جنگ روسیه با اوکراین هم بی نتیجه خواهد بود!

عصرآزادی آنلاین/ دکتر قدیر گلکاریان

هر روز که میگذرد شرایط غمبار در اوکراین بیشتر می شود. در این میان تبعیض نژادی اروپایی ها هم بسیار گل کرده است. دروازه های خود را به روی پناهجویان اوکراینی باز گذاشته اند. این در حالیست که فقط چند ماه پیش پناهجویان خارجی و به ویژه ایرانیها در مرز بلاروس- لهستان از سرمای زمستان یخ زدند. اما انگار در زیر کاسه این حمایت، نیم کاسه ای است. زیرا اروپایی که هیچ مایل نبود، حتی نوابغ پناهجوی خاورمیانه ای را بپذیرد، اکنون همگان را می پذیرد. چالش دیگری که مشهود است اینکه، اوکراینیهای یهودی علیرغم عزیمت به اسرائیل، در فرودگاه بن گورین تل آویو برگردانده میشوند و اسرائیل حاضر نمیشود این یهودیان را در شهرکهایی که برای یهودیان جهان در نظر گرفته، جایی فراهم بیاورد! 

با گذشت چندین روز از آغاز جنگ و تجاوز، نه روسیه از تحریمها آنطور که انتظار میرفت، از سرعت ماشین جنگی خود کاسته و نه غرب به درستی از اوکراین دفاع کرده است. به نظر میرسد، جنگی فرسایشی برای روسیه برنامه ریزی شده بوده است. اما شرایط موجود نشان میدهد که قطعاً شکست مسکو یک پیروزی آشکار برای غرب نخواهد بود! 

البته همانطور که غرب در رابطه با جدیت و هشدارهای روسیه دچار اشتباه محاسباتی شد و در سرمقالات دو هفته گذشته به آن پرداختیم، یقیناً  پوتین هم با حمله به اوکراین مرتکب یک اشتباه استراتژیک شده است. او وضعیت سیاسی کشور و حتی روحیه سربازان روسی را که حالا مشهود است، تصور نکرده و حتی اشتباه ارزیابی کرده بود. او در مورد ایالات متحده، اتحادیه اروپا و چندین کشور – از جمله استرالیا، ژاپن، سنگاپور و کره جنوبی – قضاوت اشتباهی کرده است که همه آنها قبل از جنگ قادر به اقدام جمعی بودند و اکنون به شکست روسیه در اوکراین دست بسته اند. در عصر تصویرسازی رسانه‌های جمعی، جنگ پوتین در اوکراین، چنان نشان داده میشود که پوتین، هیتلر زمان است… پوتین جلاد بدتر از استالین است… پوتین شریکی غیر قابل اعتماد است… اما کسی نیست در این رسانه ها بگوید که وی در کنفرانس مونیخ سال 2007 رسماً هشدار داد که آمریکا و اروپا به تعهدات خودش در زمان بوش پدر، بیل کلینتون عمل نکرده و با وجود اینکه قول داده بودند یک اینچ نیروهای ناتو به سمت مرزهای شرقی توسعه نیابد، امروز به وضعیتی رسیده اند که ناتو در لب مرزهای روسیه قرار دارد.  

خیلی ناعاقلانه و ظالمانه خواهد بود که اوضاع را تنها از زاویه ای ببینیم و ارزیابی کنیم که رسانه های غربی نشان میدهند. پوتین زاییده و خلق شده آمریکا و خلف وعده های ناتوست. این خرس سیبری را خود آمریکا و ناتو به غرش واداشته است. آیا این خرس موفق به پنجه انداختن خواهد بود؟ یقیناً پاسخ منفی است. پس معلوم میشود که به درستی جنگی فرسایشی برای خاتمه دادن به قدرت روسیه از نظر اقتصادی و سیاسی در جریان است. اگر به راستی ناتو و متحدان غربی و حامیان مظلوم نمای غربی دلشان به اوکراین می سوخت، به قول ولودیمیر زلنسکی، خیلی پیشتر از این ابتدا اوکراین را جزو اتحادیه اروپا می کردند و بعد اوکراین خود بخود میتوانست بدون مشکلی وارد ناتو شود. حال از این گذشته، باز زلنسکی فریاد می زند، آقایان علیرغم اینکه میدانستید روسیه خواب راحتی برای اوکراین نخواهد گذاشت، چرا دست به تجهیز دفاعی- نظامی اوکراین نزدید؟” 

روسیه فرآیند حملات خود را چنانکه حالا شکل گرفته، هیچ تصور نمی کرد. حالا از موضع حقانیت به موضع متجاوز تبدیل شده است. بنابراین، ایالات متحده و متحدان و شرکای آن هزینه های سنگینی را بر مسکو تحمیل می کنند. هر دعوا چالش و نبردی برای افکار عمومی است. در هر مرحله، خشم متعاقب آن مانعی بر سر راه سیاست خارجی روسیه در آینده خواهد بود. 

اشتباهات تاکتیکی ارتش روسیه کمتر از اشتباه استراتژیک پوتین کم اهمیت نبوده است. قرار بود جنگ به سرعت پایان یابد، با یک حمله برق آسا عمر دولت اوکراین به پایان برسد و حکومتی متمایل به کرملین مثل سالهای قبل از 2014 بر سر کار آید. اگر چنین میشد، پوتین می‌توانست مدعی شود که حق با او بود: چون اوکراین نمی‌خواست یا قادر به دفاع از خود نبود یک کشور واقعی نبود – درست همانطور که او گفته بود. 

اما پوتین حالا نمی تواند در این جنگ با شرایط دلخواه خود پیروز شود. در واقع، ارتش خود را در یک اشغال پرهزینه و بیهوده اوکراین غرق کرده که موجب شده روحیه سربازان روسیه با مشاهده مقاومت مردم اوکراین تضعیف شود. منابع و درآمدهای روسیه کاهش یافته و ارزش پول ملی هم افت شدید داشته است.  

غالب تحلیلگران چنین بیان می کنند که پوتین در تلاش ایجاد و احیای نوعی از امپریالیسم روسیه بوده است که حالا عرصه اوکراین برایش میز قمار بدبیاری شده است. اما یک نکته را هم نباید از نظر دور داشت. در این جنگ، هیچ برنده ای وجود ندارد! 

چون بعید است پوتین پایان خفت آمیز تجاوز و جنگ موجود را به راحتی بپذیرد. زیرا در این صورت باید به عمر سیاسی خود خاتمه داده و بازنشسته شود. در عین حال، اوکراین هم قادر نیست که ارتش روسیه به مرزهای اولیه برگرداند. ارتش روسیه در لیگ دیگری از اوکراین حضور دارد و روسیه البته یک قدرت هسته ای است، در حالی که اوکراین نیست. هر چند ارتش اوکراین با کمک بخشی از مردم با اراده و مهارت قابل تحسینی جنگیده است، اما مانع واقعی در برابر پیشرفت روسیه، ماهیت خود جنگ بوده است. روسیه از طریق بمباران هوایی و حملات موشکی توانسته شهرهای مهم را با خاک یکسان کند و زیر ساختهای اقتصادی و دفاعی کشور را از بین ببرد. چنان شده است که مردم بتدریج به جای جمع نگری به فرد گرایی روی آورده اند و غارت کردن فروشگاهها و مراکز خرید و فروش از سوی مردم حاکی از این واقعیت است و لکه ای بر چهره کشورهای اروپایی و آمریکا که هنوز نتواسته است مردم پناه برده به زیر زمینها و متروها را حداقل از این جهت فارغ البال و راحت خیال سازند. این فرصتی برای پوتین است که فرسایش روحیه در داخل را ایجاد کند و بالاخره زلنسکی را برای میز مذاکره تحت هر شرایطی وادار کند. به طوری که زلنسکی هم در توئیتر خود اعلام کرد “من حاضر به مذاکره رو در رو با پوتین هستم، اما نه بر سر میزی که فاصله سه متری دارد.” این یعنی، زلنسکی شرایط آتی کشورش را درک کرده است. از این رو می گویم که این جنگ برنده ای نخواهد داشت.  

تخمین بنده این است که به نهایت پوتین مایل به شکل گیری منطقه حائل تحت کنترل روسیه خواهد بود. بعد از آن شاید پوتین بتواند یک دولت دست نشانده تشکیل دهد و بتواند از حمایت پلیس مخفی برای تحت سلطه در آوردن جمعیت استفاده کند. بلاروس نمونه ای از کشوری است که بر اساس حکومت استبدادی، سرکوب پلیس و حمایت ارتش روسیه اداره می شود. این یک مدل ممکن برای شرق اوکراین تحت حاکمیت روسیه است. اما در واقعیت فقط روی کاغذ یک مدل است.  

پوتین در برابر تحریم های سخت آمریکا و کشورهای اروپایی فعلاً مقاومت می کند. اما اتفاقات و رخدادهای داخل روسیه نیز میتواند پیش فرضهای بیان شده را تغییر دهد. روس‌ها برای اعتراض به بمباران حلب سوریه در سال 2016 و فاجعه انسانی به خیابان‌ها نیامدند. اما اوکراین برای روس ها اهمیت کاملاً متفاوتی دارد. میلیون ها خانواده روسی و اوکراینی به هم پیوسته وجود دارد. دو کشور روابط فرهنگی، زبانی و مذهبی مشترک دارند و اعتراضات در شهرهای روسیه مشهود است. اما در سوی دیگر ماجرا نیاز بازارها به حاملهای انرژی روسیه هم اجتناب ناپذیر است. نوسازی اقتصاد روسیه توسط پوتین از محل فروش نفت و سلاح بسیار مهم است و تنها محل در آمد. 

آنچه تابلوی موجود نشان میدهد این است که روسیه به این زودی به حمله خود پایان نخواهد داد. با اینحال اگر روسیه تهاجم خود را متوقف کند، خشونتی که بر اوکراین تحمیل شده بود آسیبی خواهد بود که برای نسل‌ها ادامه خواهد داشت. ایالات متحده و اروپا باید بجای تمایل به طولانی شدن جنگ موجود، اجازه ندهند پوتین از آنجایی که هست پیشتر برود. باید روسیه را با به هنجارهای بین المللی به چالش بکشد. اگر روزی ایالات متحده و اروپا بتوانند به احیای حاکمیت اوکراین کمک کنند و اگر بتوانند همزمان روسیه و چین را به سمت درک مشترک نظم بین‌المللی سوق دهند، بزرگترین اشتباه پوتین به فرصتی تبدیل خواهد شد که زیان پیش بینی شده کمتر خواهد شد.  

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.