ردپای قلمِ من

عصرآزادی آنلاین،

تابلو: اثر زنده یاد آیناز احمدزاده

نویسنده: سهراب مهدی پور

روزی شاید بیاید
که عصرهای دَم کرده ی دلگیر را
از خیابان ها پاک کنیم
و نگذاریم اشک ها
بیشتر از این پیاده روها را بشویند

پاییز
سهم خود را می تکاند با پنجه های لُختش
تا این سبزِ سربلند سبک شود
و گنجشک ها بدانند اشک های زرد که از درخت ها می بارند
با هم وَزانیِ کسی ست که دست های خشکش
تیغ زارانند.

تمام دلخوشی ام این است که هنوز
دست های مهربانِ زیادی به ستاره ها اشاره می کنند
و ماه – این سیبِ رسیده ی مُشبّک را-
گواه خواهند گرفت که پنجه پنجه عشق
چنگ می زنند رگ های زمین را
که هرچه می بلعد، هنوز گرسنه است!

آه ای جهانِ منتشر!
ای خاطراتِ شرحه شرحه ی من!
من با زبان زغال
من با زبان کربن با شما حرف می زنم
با انگشت های باریکِ خطوط
با نَشتِ رنگ
گاهی امّا با مشق های ساده و سیاه
تا خود، هر رنگی را که دوست تر دارید
بر بوم های زخمیِ چشم های تان مرهم کنید!

از من اگر که می شنوید
ایمان بیاورید به شعله های سبز
که از زهدانِ خاکستر زاده می شوند
و تا چشم کار می کند
رنگ است و رنگ که موج می زند
و ماهی ها
دریا را غسل تعمید خواهند داد تا متبرّک شود. . .
تمام این حرف ها را
آن پنجه های چنار بر زبانم گذاشتند
رنگ با شما
آهنگ با شما
من دِینِ خود را به نقطه و خط ادا کرده ام
تا جایی که توانسته ام
و تلخبادها، امانم داده اند!

داستان ها، ردّپای قلم های من اند. . .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.