر در این ایام، ناشی از نبود آگاهی تصمیم‌گیران امر از این حوزه بوده است. به عبارتی تصمیم ‌گیران هیچ شناختی از نیازها، محیط‌های فرهنگی و هنری نداشته‌اند و آشنا با روحیه اصحاب فرهنگ و هنر نبوده‌اند و نمی دانستند که اگر قرار است قانونی اعمال شود و تأکیدی بر رعایت مسائل اخلاقی و پای بندی به قوانین اجتماعی انجام شود، حوزه فرهنگ، هنر و محیط‌های فرهنگی و هنری اولین حوزه رعایت کننده و مجری چنین اتفاقاتی خواهند بود. اما متأسفانه همین ناآگاهی باعث شد تا محدودیت هایی بر این حوزه مظلوم واقع شده تحمیل گردد. در مورد تحریم ها، به نظرم چون فرهنگ و هنر مربوط به خودمان است و ورود آن چنانی در فعالیت فرهنگی و هنری نداشته‌ایم و نداریم، آسیب چندانی نداشته‌ایم. مگر در حوزه های مرتبط با اقلام چاپی هم‌چون کتاب، نشریات و مطبوعات که سر و کارشان با چاپ بود و تحریم ها باعث چند برابر شدن هزینه‌های چاپ کتاب‌ها و روزنامه‌ها شد. بنابراین بیش‌ترین آسیب‌ تحریم بر این حوزه‌ها بوده است.

* گرانی و افزایش تورم چه تأثیری بر حوزه مطالعه مردم و کتاب ‌خوانی آنان داشته‌است؟

متأسفانه بعضی از مردم ذاتاً کتاب‌خوان نیستند و افزایش قیمت‌ها، تورم و چند برابر شدن قیمت اقلام بهانه‌ای شد تا توجیهی برای فرار خود از خرید و مطالعه کتاب داشته باشند.از طرفی بی توجهی تقاضای کم مخاطبان نسبت به کتاب و نشریات چاپی منجر به بی نتیجه ماندن تلاش مدیران این حوزه در تشویق و ترغیب مردم به کتاب‌خوانی و روزنامه خوانی شده است. چون با افزایش قیمت‌ها، اولین مورد حذف شده از سوی مردم، همان بحث حذف اقلام فرهنگی و هنری، خرید کتاب و روزنامه و نشریات بوده است.

* با نظر به نامگذاری ۱۴۰۰ با عنوان تولید، پشتیبانی ها و مانع زدایی ها چه برنامه هایی را می توان برای عرصه فرهنگ استان و تبریز در نظر گرفت؟

نامگذاری امسال، بسیار جالب بود و به ذهن هر شخصی خطور می کند تا مرتبط با حوزه فعالیتی خود، موضوع را برانداز کند. بی شک کارخانه‌داران معانی واژه‌ها و جملات را در مورد کارخانه خود بررسی می‌کنند. بنده نیز به عنوان فعال و خادم حوزه‌ فرهنگ، هنر و گردشگری به این می اندیشیدم که با این نامگذاری و کلمات چه کارهایی را می‌توان در این حوزه انجام داد. اتفاقاً در این ارتباط سه، چهار راهکار اساسی به ذهنم خطور کرد. اما باور کنید چون اعتقادی به کننده کار نداشتم، از ذهن‌ام پاک می کردم و می گفتم اگر‌ این موضوع مهم از سوی مقام معظم رهبری به عنوان شعار سال هم مطرح شود، متولیان امر این نام‌گذاری را به حوزه‌های اقتصادی و فعالیت‌های تولیدی سوق خواهند داد و کسی نخواهد توانست که آن را به حوزه ‌های فرهنگی و هنری تعمیم دهد. در حالی‌که در این حوزه، موانع بسیاری داریم که برطرف سازی‌شان، نیازمند پشتیبانی جدّی و بسیار است و در مورد همین یک سؤال با ساعت‌ها بحث، می‌توان باز با مشکل وقت مواجه شد. برای مثال، ما یک ‌سری موانعی داریم که قانونی نیستند و موانع سلیقه‌ای هستند. مانع سلیقه‌ای، کلمه عجیب و دقت کردنی است که در حوزه فرهنگ و هنر امکان وضع بیش ‌تر آن وجود دارد. از چاپ یک کتاب شعر گرفته تا اجرای یک نمایش‌نامه. به همین خاطر این نیاز احساس می‌شود که تصمیم‌گیر‌ان این حوزه باید با ایجاد انگیزه برای فعالیت اهالی این حوزه، دستورالعمل ‌های جدیدی را در نظر بگیرند و با برطرف‌سازی سنگ‌اندازی های موجود بر سر راه هنرمندان، مسیر حرکت فعالان این عرصه را هموار و مرتفع سازند. زیرا در صورت حرکت خوب چرخ فرهنگ و هنر، ما جامعه شاداب و با‌نشاطی خواهیم داشت و در برطرف سازی مشکلات و خنثی سازی سمّ‌های دیگر بخش‌ها موفق عمل خواهیم کرد. به‌هر‌حال جامعه با فشار‌های اقتصادی متعددی مواجه است و متولیان و تصمیم‌گیران این حوزه می‌توانند با برخورد‌های خوب و خوش و صدور مجوز برای اجرای موسیقی زنده در ۱۰، ۲۰ رستوران به سادگی موجب فراموشی بخشی از فشارهای مردم و مشکلات آنان در یکی، دو ساعت از زندگی ‌شان گردند. اما با نگاه ساده به وضعیت هنرمندان فعال در این حوزه می توان دریافت که آنان برای اجرای یک موسیقی سنتی در یک رستوران و عبور از هفت خوان رستم تعیین شده از سوی صاحبان رستوران ها و مسؤولان این چرخه، با چه سنگ‌اندازی‌هایی مواجه‌‌اند. از این‌رو معتقدم با یک‌ نگاه روشن و دید مثبت نسبت به موضوع می توان موانع بر سر راه هنرمندان را هموار ساخت و باعث تحقق شعار مردم، نشاط آفرینی در جامعه و پاک‌سازی اذهان مردم از سمّ‌های دیگر بخش‌ها شد. در این ارتباط مثال زیاد است. زیرا در حوزه فرهنگ و هنر، خطوط قرمز ما مشخص‌اند و همه واقف بر خطوط قرمز مرتبط با نظام، قانون اساسی و دین اسلام هستیم. به عبارتی آن ‌که پا در این وادی می‌نهد آگاهانه قدم بر می‌دارد. برای مثال، در حوزه موسیقی می‌دانیم که اجرای کنسرت و آواز‌خوانی بانوان برای مردان از خطوط قرمز ماست و به نظرم کسی پیدا نمی‌شود که به خاطر اجرای موسیقی بانوان برای مردان تحصن کند. چون محدودیت ها و خطوط قرمزمان را می‌شناسیم. بنابراین معتقدم در حوزه تولید می توان با فراهم ساختن شرایط مناسب برای انجام کارهای ابتکاری از سوی اصحاب فرهنگ و هنر، در داخل همین مرزها به تولید فکر‌های تازه هنرمندان در حوزه های موسیقی، کتاب، تئاتر، نمایش، سینما و دیگر بخش های هنری و فرهنگی بها داد و اجازه داد تا آنان برای انجام بسیاری از کارهای انجام نشده؛ فکر، خط مشی و جریان تازه‌ای تولید کنند. چون واقعاً فعالیت‌هایی داریم که تا کنون انجام نداده‌ایم. برای نمونه، به یاد ندارم که در این استان، ما در مورد آسیب‌های حوزه فضای مجازی یک برنامه زیربنایی و اساسی داشته باشیم. البته چون انجام نداده‌ایم، در این حوزه آسیب‌های جدّی نیز دیده ایم. به بیانی ساده، با دیدن چاقو تلاش کرده‌ایم تا فوراً آن را حذف کنیم. در حالی‌که به جای حذف چاقو باید نحوه استفاده صحیح از آن را آموزش دهیم. زیرا تحقق یافتن چنین اموری موجب انجام و نهادینه شدن یک‌سری از کار‌ها و برنامه‌های زیر ساختی در جامعه می‌شود. بازهم تکرار می‌کنم فردی که وارد حوزه فرهنگ و هنر می‌شود، فرهنگ را به درستی می‌شناسد و واقف بر خطوط قرمز، تقیّدهای دینی و ملی است. در حوزه پشتیبانی نیز، با تأسف می‌توان گفت که کم‌ترین میزان پشتیبانی در سطح جامعه ما در حوزه فرهنگ و هنر‌ انجام می‌یابد. برای نمونه، اگر دقت کنیم به هنگام برنامه ریزی برای آسفالت کوچه و معبری از شهر، شهرداری می‌گوید وظیفه من است و برای انجام آن، هزینه و اعتبار در نظر می‌گیرد و بخشی را هم از طریق خودیاری مردم انجام می‌دهد یا برای احداث کارخانه یا واحد تولیدی، وام در نظر گرفته می‌شود و طرح با حمایت شهرک های صنعتی، اداره کل بازرگانی و دیگر دستگاه‌های مربوطه به سرانجام می‌رسد. اما در حوزه فرهنگ و هنر چنین حمایت‌هایی مشهود نیست و دستگاه‌های متولی فرهنگ و هنر بودجه‌ای خیلی ضعیف دارند. در این ارتباط می‌توان با مقایسه بودجه های فرهنگی چهار دستگاه فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه هنری انقلاب اسلامی، سازمان فرهنگی و هنری و ارگان های ارزشی همچون سازمان تبلیغات اسلامی و بسیج هنرمندان، متوجه شد که بودجه دستگاه‌های فرهنگی یاد شده حتی معادل بعضی از دستگاه‌‌ها نمی شود. بنابراین من نوعی اگر خواهان فعالیت در این حوزه باشم و در پی چاپ و نشر نشریه، کتاب یا آلبوم موسیقی باشم. برای تحقق خواسته‌ام باید از اعتبار و هزینه شخصی خود مایه بگذارم و از همان ابتدای کار متوجه شرایط جامعه و نگاه بعضی از مدیران نسبت به کارهای فرهنگی و هنری باشم. چون متأسفانه به علت بعضی از موارد یاد شده، استقبال چندانی از کارهای هنری و فرهنگی نمی‌شود و هنرمندان ما نمی‌توانند به درآمد متناسب با هزینه‌کردهای خود برسند و به فکر شماره یا جلد و آلبوم بعدی باشند. بنابراین لازم است که با سوق‌دهی جریان به سمت حمایت از تولیدات فرهنگی و هنری از خلاقیت‌ها و ایده های جدید پشتیبانی کنیم. در این ارتباط بهتر است بدانید در تبریز تیم‌هایی داریم که انصافاً در مباحث آموزشی مرتبط با کودکان، پسماند و ترافیک کاریکاتور‌ها و طرح ‌های تازه و اجراهای جذابی دارند و به شدت نیازمند حمایت و پشتیبانی هستند. منتهی کسی نیست که ارزش کار آنان را دریابد و به آن‌ها بها دهد. در حالی‌که اگر این تیم‌ها از قانون حمایتی دستگاه‌ها برخوردار گردند و یک سفارش تلفنی از سوی مسؤولان و مدیران نسبت به بهره‌مندی دستگاه‌های مرتبط با فعالیت‌شان داشته باشند، می‌توانند کارهای بسیار خوب و نتیجه‌بخش انجام دهند. بهتر است متوجه باشیم که در چنین شرایطی مشکلات شهری ما در تولید کیسه زباله خلاصه نمی‌شود و مشکلات اصلی ما فراتر از این‌ حرف‌ها‌ست. چون اگر شهروندان قبل از تولید کسیه فریزر‌های زباله، آموزش درست داشته باشند، شاهد پرتاب زباله از سوی رانندگان و شهروندان به سطح خیابان‌ها نخواهیم بود. قطع یقین در چنین حوزه‌ای، با آموزش درست و صحیح شهروندان، می‌توان مانع از بروز و تکرار یک عمل ناپسند در حوزه شهری و شهروندی شد. بنابراین در همین جا از نماینده ولی فقیه در استان که ریاست شورای فرهنگ عمومی استان را بر عهده دارند، عاجزانه درخواست دارم تا در سیاست‌گذاری‌های کلی فرهنگی استان که زیر نظر این شورا انجام می‌شود و تمام دستگاه‌های متولی فرهنگی استان عضو آن هستند، وقت زیادی را به این حوزه‌‌ها اختصاص دهند و با بهره مندی از ظرفیت این شورا دستور دهند که متولیان امور از سایر حوزه‌های فرهنگی حمایت و پشتیبانی کنند. برای نمونه، ما کانون‌های پرورش فکری داریم و می‌توانیم انبوهی از فکر‌ها را در این مراکز رشد دهیم و با آموزش صحیح موجب شکوفایی صاحبان فکر شویم. البته تحقق این امر، مستلزم تصمیم‌گیری‌های انجام شده در شورای فرهنگ عمومی استان است. زیرا دستور العمل ‌ها و مصوبه‌های‌ این شورا به سایر دستگاه‌ها ابلاغ می شود و تأثیرگذاری این شورا بسیار بالاست و با پشتیبانی و حمایت این شورا از تولیدات حوزه فرهنگ، هنر و رفع موانع موجود در این حوزه می‌توان شاهد رویش فکرهای تولیدی و کاهش استرس جامعه و مردم شد.

* برداشت تان از برنامه های فرهنگی اخیر مدیریت شهری در جابه جایی ائلمان ها و نمادهای فرهنگی و گاه حذف آن ها از سطح شهر چیست؟

در این مورد، حرف زیاد است. چون در مورد نصب یک ائلمان باید چندین مرحله سپری شود. به این ترتیب که در مرحله اول، پس از ارایه طرح پیشنهادی از سوی یک هنرمند، تصویب و امضای آن در کمیته زیباسازی، طرح مصوب شده به کمیته جانمایی که محل نصب طرح های حجمی جانمایی شده در سطح شهر در آن مشخص می‌گردد، ارجاع داده می‌شود. در این مورد نیز، این طرح به امضا رسیده، مصوبه کمیته زیباسازی بوده و جانمایی آن در کمیته جانمایی مشخص شده بود. یعنی قبل از نصب آن، تشخیص داده‌ شده بود که محل نصب ائلمان پیانو بلامانع بوده و از لحاظ اخلاقی، ترافیکی و اجتماعی مشکلی نداشته است. حال با نظر به اتفاقات رخ داده، جای این پرسش است که اگر تمام مراحل و روال انجام کار، منطبق با چارچوب های یاد شده، انجام یافته بود، پس چرا بعد از نصب با مشکل مواجه شده‌ایم؟! و اگر این روال کاری در داخل شهرداری اتفاق افتاده و شهردار با اعتماد به نیروی خود دستور نصب و جانمایی آن در محل را صادر کرده است و انصافاً هم شکل بسیار زیبا و فرح بخشی داشت و نشاط خاصی بر محیط شهری تزریق می‌کرد، با این ائلمان چنین کرد؟!. چون در این صورت می بایست از تمامی این تصمیمات پشتیبانی می‌کرد و در صورت دخیل بودن ارگان یا شخص خاصی در این قضیه شفاف سازی لازم را انجام می‌داد. از طرفی بعد از امضا و تصویب طرح حجمی در سازمان زیبا منظر، می بایست تصمیمات مرتبط با اجرای طرح به ارگان ایکس رونوشت می‌شد و این ائلمان بعد از تأیید آن ارگان، در محل نصب می شد و به نظرم در این مورد، برداشتن این ائلمان آن هم به بهانه توهین به ساحت و جایگاه جانبازان سرافراز، شهدای والا مقام، بحث دیگری است. چون بنده در صحبت‌هایی که با تعدادی از خانواده‌های شهدا، جانبازان و ایثارگران داشتم، به این ائلمان با نگاه بی حرمتی نسبت به حوزه ایثار و شهادت نمی‌نگریستند. حال اگر از هدف و سیاست از همان ابتدا مبتنی بر روش سنخیت با محل جانمایی بوده است که دور از ذهن است، نباید در آن محل نصب می‌شد. چون در این صورت لازم بود قبل از اقدام به نصب در محل، با توجیه اعضای کمیته های زیباسازی و جانمایی در جلسات برگزار شده اعلام می‌شد که نصب ائلمان و تندیس در میدان جانبازان باید معادل و منطبق با حوزه ایثار و شهادت باشد. با نظر به این‌که کارمند شهرداری هستم می دانم که روش اولیه طی شده است و معتقدم بعد از نصب ائلمان پیانو مدیریت شهری می‌بایست با قدرت و صلابت تمام در مقابل تمامی هجمه ها ایستادگی می کرد و تبیین می کرد که نصب این ائلمان، هیچ منافاتی با فرهنگ ایثار و شهادت نداشته است و ندارد. زیرا فرهنگ ایثار و شهادت از ارزش‌های فرهنگی منحصر به فردی است که تمامی گروه‌ها و جناح‌های سیاسی در مورد آن اتفاق نظر دارند و وفادار به آن هستند و کم‌تر کسی را می توان یافت که بخواهد نسبت به ارزش‌های والای شهیدان، زحمات و تلاش‌های جانبازان و ایثارگران بی احترامی کند. از مسؤول گرفته تا هنرمند و دیگر اقشار مردم. پس جانمایی یک ائلمان در آن محل، نمی‌تواند به مثابه بی حرمتی و تعرض یک مقام مسؤول یا هنرمند به ساحت شهدا، ایثارگران و مسؤولان تلقی گردد. بنابراین با چنین دیدی می توان به این استنباط رسید که اتفاقات رخ داده به هیچ وجه در راستای بی حرمتی نبوده است. از طرفی، با لحاظ نمودن چهارچوب‌های قانونی که هر شخصی از بُعد شخصی یا جایگاه حقیقی و حقوقی خود تفسیری از آن دارد در خصوص نام محل که فلکه جانبازان است و آن را فلکه دانشگاه می‌نامیم می توان یاد آور شد که اگر چنین بود دانشجویان دانشگاه نیز می توانستند بر پیکره شهرداری فشار وارد سازند و بگویند که چرا اثری از دانشگاه در محل نصب نشده‌است. با این مثال‌ها می توان استنباط کرد که ورود ارگان‌ها، افراد و اشخاص مختلف در تصمیم‌گیری‌های کلان شهری می‌تواند منجر به تغییر جریان مبتنی بر منافع اجتماعی و تبدیل آن به یک جریان فردی شود. متأسفانه در این ارتباط نیز، چنین اتفاقی رخ داد و بنده به لحاظ تعصب و عِرق ملی که دارم، به نوبه خود بسیار ناراحت از این موضوع هستم. چون شبکه ‌های معاند به طرز فجیعی به
به این اختلاف نظر و رویداد رخ داده در شهر پرداختند و با چنین رویداد حاشیه سازی، شهرهای دیگر بر ما خندیدند و بسیاری از مخالفان از دور نگریستند و بنزین بر روی آتش افروخته ریختند. در این مورد متأسفانه ما حتی متناسب با شأن جانبازان عمل نکردیم و تصمیم‌هایی گرفتیم که متناسب با حرمت، مقام شامخ جانبازان و شهدای مان نبودند. چون در واقع مقام چنین انسان‌های ایثارگر و ارزشمند و شهید و جانباز شده در راه کشور که برای حفظ وطن، ناموس من و شما از وجود خود و عضوی از اعضای وجودشان گذشته‌اند، را حفظ نکردیم و در حد تندیس تعریف کردیم. در حالی‌که خواسته چنین اشخاص از خود گذشته ‌ای نمی‌تواند در حدّ جابه ‌جایی یک تندیس باشد‌.

سخنی مانده است؟

آرزو دارم در این سال جدید، با توجه بیش از پیش به مظلومیت‌های موجود در حوزه فرهنگ و هنر، پشتیبانی و حمایت از فعالان این حوزه و روی کار آمدن نیروها و فکرهای تازه در شورا و شهرداری، حتی دولت و ریاست جمهوری در پیش‌رو و اعتقاد آنان به حوزه فرهنگ و هنر و آگاهی آنان از طرح عطاف یا ارزیابی تأثیرات پروژه‌های فرهنگی و اجتماعی در اجرای پروژه‌های عمرانی شاهد برطرف سازی موانع موجود در این حوزه باشیم. زیرا اصل زندگی مدرن و شهروندی ایجاب می‌کند تا ما قبل از احداث هر پروژه عمرانی، روگذر و زیر گذری تأثیرات اجتماعی و فرهنگی آن را بررسی کنیم. در این ارتباط جای تعجب دارد که چرا در حوزه فرهنگی ما نمی‌توانیم عواقب و تبعات تصمیمات خود و اتفاق‌های رخ داده را ارزیابی کنیم. برای مثال، تئاتر شهر ما مگر چقدر هزینه لازم دارد که ما نمی‌توانیم آن را به سر انجام رسانیم؟! و چرا اعتبار بودجه‌ای برای اجرای چند بنا و پروژه‌ پر هزینه تر از این پروژه، در نظر گرفته می‌شود و تحقق می‌ یابد، بی آن که آب از آب تکان خورده باشد؟!.. جواب در نبود اعتقاد به انجام کارهای فرهنگی و هنری خلاصه می‌شود. چون اگر غیر از این بود در اختصاص بودجه و پشتیبانی از پروژه‌های فرهنگی این همه ضعف نداشتیم و می توانستیم با بهره‌مندی از قابلیت‌های جامعه و پشتیبانی ارگان‌های اقتصادی از فرهنگ و هنر شاهد برطرف سازی مشکلات ناشی از نبود اعتبار و بودجه باشیم. این در‌‌حالی‌ است‌‌که بنگاه‌های اقتصادی ما می‌توانند متناسب با میزان سرمایه گذاری خود در حوزه‌های فرهنگی و هنری، ارایه صورتجلسات خود به دارایی و پیوست دفاعیات خود از طرح های فرهنگی و هنری، هزینه‌های متحمل شده‌ آن‌ها را در بحث‌های مالیاتی بنگاه اقتصادی لحاظ کنند و از امتیازهای مالیاتی ویژه این حوزه بهره‌مند گردند. این‌که تا چه حد توانسته‌ایم با تزریق این موضوع در جامعه تبیین کنیم که حمایت این واحدها از حوزه‌های فرهنگ و هنر به منزله هزینه نیست و به جای همان مالیات است، خود جای سؤال و بحث دارد. چون اگر در تزریق این موضوع در جامعه موفق عمل کرده بودیم با وجود کارخانه‌ها و واحد‌های تولیدی بسیار قدرتمند و دارای پتانسیل بالا و ورود آنان به این عرصه، شاهد حمایت و پشتیبانی آنان از حرکت‌های فرهنگی و هنری، به سرانجام رسیدن بخشی از کارهای خلاقانه، زیبا و هموار گشتن بسیاری از ناملایمتی ‌های سایه گسترده بر این حوزه بودیم. با نظر به تجارب حاصله از چندین سال فعالیت در این حوزه می توانم بگویم که اگر تصمیم‌گیران شورای شهرها و روستاها، حتی دولت و ریاست جمهوری که در روزهای آتی آغاز به کار خواهند کرد، اعتقاد به انجام کارهای فرهنگی و هنری، رسانه‌ها، قدرت و همراهی رسانه ها داشته باشند، قادر خواهند شد تا در کار‌های خود به اندازه چندین قرن جلو بیفتند. زیرا در چنین عصری تبلیغ خود از طریق خودکار گذشته است و نمی‌توان برای معرفی و تبلیغ کارهای هنری و فرهنگی، خودکار به دست شهروندان داد و از آنان رأی خواست. چون در دنیای فعلی تبلیغ کارهای فرهنگی و هنری طرق دیگری دارد. برای نمونه اگر من نوعی خواهان فعالیت در عرصه رسانه ‌باشم، قطع یقین باید فعالیت‌های رسانه‌ای انجام دهم و جا دارد که مدیران ما متوجه این موارد باشند.

توضیح: میکائیل نظری، مدیر عامل سابق سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تبریز، مدیر روابط عمومی سازمان‌های مختلف از جمله سازمان فنآوری اطلاعات، معاون و سرپرست سازمان فرهنگی هنری، مدیر گردشگری شهرداری تبریز و رئیس گردشگری ورزشی آذربایجان شرقی بوده، و از مدرسان حوزه گردشگری و الگوهای رفتاری بین المللی و‌ فن بیان است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.