ضرورت رسیدن ایران به شرایط قدرت لازم در سیاست خارجی

عصرآزادی آنلاینقدیر گلکاریان، مدرس روابط بین الملل Near East University

یکی از مقوله های مهم در مفهوم سیاست خارجی و به ویژه روابط بین الملل داشتن قدرت است. دولت های به قدرت رسیده در طول چهار دهه گذشته هر کدام بر اساس تعاریف استراتژیست های مورد وثوق نظام، شیوه ها و روند رو به جلو در کسب قدرت و یا حفظ موازنه قدرت در نظام سیاسی را مد نظر داشته اند که در مقاطعی حساس متأسفانه نه تنها قدرت لازم و پیشینه را از دست داده ایم، که در برخی مواقع هم قدرت ما به چالش کشیده شده است. اما در شرایط کنونی – به هر دلیلی از عناوین- خوشبختانه با بازخوانی مجدد مفهوم قدرت در عرصه سیاست از سوی سیاسیون و کارآمدان عرصه امنیت و سیاست، کشور توانسته درک واقعی از این مقوله در تئوری روابط بین الملل داشته و به سرعت به سمت رفع تنش ها و دولت مردان همچنین با بسترسازی لازم سیاسی- امنیتی و حتی اقتصادی تلاش می کنند که کشورمان را به قدرت شایسته اش برسانند.

قبل از اینکه تحلیلی از سفرهای آقایان خرازی و عبداللهیان به منطقه و به ویژه همسایگان داشته باشم، مایل هستم مفهوم و معنی قدرت را در تئوری روابط بین الملل جهت آگاهی خوانندگان عزیز بیان کنم:

معنای قدرت، مفهوم ریشه ای است که برای تبیین همه موارد سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی نمی توان مقیاس واحد و مشخصی را بیان داشت. زیرا هر کدام به مثابه شرایط و خاستگاه های درون خیز و برون اثر شرایط متفاوتی از مفهوم قدرت را برای کشورها پیش روی می گذارند. همچنین می توان گفت که دلیل اصلی مسائل و ماهیت متغیر قدرت، به قوانینی همچون قاعده بازی، محیط، زمینه، زمان، مکان و موضوع بستگی دارد. در این نوشتار به طور خلاصه به سه بعد قدرت اشاره خواهم کرد تا نسبت به تلاش دستگاه دیپلماسی کشور نگاهی بدون حب و بغض داشته باشیم. زیرا باید عمل خوب را مورد تقدیر قرار داد و از عمل نادرست و بی فایده باید انتقاد کرد.

همان طور که صاحبان خرد سیاسی می دانند، افزایش تعداد سازمان های بین المللی، توسعه رسانه های جهانی و ظهور بازیگران جدید در دنیا ماهیت قدرت را در روابط بین الملل دگرگون کرده است. به همین دلیل معنای چیستی بحث قدرت نرم و سخت در زمینه کسب و حفظ قدرت نیازمند رویکرد به چند بعدی قدرت است. رویکردهای تقلیل گرایانه و تک بعدی به دلیل تبیین های سطحی و ساده مبتنی بر درک ناکافی از مفهوم، باعث کم عمقی تحلیل می شوند. از این رو متآسفانه شاهد هستیم که برخی از افراد جامعه هنوز نمی دانند که ایران به کدام سمت می رود و هنوز سایه سیاه ناامیدی را از خود دور نمی کنند و یا باور به آینده ای خوش ندارند.

برای درک کامل روابط بین الملل و تفسیرهای معنادار از رویدادهای جاری، ما باید ماهیت پیچیده قدرت را درک کنیم. آنطور که مشخص است، سیاست ایران بر پایه تئوری واقع گرایانه (رئالیستی) است. در چنین حالتی رویکرد لازم به اهمیت قدرت را در روابط بین‌الملل می‌پذیرد و استدلال می‌کند که جنگ قدرت می‌تواند با روش‌های غیرجنگی و به‌ ویژه اقتصادی انجام شود. روابط قدرت و ثبات در اندیشه رئالیسم بر پایه رویکرد قدرت محور در روابط بین الملل شناسایی می شود. غیر قابل انکار است که روابط بین‌الملل در یک محیط آنارشیک – یعنی مخالف با قدرت رهبریت سیاسی- انجام می‌شود. یعنی در فضایی که هیچ دولتی مقتدر یا مرجعی وجود ندارد که بتواند با وضع قوانین لازم از حقوق دولت ها و ملت ها حمایت کند؛ وضعیت موجود باعث می شود که هر کشوری از خود مراقبت کند و اقدامات احتیاطی خود را در مسائل امنیتی انجام می دهد. مطمئن ترین راه برای تضمین امنیت در چنین محیطی قوی بودن است. اما “قوی بودن” یا “نیاز به داشتن قدرت” که اغلب بر آن تاکید می شود به چه معناست؟  حال با این سوال به سه بعد لازم قدرت در روابط بین الملل می رسیم:

بعد اول: در این بعد، نظام سیاسی به قدرت تمرکز دارد و روابط علت و معلولی رفتارهای مرتبط با یکدیگر را آشکار می کند. این وضعیت، رویکرد رفتاری یا رابطه‌ای نیز نامیده می‌شود. زیرا قدرت را از طریق روابط بین رفتارهای بازیگر توضیح می‌دهد. استیون لوکس چنین حالتی را بهره گیری امکانات و توانایی ها از طرف مقابل میداند. روابط بین آذربایجان – ترکیه، روابط ارمنستان- ایران و یا رابطه بلاروس با روسیه را می توان از این مقوله مثال زد.

بعد دوم: در این چارچوب مطالعات قدرت، تلاش برای نشان دادن دیگر جنبه های دشوار قدرت و کاربردهای آن به منصه ظهور می رسد. بعد دوم را پیتر باکراخ و مورتون بارتز تحت عنوان “دو چهره قدرت” تعریف نموده و وارد مفاهیم سیاسی در روابط بین الملل کرده اند. بر اساس این تعریف، نظام های سیاسی به جای انجام روش‌های صریح مانند تأثیر مستقیم بر سایر بازیگران بر روشهایی تأکید می گذارند که مشارکت در فرآیندهای تصمیم‌گیری و هدایت تصمیم‌ها مد نظر است. مانند تعیین دستور کار از طریق لابی‌گری و دور از چشم. در بعد دوم، اعمال قدرت غیرفعال یا به راحتی قابل مشاهده نیست و یا کسب قدرت از سوی یک یا چند کشور میانجی و یا لابی های موجود و اثرگذار در رقیب محقق می شود. در این شرایط بیشتر توازن قدرت طرفین مد نظر است و بهره‌گیری از امتیازاتی که منافع یک طرف را در مقطعی حساس تأمین می‌کند یا به آن مزیت می‌دهد. برای این تعریف هم می توان مثال های متنوعی از قبیل میانجی گری کشورها در میان دو رقیب و یا دو دشمن سیاسی مورد اشاره قرارداد. مانند عمان، چین، عراق و سایر کشورهایی که برای رفع تنش میان ایران و ایالات متحده، روسیه و اوکراین، ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس و امثال اینها میانجی گری می کنند.

بعد سوم: در این مرحله مفهوم قدرت به صورت سه بعدی تعریف شده است. مهمترین عنصری که بعد سوم را تعریف می کند، شکل دادن قدرت نه تنها دستور کار، بلکه ترجیحات بازیگران در مقاطع متعددی است. در این بعد، قدرت یک مفهوم رفتاری یا رابطه ای بوده و همچنین به عنوان یک مفهوم سیستمی یا ساختاری تحت تأثیر فرآیندهای نهادی، ادراکی و یا سنتی در نظر گرفته می شود. از سوی دیگر، سوگیری های سیستمیک نه با پیامدهای مورد نظر و نه با انتخاب های آگاهانه، که بر اساس انتخاب های فردی خاص، فعال، بازآفرینی و به طور مکرر تقویت می شوند. برخی از ویژگی‌های ناشی از ساختار سیستم، بازیگران را به سمتی سوق می‌دهد که به شیوه‌های خاصی عمل کرده و تصمیمات خاصی را اتخاذ کنند که می توان وقوع جنگ ها، اقدامات خرابکارانه علیه یکدیگر، اعمال تحریمها، مداخله در امور کشورها، تبلیغات رسانه ای، تضعیف اعتقادات ملی و اعتقادی یک جامعه و به ضعف کشاندن روحیه امیدواری جامعه مقابل را می توان مورد اشاره قرار داد. برای این منظور نیازی به مثال زدن نیست و همه با پوست و گوشت خود آن را تجربه کرده اند.

جالب است این را مورد اشاره قرار دهم که در نتیجه بعد سوم قدرت، نظریه پرداز و دانشمند علوم سیاسی بنام جرمی بنتام مفهومی به نام “قدرت پانوپتیک” را مطرح کرد که معتقد است، در بعد سوم قدرت هیچ گاه طرفین به نتیجه برد-برد نمی رسند و نظریه پردازان سیاسی همراه با بنتام روش های کسب قدرت در بعد سوم را مورد انتقاد قرار می دهند. قدرت پانوپتیک در واقع شبیه رصد کردن زندانی و زندانبان است. برای مثال تصور کنیم که یک زندانی مدام در این فکر است که از سوی زندانبان رصد می شود ولی سعی در آزادی خود و یا به حداقل رساندن فشار و کنترل است. از سوی دیگر زندانبان هم با تصور اینکه تمام مکانیزم ها را به درستی بکار برده و زندانی را رصد می کند، از برخی عملکرد آنها غافل است. بنابراین، هیچکدام از طرفین نمی تواند یک ابزار واحد را به عنوان تثبیت قدرت خود همیشه نشان دهند. قدرت، به طور کامل تحت کنترل هیچ بازیگری نیست. فرآیندهای کارآمد و ساختارهای موجود (همراهی مردم و یا کنترل رسانه های جمعی و یا محدود سازی اطلاعات و …) از سوی دو طرف برای همیشه کارساز نیست و به نهایت ترجیحاً قدرت همدیگر را درک کرده و به بعد دوم روی می آورند.

خلاصه کلام اینکه، با توجه به تعاریف یاد شده، اکنون کشورمان به این نتیجه رسیده است که برای رسیدن به قدرت لازم و تثبیت توازن قوا در سطح بین المللی نیازمند مشارکت در فرآیندها و تحولات است. لذا با درک درستی از شرایط و شعور سیاسی، انتقاد و یا تحت تأثیر رسانه های بیگانه قرار گرفتن در اینکه ایران سرانجام سر تسلیم در برابر دشمنان خود فرود آورده و یا در معادلات سیاسی عقب گرد کرده، دور از انصاف است. حضور مسئولان عالی رتبه سیاسی کشورمان در کشورهای حوزه خلیج فارس و سفر به کشورهای منطقه ای و آشتی با کشورهای مسلمان عرب و حتی ادامه مذاکرات میان باقری کنی با انریکه مورا در دوحه نه تنها ضعف نیست، بلکه شناخت واقعیات مفهوم کسب قدرت و بقای موجودیت ایران قدرتمند در منطقه و حتی سطح بین المللی است.

ایران امروزمان نیازمند افتخارات و نیل به جایگاهی است که شایستگی آن را دارد. لذا باید به هر تلاشگری باید دستمریزاد گفت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.