چکامه ی بابا

عصرآزادی آنلاین،

تابلو: اثر زنده یاد آیناز احمدزاده

نویسنده: سهراب مهدی پور

ماهرو پرسید: حافظ تو را به یادِ چی میندازه؟
ملیکه گفت: شیراز
ماهرو دوباره پرسید: شیراز کدوم شعر رو به یادت میاره؟
ملیکه نمی دانست کدام بیت از حافظ را نام ببرد؛ گفت: خیلی. . . همه ی شعرهاش
ماهرو گفت: وقتی بگی شهریار، ذهنم می ره پیشِ “حیدر بابا، دونیا یالان دونیا دَ” یا اسم سعدی منو می بره به “بگذار تا بگریَم چون ابر در بهاران/ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران”
همینطور بابا طاهر برای من یعنی:
دلی دارم خریدارِ محبت/ کزو گرم است بازار محبت/ لباسی دوختم بر قامتِ دل/ ز پودِ مِنت و تارِ محبت.
نشان دادنِ مهر و کین، با خط و نقش بر بوم، دشوار است؛ یک دنیا کار نیاز دارد، امّا مشقِ مهربانی و نقشِ عشق در قابِ تصویر برای هنرمندِ خوشنویس و پیشتر از آن برای شاعر، آسانتر است تا برای نقّاش؛ زیرا که شاعردر جانِ واژه ها می دمد و زنده شان می کند او بدون آنکه ابزارِ نشان دادن در دست داشته باشد، واژه هایی را در آرایه ی جناس می آراید و کلامش را تصویری جلوه می دهد و نقاش، هنرِ سُراینده و خط نگارِ خوشنویس را با رنگ در قاب می گیرد و به یادگار می گذارد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.